به گزارش ما آنلاین، شكلگیری ارتباط میان مردم به روشهای مختلف، دو انقلاب مهم را به ثمر رسانده است كه انقلاب اول ایران یعنی انقلاب مشروطه در یکصد و چهار سال پیش، اولین انقلاب موفق در نوع خود در خاور میانه محسوب میشود.
دكتر علی قیصری، استاد تاریخ در دانشگاه ساندیاگو اعتقاد دارد كه هرچند مطبوعات به عنوان رسانه نقش مثبت و مهمی در شكلگیری انقلاب مشروطه داشتند اما رسانهها صرفاً محدود به نشریات نبودند، بلکه باید به راههای ارتباطی دیگر از جمله انجمنها، اصناف و اماکن و نهادهای مذهبی نیز به عنوان رسانه توجه داشت، چراکه برآیند این رسانههای متنوع، ترجمان ملموس و قابل فهمی از آرمانهای نهضت مشروطه را در اختیار طیف گستردهای از مردم ایران قرار داد.
رسانه را در دوران مشروطه به چه نحو میتوان تعریف كرد؟
میتوان به این نكته توجه کرد كه در دوران مشروطیت چند نوع کانال ارتباطی وجود داشت که هرکدام از اینها کارکرد رسانهای خاص خود را داشتند. یكی از این نوع رسانهها، نشریات ادواری و مطبوعات هستند كه آن هم در چند سبک و نوع و نیز در چند دوره مختلف مانند دورانی كه به مشروطیت منتهی شد یا دوران استبداد صغیر قابل بررسی است. مطبوعات فارسیزبان در آن دوره هم در داخل و هم در خارج از كشور فعال بودند.
این مطبوعات دارای طیف ایدئولوژیک نسبتاً گستردهای بودند که مثل امروز به طور مشخص تعریف نشده بود و اشخاص مختلفی با گرایشات فکری و سیاسی متفاوت اقدام به فرستادن مطلب برای آنها میكردند. در همین زمان نگارش رسالات مستقل هم که بر لزوم حکومت قانون و مسؤولیت عملکرد دولت تأکید داشتند، مؤثر بودند و آنها نیز به نوبه خود اطلاعرسانی میكردند و تأثیر شایان توجهی بر نهضت مشروطه داشتند.
عملكرد مطبوعات فارسیزبانی كه در خارج از كشور در این دوره به چاپ میرسیدند، چگونه بود؟
در دوره پیش از مشروطه نشریات تأثیرگذاری مانند روزنامه قانون به سردبیری میرزا ملکمخان ناظمالدوله در لندن و نشریه عروهالوثقی توسط سیدجمالالدین اسدآبادی در مصر منتشر میشد. هر چند آنها نشریاتی ادواری بودند اما به طور مرتب به مخاطبین خود در ایران نمیرسیدند. نشریه حبلالمتین به سردبیری مؤیدالاسلام کاشانی در هند تناوب بیشتری داشت و طی دوره طولانیتری به چاپ میرسید و از اینرو تأثیرگذاری آن چشمگیر بود. البته تجار آزادیخواه ایرانی هم از چاپ و انتشار نشریات فارسیزبان خارج از ایران که قائل به موضوعات و مسائل مشترکی بودند، حمایت میکردند، مخصوصاً از نشریاتی که در قلمرو عثمانی یا در هند به چاپ میرسیدند؛ چراکه مسائلی مانند حکومت قانون و مبارزه با امضا و اعطای امتیازات اقتصادی به سرمایهگذاران خارجی و اینكه دولت باید دارای حساب و کتاب و وحدت رویه باشد، مسائل تجار هم بود و بنابراین مورد حمایت آنان قرار میگرفت و از آنجا كه آوردن نشریات به كشور دشواریهای خود را داشت در برخی از موارد تجار آن را میان مالالتجاره خود وارد میکردند و سپس پخش میشد.
آیا در آن دوره، تمام نشریات فارسیزبانی كه در خارج كشور منتشر میشد، یك فكر را تبلیغ میكردند؟
خیر، گرایشات گوناگونی وجود داشت. در واقع موضوع گرایشات فکری و جریانات ایدئولوژیک و تبلور آن در نشریات در چند محور ارتباطی شایان توجه است. مثلاً در ارتباط با دنیای اسلام و در ارتباط با دنیای غرب، سه یا چهار محور ارتباطی موجود بود. هر چند بسیاری از این مسیرها از نظر تاریخی مسیرهای تجاری بودند اما در یک بررسی کلی همچنین میتوان گفت که این مسیرها نوعی مدارهای فکری را نیز تشكیل میدادند. مثلاً در مورد ارتباط ایران با افكار غربی به سه مسیر میتوان توجه کرد: مسیر تهران به تبریز و اسلامبول، مسیر تهران و اصفهان به بوشهر و بمبئی و سرانجام مسیر تهران و رشت به باکو و قفقاز.
اینها سه مسیر تجاری بسیار قدیمی بودند كه در دوره مشروطه از همین مسیرها مطبوعات هم وارد ایران میشدند و هر یک نیز به موازات وجوه اشتراکش با بقیه، ویژگیهای ایدئولوژیک و گفتمان خاص خود را داشت. مثلاً مطبوعاتی که از عثمانی وارد ایران میشدند، بیشتر حال و هوای متأثر از اروپای مرکزی را دارا بودند و غالباً نوعی ناسیونالیزم رومانتیک و دولتمحور را مطرح میساختند.
مسیر دیگر مسیر هند بود كه نسبتاً تحت تأثیر دیدگاه اقتصاد سیاسی انگلیس قرار داشت. مثلاً نشریه حبلالمتین با وجود آنکه گرایش ناسیونالیستی داشت و خواهان حکومت ملی بود، بیش از آنکه به ایران باستان و ستایش آن بپردازد، خواهان اصلاح گمرکات و بهبود نظام مالیاتی و توسعه راههای کشور بود. به همین ترتیب نخستین نمونههای ورود اندیشههای سوسیالیستی بلکه آنارشیستی را نیز میتوان در محور باکو و قفقاز سراغ گرفت.
البته باید توجه داشت که در اینجا آنارشیست به معنای آشفتگی و هرج و مرج نبود بلکه مدعی بود دولت مركزی باید حذف شده و اداره جامعه به عهده تعاونیهای محلی گذاشته شود. حتی مارکسیسمی که وارد ایران شد نیز در ابتدا بیشتر از مجرای روسی آمده بود، به طوری كه در گفتمان مسلط بر آن مسأله تعامل با دولت موجود چندان مطرح نبود، یعنی از آن دیدگاه دولت محل تعامل نبود بلکه باید ساقط میشد. اینها مسیرهای اصلی ورود افكار غربی بودند. البته باید به محور مهمی مانند محور عتبات (بویژه نجف) نیز توجه داشت که از آن تفکر اسلامی و شیعی وارد میشد كه تأثیر بسزایی هم در دوره مشروطه داشت.
وضعیت مطبوعات داخلی كشور چگونه بود؟
همزمان با مطبوعات فارسیزبان خارج، نشریاتی هم مانند مساوات و صوراسرافیل، در داخل كشور مشغول فعالیت بودند. مطبوعاتی که درخارج چاپ میشدند به موازات مطبوعات داخلی و در جهت همكاری با نشریات داخلی کار میکردند. به عنوان مثال زمانی كه در ایران نشریات سانسور میشد، نشریات فارسیزبان خارج بسیار پرطرفدار بود. نشریات داخلی و خارجی فارسیزبان به موازات هم نهضت مشروطیت و به طور کلی لزوم تغییر را تبلیغ میکردند. البته در كنار نشر و توزیع مطبوعات، باید به شیوه خواندن و موضوع دریافت ذهنی و اجتماعی رسانه نیز توجه كرد. رسانه به خودی خود دارای یك جنبه فنی است ولی مسأله دریافت پیام از آن موضوعی دیگر است. حتی اگر ما موضوع سطح پائین سواد در آن دوره را كنار بگذاریم، بسیاری از مطالب این نشریات، به صورت جمعی خوانده میشد. خواندن در جمع از نظر پدیدارشناسی تأثیر ذهنی متفاوتی در قیاس با خواندن در تنهایی دارد. در آن زمان نشریات بهصورت امروزی توزیع نمیشدند و شبکه توزیع بیشتر آنها انجمنهای مشروطهخواه بودند و هنگامی که یک نسخه از نشریهای میرسید، آن را در جمع و بین كسانی كه در انجمنها حضور داشتند، میخواندند.
همچنین بعضی از این انجمنها بهصورت سرّی و برخی دیگر بهصورت آشكار كار میكردند كه این موضوع هم بر نحوه دریافت مخاطب تأثیرگذار بود. بنابراین انجمنها را نیز باید جزء مقوله رسانه گذاشت، چون هم نشریات را توزیع میکردند و هم کار شبکه تبلیغ ایدئولوژی را انجام میدادند.
با توجه به مطالبی كه عنوان كردید، افكار مشروطهخواهی از كدامیك از این راهها وارد ایران شد و مطبوعات چقدر در رویکرد مردم ما به مشروطه تأثیر داشتند؟
هریک از این راهها سهمی در پرداخت و پرورش افکار مشروطهخواهی داشتند. به علاوه آن دستهای از علما هم که مشروطهخواه بودند، کار رسانهای انجام میدادند. مطالبی که در نشریات مشروطهخواه میآمد، علاوه بر جنبه خبررسانی و گاه نیز دارا بودن مطالب سرگرمکننده، مشخصاً دارای نوعی گفتمان تحلیلی و روشنفکرانه بودند. در واقع باید پرسید در جامعهای که اکثریت افراد آن خواندن و نوشتن نمیدانستند و با سبک تحلیلی رسالات و مفاهیم سیاسی و انتقادی مأنوس نبودند و اشراف نظری به مفاهیم حقوق اساسی یا نهادهای مربوط به آن نداشتند، چطور شد که انقلاب مشروطه نسبتاً موفقی هر چند برای مدتی کوتاه به ثمر نشست؟ میدانیم که انقلاب اول روسیه با خواستههای کمابیش مشابهی در سال1905 سرکوب شد.
پیش از آن جنبش مشروطه اول عثمانی و سپس در سال 1908 تجربه مشروطه دوم عثمانی هر دو بر وقایع ایران بسیار مؤثر بودند؛ در حالی كه ارتباط رسانهای روسیه و عثمانی با جهان پیرامونشان بسیار بیشتر از ما بود اما چگونه بود که مردم ما نیز مستقلاً مشروطهخواه شدند و توانستند برخی از اصول آن را مدوّن سازند و دستکم آن را تا مدت کوتاهی به ثمر رسانند؟ در اینجا باید اشاره داشت به حلقهای ازعلمای مشروطهخواه که برخی از نظریات حکومت مشروطه را آنگونه که با افکار و مواضعشان سازگار بود، تفسیر و تبدیل به یک ایدئولوژی مردمی کردند. مثلاً از میان مراجع و علمای طراز اول میتوان از آخوند محمد كاظم خراسانی یاد کرد که مقیم نجف بود اما اقشار وسیعی از او پیروی میکردند و اعلامیهها و فتاویاش سریعاً اعلام و پخش میشد.
بعضی در این میان، مانند محمدحسین نائینی که او هم در حوزه نجف بود، رسالاتی از دیدگاه خود در توجیه شرعی مشروطیت و سازگاری اصول و نهادهای آن با تشیع تألیف کرده بودند و بعضی نیز مانند سید جمالالدین واعظ اصفهانی، در همین راستا شماری از نهادها و امکانات مذهبی را در جهت تبلیغ به کار گرفتند. برای نمونه میتوان از مسجد و منبر به عنوان یک رسانه در این دوره یاد کرد.
به گفته شما این علما بودند كه افكار مشروطه را به یك ایدئولوژی مردمی تبدیل كردند. آیا رسانههای نوشتاری توانستند در حد ترغیب مردم به اجرایی شدن این ایدئولوژی، موفق عمل كنند؟
بهطور حتم با نشر یك ایدئولوژی در میان مردم و ایجاد یك جنبش، مردم منتظر نخواهند ماند که روزنامهای از اسلامبول، قاهره یا کلکته برسد تا بر وفق آن، خواستهها و اقدامات خود را تنظیم کنند، بلکه مطالب نشریات خارج نیز غالباً بازتابی از رویدادها و خواستههای داخل بودند. حتی با سركوب رسانههای داخلی بهخصوص در زمان محمدعلی شاه و استبداد صغیر، شما میبینید که یک رسانه جدید به شکل شبنامه وارد حوزه خبررسانی میشود. بسیاری از این شبنامهها توسط انجمنها مخفیانه منتشر میشدند و به صور مختلف توسط مجاهدین مشروطیت پخش شده و حتی به داخل دربار نیز راه مییافتند.
پس با نزدیک شدن به دوره مشرطه، تعداد رسانهها بهخصوص نشریات داخلی بیشتر شد و آنها نقش چشمگیری پیدا کردند.
بله، همینطور بود.
آیا پس از مستقر شدن مشروطیت در ایران، رسانهها توانستند نقش خود را به خوبی ایفا کنند و شرایط یك حكومت مشروطه را به درستی برای مردم توضیح دهند؟
در یک سنجش کلی تاریخی پاسخ به این سؤال مثبت است. اما ما نباید در این خصوص غلو کنیم و البته نباید جانب انصاف را نیز از دست بدهیم. رسانهها و بهخصوص رسانههای نوشتاری با توجه به شرایط دشوار سیاسی و با توجه به بیسوادی همهگیر، در یک دوره بسیار کوتاه توانستند تأثیرگذار باشند. البته باید توجه كرد كه انقلاب مشروطیت ایران، انقلابی شهری بود، در حالی که اکثریت جامعه ایران در آن زمان روستایی بودند. مركز ثقل این انقلاب، شهرستان، ایلات یا حاشیه نبود و گرایشی نیز در جهت نفی تمامیت ارضی نداشت. رسانههای نوشتاری نیز یاریدهنده این انقلاب شهری بودند.
البته از لحاظ ساختار متن هم تجربیاتی صورت گرفت كه برای افراد تازگی و گیرایی خاصی داشت؛ از جمله پرداختن به مسائل سیاسی روز در قالب طنز، مانند نوشتههای دهخدا در صوراسرافیل یا سرودههای سید اشرفالدین گیلانی در نسیم شمال که خودش نیز سردبیر آن بود.
همانطور هم كه شما اشاره كردید، در مورد عملكرد رسانهها نمیتوان انصاف را از نظر دور كرد. ضعف عملكرد رسانهها در حوزه نوشتاری در آن دوره چه بود؟
کمبود رسانهها در آن دوره و در واقع خطر رسانهها در آن زمان در انتشار افکاری خاص، تهدید اصلی بود. نه تنها در آن دوره بلکه در ادوار بعد مانند دوره ملی شدن صنعت نفت یا دوره انقلاب نیز چنین مواردی مشاهده میشود. با وجود اینکه مردم یک نوع اتکایی به متنهای مکتوب كردند، اما مطبوعات به طور كامل پاسخگوی اعتماد آنها نبودند و در برخی موارد از قول و قرارها و آرمانهای اولیه خود منحرف شدند. از طرف دیگر، فرهنگ دریافت رسانه را نیز باید مورد بررسی قرار داد. نباید رسانه را وحی منزل تلقی كرد و مخاطب همه امید خود را به رسانه ببندد، چرا كه ممكن است روزنامهنگار منحرف شود.
ممکن است در فرهنگ سیاسی انتظار بیش از حد معمولی از یك رسانه تعریف شود و با منحرف شدن آن، موضوع اصلی هم روی زمین بماند یا نسبت به آن بدبینی ایجاد شود. در حقیقت افراط و تفریط همیشه وجود داشته است و من فکر میکنم باید حد وسط را گرفت. رسانه همواره به عنوان یك خدمت اطلاعرسانی در اختیار مخاطبان بوده است، اما نفس متن رسانهای تاریخ مصرف دارد و به عنوان متنی ابدی نباید به آن نگاه کرد. البته اگر چنین نگاهی به آن شود، اشکال از رسانه نیست بلكه اشکال از فرهنگ رسانه است.
رسانهها برای خارج شدن از برهه زمانی استبداد صغیر، چقدر نقش داشتند؟
مسلماً رسانهها بهصورت عام تأثیرگذار بودند. در این راستا پیام نشریات و انجمنها روشنتر شد. آنها بهطور صریح اعلام میكردند كه نهضت مشروطه و قانون اساسی که منحل شده باید احیا و مجلس دوباره تشکیل شود.
نقش رسانهها را در آن دوره چگونه ارزیابی میکنید؟
نقش رسانهها با توجه به اندیشه و جهتگیریهای سیاسی و اجتماعی که تبلیغ میکردند، در آن دوره تأثیرگذار بود. البته تعداد نشریات مخالفین مشروطه کمتر از نشریات موافقین بود و حوزههای مخالف با مشروطه هم حتی اگر قدرتمند بودند، آنچنان بنای فعالیت مطبوعاتی نداشتند اما کسانی که در طیف مشروطیت عمل میکردند، حوزه فعالیتشان وسیعتر بود و با کتابت سر و کار داشتند.
اگر بخواهید نقش رسانه این دوره را با دوره مشروطیت مقایسه كنید، چه تفاوتهایی مشاهده میشود. نقش رسانه در تغییر و تحولات امروزی به چه شکلی درآمده است؟
البته تغییرات وضعی مهمی صورت گرفته که بخشی از آن در پرتو تغییرات جامعهشناختی و جمعیتشناختی تاریخی است. سهم زیادی از این تغییرات نیز در جریان تغییرات تکنیکی و صنعت اطلاعرسانی رخ داده است. در شرایط حاضر رسانههای مطبعی جای خود را به رسانههای دیجیتال میدهند.
بنابراین در پاسخ به پرسش شما باید چند عامل ساختاری لحاظ شود که یکی از آنها مسأله نفس اطلاعرسانی و سرعتی است که در اطلاعرسانی رخ داده است، یعنی دسترسی آنی، ارزان و آسان به اطلاعات كه در واقع پارادایم رسانهای معاصر است. البته در این میان توان انتخاب مخاطبان از میان رسانهها بیشتر شده است كه این موضوع خود به یک نوع آگاهی و مهارت در استفاده از رسانه نیاز دارد.
این مصاحبه در شماره سوم ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.
انتهای پیام