0
مارال کاظمی، کارشناس ارشد رسانه

زیست ارتباطی در جهان معاصر؛ روایت‌هایی برای رهایی

  • کد خبر : 11208
  • 27 آبان 1404 - 15:41
زیست ارتباطی در جهان معاصر؛ روایت‌هایی برای رهایی
در جهانی که ارتباطات نه فقط ابزار، بلکه بستر اصلی تجربه‌ی زیسته‌ی انسان‌ها شده‌اند، دیگر نمی‌توان از زندگی سخن گفت بی‌آنکه به زیست ارتباطی اندیشید.

انسان معاصر در خلأ زندگی نمی‌کند؛ او در شبکه‌ای از روایت‌ها، رسانه‌ها، بازنمایی‌ها و گفت‌وگوها تنفس می‌کند. معنا نه در تنهایی، بلکه در میدان ارتباط شکل می‌گیرد. در این زیست‌جهان نو، روایت‌پژوهی و فلسفه‌ی روایی به ابزارهایی برای فهم تجربه‌ی انسانی تبدیل شده‌اند؛ و هنگامی که این دو با سنت انتقادی مکتب فرانکفورت درآمیزند، افق تازه‌ای از فهم و رهایی گشوده می‌شود.

روایت صرفاً بازگویی یک رویداد نیست، بلکه شیوه‌ای برای سازمان‌دهی تجربه و معنا دادن به زیستن است. ما با گفتن و شنیدن داستان‌ها، هویت خود را می‌سازیم و جای خویش را در جهان می‌یابیم. روایت‌پژوهی نشان می‌دهد چگونه روایت‌ها از خبر و فیلم گرفته تا پُست‌های کوتاه شبکه‌های اجتماعی جهان ما را شکل می‌دهند و احساس ما از واقعیت را می‌سازند. در کنار آن، فلسفه‌ی روایی با تأکید بر فهم به‌جای توضیح یادآور می‌شود که انسان، پیش از آنکه موجودی منطقی باشد، موجودی روایت‌گر است؛ کسی که از مسیر گفتن و شنیدن، خود را در جهان جای می‌دهد.

اما این روایت‌ها همیشه بی‌طرف نیستند. همان‌گونه که اندیشمندان مکتب فرانکفورت، چون آدورنو، هورکهایمر و هابرماس هشدار داده‌اند، رسانه‌ها می‌توانند به ابزار سلطه مبدل شوند و روایت‌ها به‌جای رهایی، در خدمت بازتولید ایدئولوژی قرار گیرند. هابرماس، با طرح نظریه‌ی کنش ارتباطی، بر امکان گفت‌وگوی رهایی‌بخش تأکید می‌کند؛ گفت‌وگویی که در آن، حقیقت نه از مسیر قدرت، بلکه از مسیر تفاهم و استدلال به دست می‌آید.

زیست ارتباطی ما در جهان معاصر در معرض دوگانه‌ای بنیادین قرار دارد؛ از یک‌سو امکان مشارکت، گفت‌وگو و روایت‌گری فردی بیش از هر زمان فراهم شده است و از سوی دیگر، سلطه‌ی روایت‌های غالب، الگوریتم‌های پنهان و اقتصاد توجه، آزادی این روایت‌گری را تهدید می‌کنند. در چنین شرایطی، روایت‌پژوهی می‌تواند ابزاری برای آگاهی‌بخشی باشد؛ با تحلیل روایت‌های مسلط، کشف صداهای حذف‌شده و بازگویی تجربه‌های حاشیه‌نشین‌شده.

در جهانی که انسان به داده تقلیل یافته است، روایت یادآور کرامت تجربه‌ی انسانی است. روایت، ابزار شناخت است، اما فراتر از آن، ابزار مقاومت نیز هست؛ مقاومتی در برابر فراموشی، در برابر یکسان‌سازی، در برابر بی‌معنایی. مکتب فرانکفورت با نقد عقلانیت ابزاری، ما را به بازاندیشی در شیوه‌های ارتباطی فرا می‌خواند. اگر ارتباط صرفاً انتقال اطلاعات باشد، انسان به ماشین تبدیل می‌شود؛ اما اگر ارتباط را به‌مثابه کنش متقابل، گفت‌وگوی اخلاقی و روایت‌گری بفهمیم، راه رهایی گشوده می‌شود.

زیست ارتباطی در جهان معاصر صحنه‌ای است که در آن، روایت‌ها می‌توانند هم ابزار سلطه باشند و هم ابزار رهایی. آنچه سرنوشت ما را تعیین می‌کند، آگاهی از سازوکار این روایت‌هاست. روایت‌پژوهی، فلسفه‌ی روایی و سنت انتقادی فرانکفورت هر یک از زاویه‌ای ما را به این آگاهی نزدیک‌تر می‌کنند. در جهانی که حقیقت در هیاهوی روایت‌های پُرزرق‌وبرق گم می‌شود، بازگشت به روایت‌های زیسته، به گفت‌وگوی اصیل و به نقد ساختارهای قدرت ضرورتی اخلاقی است.

در عصر ارتباطات، رهایی نه در سکوت، بلکه در روایت است؛ روایتی که پژواک زندگی باشد، نه بازتاب سلطه.

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=11208
  • منبع : ما آنلاین

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.