ما فن کشتن را میشناسیم، نه فن زیستن را.» با ماهنامۀ وزین مدیریت ارتباطات که در نبردی بیپایان برای روشمند کردن ارتباطات نوین است، هیچگونه نسبتی ندارد.
– راست این است در روزگاری که برخی روابط عمومیها دژبان همهجانبه و غیرمنعطف مدیران ناکارآمد و سهلانگار خود هستند و به مثابه بنگاههای مولد مستقیم و غیرمستقیم تولید انبوه باجنیوزها برای عدم پخش هرگونه پیام منفی یا احتمالاً منفی یا تکثیر پیامهای کاذب مثبت عمل میکنند، نشر مستقل، آسیبشناسانه، چارهجو و کارآمد در حوزۀ روابط عمومی عمیقاً دشوار و تا اندکی غیرمحتمل به نظر میرسد! و راست این است همۀ شکوفههای سیب را باد پریشان نمیکند. سیبهای پیش از بلوغ سبز را باد به غارت نمیبرد یا گسوترش نیست. همان سیبهای سالم و آبدار با تراشهای رنگ سرخ هم هست.
نتیجۀ نرم: ۱۵سالگی مجلۀ ناشران همراه و همدل مدیریت ارتباطات همین سیب نرم قرمزرنگ است که در این بهار هم شکوفه و سیبش را دیدهام.
– روابط عمومی به صرف بودنش همان چیزی است که من و شما را ما میکند. یعنی در حکم کلی، تماس برای تعامل است نه تقابل؛ پس گفتوشنود برای ورزش زبان و نگاه و نظر نیست. استعداد، خلاقیت، دانش و تجربه برای رسیدن به تفاهم است.
نتیجۀ نرم دوم: روابط عمومی، همان عملکردن است. دستوری برای عشق به زندگی، به دیگر و دیگران، دلبندی برای عشقی ابدی است. در حقیقت روابط عمومی برای تحملکردن نیست، برای دوستداشتن نظاممند یکدیگر و مناسبات اجتماعی است.
– باور دارم در ۱۵ سال عمر ماهنامۀ مدیریت ارتباطات با نقطۀ کانونی روابط عمومی، پایبندی به تعالی روابط عمومی و ارتباطات در ساختاری علمی مبنی بر زیستۀ نظام اجتماعی، نظام سازمانی پیشین و جاری در بخشهای خصوصی و دولتی بوده است. سعی وافر علمی و اخلاقی در پاکنهاد کردن گونههای متنوع تضادهای معیوب و بازدارنده و تقابلهای فرسوده و سرگردان داشته و دارد. پس همت و پایمردی مغتنم آن را برای باز کردن گرههای کور ارتباطی، کژفهمیها و ندانمکاریها قدر نهیم. مروری اجمالی در دورههای مختلف ماهنامه؛ گفتوگوها، گزارشها، مقالهها و یادداشتها گواه این ادعاست.
– چشمان رنگی، درخشان و جستوجوگر امیرعباس تقیپور گرامی من حداقلی از روایت رنجدیده از تکاپو در بریدهراههای پرسنگلاخ ارتباطات برای رسیدن به دامنههایی است که قله را ابر تیره دربر گرفته است. به عبارت دیگر تقیپور و دوستان و یاران دیرین و اکنون ایشان مثل گذشتههای دور و نزدیک همواره بحرانزیست بودهاند، پس تکاپوها و خلاقیتها تماماً در جهت رسیدن به اهدافی بوده و هست که بهعنوان مجموعهای واحد، خلاق و دانشجو به نهادی جریانساز از آن یاد میشود. طبیعتی با چشماندازی روشن و چندسونگر که امید به فردای بهتر دارد.
– ۱۵سالگی را به دوستان دور و نزدیک، به همکاران محترم و موجه چون علی ورامینی خلاق و دانا که مجله را چون بارانی که چتر را خوشحال، زمین را سبزدرسبز و سیب را گرامی میدارد، تبریک میگویم. مستدام باشید خانم و آقایان آهسته چون گل سرخ.
– سیب درخت را دوست دارد. رهگذر را به وقت سرخی آبدار دوست دارد. گاز گرفتن زیر درخت را دوست دارد، چون نامش سیب است!
– توفان اگر سراغ تو را گرفت
چون کوه باش
نسیم اگر به دیدار تو آمد
باغ
به سینۀ بلوطی
چنین نوشته بودند.
* شعر از شیرکوه بیکس
فریدون صدیقی، استاد روزنامه نگاری