من به دعوت سردبیر محترم نشریه در «مدیریت ارتباطات» نوشتم. سردبیر محترم مستندی را که من و رفقایم دربارۀ سنت سفره و فرهنگ خوراک ایرانی ساخته بودیم، دیده بود و برای گفتوگو در این موضوع و برای ویژهنامهای که بزرگداشتی هم از استاد زندهیاد نجف دریابندری در آن بود، دعوتم کرد. هیچکدام از نشریات نسبت به پخش این مجموعه که پژوهشی ۱۰ساله در موضوعی ـ به زعم من ـ مهم و فرهنگی پشتوانۀ آن بود، واکنشی نشان نداده بودند. گفتوگو انجام شد و با عکس و تفصیل در شمارهٔ بعد مدیریت ارتباطات به چاپ رسید. یکی، دو ماه بعد بود که سردبیر محترم مرا برای همکاری در نوشتن مجموعهای یادداشت و تکنگاری با موضوع «زیباییشناسی خوراک ایرانی» در مجلۀ مدیریت ارتباطات فراخواند. این نشریه دومین مجلهای بود که شجاعت به خرج میداد و موضوع غذا را لابهلای موضوعات جدی علمی، اجتماعی و فرهنگی خود میگنجاند و نگاه دیگری به این مقوله داشت. اولینبار سیدعلی میرفتاح، مدیر و سردبیر مجلهٔ وزین و فرهنگی «کرگدن» بود که نوشتههای مرا در این موضوع به چاپ رسانید.
کموبیش عادت کرده بودم که کار مرا در حد ثبت دستورات آشپزی تلقی کنند، حتی وقتی تلویزیون موافقت خود را با طرح تولید مستند «ترنج» ـ با همین مضمون ـ اعلام کرد، در توضیح مجموعه نوشته بودند: «مجموعهٔ آشپزی ترنج»! در صورتی که ترنج اصلاً و ابداً کاری به شیوهٔ پخت و دستورات آشپزی نداشت و بیشتر به تاریخ و فرهنگ خوراک پرداخته بود و با نگاهی به تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی تلاش داشت رابطهای بین آنچه بر میهن و ملت رفته و سنت سفرهاش بجوید و آن را نشان بدهد. به هر روی تمایل مدیران مدیریت ارتباطات و ذوق و سلیقۀ سردبیر محترمش برای آنکه صفحهای را با موضوع «خوراک» بگشایند، برایم همیشه قابل احترام باقی میماند و از افتخارات روزنامهنگاری من است.
این راهگشایی و دعوت اما سویهای بسیار شخصی هم برای من داشت و باید بگویم که بیاغراق نجاتبخش من بود. از پس سالها مهاجرت، همیشه به ریسمانهایی نیاز دارم که مرا به وطن متصل نگه دارد. نوشتن و خواندن و پژوهشکردن برای من به مثابه رشتههای نامرئی اتصال هستند. گاهی این اتصالها چنان بهموقع و بجا برقرار شدهاند که آمدنشان را چون معجزهای در زندگیام تلقی میکنم؛ همکاری با این مجله برای من در شمار همین لحظههای معجزهآسا و نجاتبخش بود.
نتیجهٔ کار با مجموعهٔ منظم، مقید و محترمی چون مدیریت ارتباطات در طول دو، سه سال یا شاید هم بیشتر، مجموعهای از یادداشتها شد. هر کدام از آن یادداشتها برای من یادآور لحظاتی از زندگی در مهاجرت هستند که میتوانست بسیار سخت باشد یا بیهوده بگذرد، ولی همکاری با رسانههایی مانند مدیریت ارتباطات شرایط را تغییر داد و عمر در آن مدت برای من به خوبی و خوشی و رضایتمندی گذشت.
قصد نداشتم که در این سالگرد فرخنده و خجسته، موضوع را تا این حد از دریچهٔ شخصی طرح کنم، اما چارهای نبود. در چند سال گذشته، نوشتن برای مدیریت ارتباطات برای من حس خوبی به همراه داشته است. این نشریه برای من چنان محترم بوده و هست که در طول همکاری چندباری پیشنهاد کردم تا برای حفظ جایگاه معتبر آن و به ملال نیفتادن خوانندگان از مطالعهٔ یادداشتهای پیدرپی با موضوع خوراک و سفره، نوشتن این سلسله را خاتمه دهم، اما هر بار سردبیر محترم با مهربانی مشوق ادامهٔ کار بود. من در مجموعهٔ مجلاتم در غربت، گنجینهٔ کاملی از نسخههای الکترونیکی مدیریت ارتباطات را در آرشیو دارم. تکنسخهٔ چاپی مجله را نیز که به لطف علی ورامینی به دستم رسیده، در زمرهٔ کتابها و مجلات مورد علاقهام نگه میدارم. بسیاری از مواقع به شمارههای پیشین مدیریت ارتباطات مراجعه و از مندرجات آنها، بهویژه پروندههای هر شماره استفاده میکنم. به نظرم از نظر شکل و محتوا، ماهنامهٔ مدیریت ارتباطات در شمار نشریات ماندگار تاریخ مطبوعات ایران است. از سلیقهٔ بهکاررفته در طراحی جلد هر شماره، ترتیب مقالات، انتخاب نویسندگان و موضوعات معلوم است که دانش و دقت و مدیریت با هم آمیخته شدهاند.
در روزگار جوانی من، دو مجله منتشر میشدند که برای نسل ما تا امروز نمونههای بسیار خوب و حرفهای کار مطبوعاتی در ایران پس از انقلاب هستند؛ یکی مجلهای با عنوان «صنعت حملونقل» و دیگری مجلهٔ وزینی به نام «پیام امروز» که هر دوی این مجلات را روزنامهنگارانی بسیار باتجربه و خوشقلم منتشر میکردند. مدیریت ارتباطات به دلایل زیادی مرا به یاد مجلهٔ «صنعت حملونقل» میاندازد، مجلهای که زیر عنوان تخصصی و صنعتی خود، گزارشها و پروندههای بسیار خواندنی سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تدارک میدید و ماندگار شد.
نیوشا طبیبی روزنامهنگار
معجزهٔ ارتباطات
از نظر شکل و محتوا، ماهنامهٔ مدیریت ارتباطات در شمار نشریات ماندگار تاریخ مطبوعات ایران است
لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=10802
- نویسنده : روابط عمومی
- منبع : ما آنلاین