برخی دولتها بهصورت مستقیم وارد میشوند و برای رسانه قاعدهگذاری میکنند و برخی دیگر به مدیریت رسانه با روش خودتنظیمگری میپردازند و صرفاً بر اجرای درست قواعد بازی نظارت دارند اما آنچه در ایران معضلساز شده، ممیزی، سانسور و فیلترینگ بهبهانهٔ رگولاتوری و تنظیمگری و بیاعتنایی به قوانین بالادستی مثل قانون برنامهٔ پنجساله ششم توسعه (١۴٠٠ـ ١٣٩۶) است.
بحث نظارت و کنترل بر محتوای وب، چالشهای سیاسی و فرهنگی را پدید آورده است که ازجملهٔ آنها میتوان به جدل فکری مخالفان سانسور اینترنت و موافقان آن اشاره کرد. درواقع، در دهههای اخیر، بسیاری از جوامع، مشغول تنظیم مقررات و سیاستگذاری مناسب برای کنترل جرایم اینترنتی بدون خدشه به آزادیهای بنیادی شهروندان بودهاند. در مقالهٔ حاضر، سراغ چیستی و چرایی فیلترینگ اینترنت رفتهایم و در گام بعد هم دیدگاههای موافق و مخالف فیلترینگ در سطح کلان را بررسی کردهایم.
شماره ۱۵۷ ماهنامه مدیریت ارتباطات به مدیرمسئولی امیرعباس تقیپور و سردبیری علی ورامینی منتشر شد. در این شماره پروندهای مفصل درباره تاریخ فیلترینگ منتشر شده است. در ادامه نگاهی داریم به این شماره.
بررسی و تحلیل فیلترینگ رسانههای اجتماعی در ایران در چهارچوب اقتصاد سیاسی نظام ارتباطی و رسانه، نشان میدهد هر وقت زنگ فیلترینگ به صدا درآمده، عدهای از معتمدان رانتخوار مستقیم و غیرمستقیم به سود کلان مادی و اقتصادی دست یافتهاند.
اصل فیلترینگ، مسبوق به سابقه بوده و از زمان توسعه اینترنت و شکلگیری وبسایتها و شبکههای اجتماعی از جمله فیسبوک، حاکمیت بنا بر ضرورتهای مد نظرش به سیاستگذاری و اقدام در این زمینه پرداخته است. دیدگاهها در زمینه فیلترینگ قابل تقسیمبندی و متنوع است.