به گزارش ما آنلاین، چرا اكثر چهرههایی كه این روزها در صدا و سیما و سایر رسانهها درباره مطالبات زنان و جوانان سخن میگویند، «مرد» هستند و زنان ایرانی حتی برای طرح مطالبات خود در رسانهها حاضر نیستند؟ با نگاهی به مناظرههای برگزار شده در صدا و سیما به مناسبت رخدادهای اخیر ردپای این رویكردهای مردانه را به عینه میتوان پیدا كرد. این فقدان جدی در ساختار رسانهای و پژوهشی كشور بیانگر یك مشكل جدی و بنیادین است كه نه فقط درخصوص زنان بلكه درباره مطالبات جوانان نیز عینیت پیدا كرده است. اینكه خواستهها، هنجارها و نیازهای مرتبط با زنان ایرانی اغلب باید از دریچه تنگ تصورات مردانه یك جامعه مردسالار عبور كند و به ثمر بنشیند. طبیعی است در یك چنین جامعهای، دامنه وسیعی از مطالبات فروخورده شكل میگیرد كه برآمده از عدم توجه به نیازها و مطالبات زنان و جوانان است. برای گفتوگو درخصوص دختران ایرانی و مطالبات جوانان، گپ و گفت دوستانهای با شهیندخت خوارزمی استاد و از پیشگامان رشته رسانه و روابط عمومی در ایران ترتیب داده شد تا نگاه یك بانوی ایرانی درخصوص مطالبات نسلهای جوانتر ایران بررسی شود. چهرهای كه كتاب معروف «موج سوم و جابهجایی قدرت» نوشته لوین تافلر، كتاب «نخستین انقلاب جهانی»، اثر الكساندر لنیگ و برتراند اشنایدر همچنین «جنگ و ضدجنگ» اثر هایدی و الوین تافلر در رزومه فعالیتهای فكری ایشان قرار داشته است.
استاد خوارزمی با واكاوی مطالبات نسل فعلی و بازخوانی مطالبات نسلهای قبلتر، این نسل را پرورش یافته دوران آگاهیهای پایدار و دیجیتالیسم میداند كه در ویدیو گیمها، راهكارهای مقابله و پیگیری مطالباتشان را آموختهاند. نسلی كه از «گیم اُور»شدن نمیهراسد و آماده است كه تا زمان پیروزی و دستیابی به مطالباتش با سوژه مورد نظرش بازی كند. به اعتقاد خوارزمی با این نسل نمیتوان با زبان محدودیت و فیلترینگ سخن گفت و انتظار توفیق داشت.
در زیر پوست تحولات كشورمان چه میگذرد؟ شما چه برداشتی از رخدادهای پس از مرگ مهسا امینی و مطالبات اخیر زنان ایرانی دارید؟
تحولاتی كه این روزها نه فقط در پهنه عمومی كشور، بلكه در سطح جهان شامل آن هستیم، مقوله فراتر از مطالبات زنان است. اگرچه سوژه اصلی موضوع اصلی در این رخداد مرگ دردناك مهسا امینی یك دختر ایرانی است، از سوی دیگر زنان نیز حضور چشمگیری در صحنه دارند و شعارهایی نیز با موضوع مطالبات زنان طرح میشود، اما به نظر میرسد موضوع اصلی به رسمیت شناخته شدن زندگی برای همه مردم ایران است كه از حنجره جوانان بیان میشود. آنها زندگی خوب را نه فقط برای خود، بلكه برای پدران و مادرانشان و همه نسلهای ایرانی میخواهند. آنها محرومیت را در نگاه مادرانشان دیدهاند و رنج تلاشهای بیفرجام پدرانشان را برای داشتن یك زندگی حداقلی حس كردهاند. معتقدم این رخدادها، برونداد همه مطالباتی است كه جامعه ایرانی در تاریخ معاصر دنبال كردهاند.
اما به هر حال موضوع مخالفت با گشت ارشاد به عنوان سوژه محوری در این تحولات مطرح شده است.
چیزی كه خواسته زنان درخصوص حجاب است یك پیشینه تاریخی دارد و به دهههای متمادی بازمیگردد. من 74 سال سن دارم و متعلق به نسلی هستم كه حجاب را تجربه نكردهام و در فرهنگی بزرگ شدهام كه مساله اخلاق را فراتر از مساله حجاب میدانست. مطالبات زنان چیزی فراتر از حجاب است و تقلیل آن به این موضوع خاص، اشتباه محض است. معتقدم حجاب از منظر دینی با موضوعاتی كه توسط حكومت به صورت اجباری و سیاسی مطرح میشود، هیچ ارتباطی ندارد.
این روند پس از نسل شما و طی دهههای بعدی چگونه شكل گرفت؟
نسلهای پس از من، در دهههای 50 و 60 در بستر این محدودیتهای عجیب پا گرفتند و رویكردهای تدافعی در برابر آن اتخاذ كردند. با عبور از این برهه، متولدین دهههای 70 و 80 كه كاملا در تیررس آموزش و تربیت رسانههای جمهوری اسلامی قرار داشته به گونهای متفاوت با مساله حجاب و مطالبات زنان مواجه شده است. این نسل، اساس ارزشهای سیستم را زیر سوال میبرد و ارزشها و معیارها و الگوهای متفاوتی را انتخاب میكند. الگوهایی كه از فضای ارتباطی جهان جدید و فضای مجازی گرفته شده است. نسلهای جدید متوجه میشود كه زنان در همه جای جهان و در طول تاریخ برای پیگیری مطالبات خود تلاش كردهاند اما هیچ كدام از این مطالبات جهانی ارتباطی به حجاب ندارد. حقوقی كه طلب میكنند بسیار مهمتر از حجاب است و دامنه وسیعی از موضوعات ریشهای را در بر میگیرد.
اما فكر نمیكنید، برای زن ایرانی هم حجاب یك بهانه است برای تحقق سایر مطالبات بنیادین؟
در سوال شما یك پیش فرض وجود دارد و آن اینكه موضوعی كه در روزهای اخیر شاهد آن بودیم و كنش حیرتانگیز اعتراضی ایرانیان را شامل میشود، صرفا بر سر حجاب و گشت ارشاد و خواستههای زنان است. من میخواهم بگویم این مطالبات بسیار عمیقتر و فراگیرتر از مساله حجاب و مطالبات اختصاصی زنان است. در واقع به نظر میرسد كه این جنبش ایرانیان برای تحقق زندگی بهتر، آزادتر و شادتر است. طی دهههای اخیر در بسیاری از مقالات و بسیاری از سخنرانیهایم، این روزها را پیشبینی كرده بودم. در واقع وقتی دغدغه ارتقای زندگی مردمی نباشد كه بخش قابل توجهی از آنها را جوانان تشكیل میدهند، طبیعی است كه این سرخوردگی در ادامه منجر به تجمعات اعتراضی خواهد شد. هر دهه را و هر نسل را كه نگاه میكنید، كیفیت زندگی افت كرده است. یعنی كیفیت زندگی دهه 80 به مراتب بهتر از دهه 90 است و كیفیت زندگی دهه90 از دهه بعد یعنی 1400 مطلوبتر است. برای من اعتراضات اخیر اصلا عجیب نیست و سالهاست كه درخصوص وقوع آن هشدار میدهم.
یعنی معتقدید كه مطالبه اصلی جوانان در خیابانها، زندگی با كیفیتتر است؟
دقیقا، جوان ایرانی یك زندگی عادی میخواهد كه هرچند برخی گزارههای آن اقتصادی است اما ریشههای آن اجتماعی است. یعنی حداقل رفاه، تامین اجتماعی، آینده روشن و مبتنی بر این فونداسیون سایر مطالبات اجتماعی، فرهنگی و… سوار میشوند. در واقع امنیت اقتصادی در كنار امنیت اجتماعی باید محقق شود. جوان ایرانی با شرایط دشوار باید خانهای را اجاره كند، اما همواره نگران آن است كه فردا، ماه آینده و سال آینده چه خواهد شد. از سوی دیگر امنیت اجتماعی نیز وجود ندارد. جوان ایرانی زمانی كه میخواهد بیرون برود، نگران لباس پوشیدنش است. هیچ معیار مشخصی هم وجود ندارد، مدام از خود میپرسد، آیا این نوع لباس پوشیدن باعث برخورد گشت ارشاد میشود یا نه. مدام نگران است كه اگر حیوان خانگیاش را به پارك ببرد، چه اتفاقی ممكن است رخ دهد. این امنیت اجتماعی است. امنیت بعدی، امنیت فكری است كه از ضرورتهای هر جامعهای است و فقدان آن نوعی نارسایی جدی است. این پرسش مدام در ذهن جوان ایرانی وجود دارد كه اگر این حرف را بزند، این كامنت را بگذارد. این ویدیو را منتشر كند و…چه بازخوردی را موجب خواهد شد و نظام حكمرانی با آن چگونه برخورد میكند. در یك كلام جوان امكان زندگی میخواهد. میخواهد خودش انتخاب كند كه چه باید بپوشد و چه نپوشد، خودش تصمیم بگیرد كه چه باید بكند و چه نكند. 40 سال است كه مردم درخصوص میهمانی گرفتن، با هم بودن، جشن گرفتن و شاد بودن با محدودیت مواجهند و این محدودیتها روی هم تلنبار شده و به صورت اعتراض بروز كرده است. در واقع این اعتراضات نه فقط اعتراض این نسل، بلكه نمادی از همه محدودیتهایی است كه طی دهههای متمادی در بستر سیاسی و اجتماعی ایجاد شدهاند. اعتراضات اخیر نیز برآیند طبیعی رفتار یك نظام حكمرانی است كه دغدغهای برای ارتقای كیفیت زندگی مردم نداشته است. در برابر این وضعیت شما هیچ پروژه، تحقیق، پژوهش و… را از سوی سیستم نمیبینید كه براساس آن بخواهد الگوهای فكری، مطالبات، ارزشها، رویكرد به زندگی و خواستههای این نسل را كه من اسم آن را نسل دیجیتالی میگذارم، شناسایی كند.
ولی وزارتخانهای با عنوان ورزش و جوانان و سازمانی مانند صدا و سیما و بسیاری دیگر از دستگاهها و ارگانها وجود دارند كه هر سال هزاران هزار میلیارد بودجه را خرج میكنند. یعنی این خروجیها از نظر شما مناسب نبوده است؟
این ساختارها از فهم ابتدایی مسائل این نسل نیز بیبهرهاند. نشانهای این فقدان فهم را در برنامهها و خروجی برنامههای این بخشها میتوانید مشاهده كنید.
یكی دیگر از موضوعات مهم، واكنشهای بینالمللی به رخدادهای اخیر است.
این تفسیر، تفسیر درستی است اما كامل نیست، سیاستگذاران كشور ما هرگز با افكار عمومی روبهرو نمیشود. ما افكار عمومی ملی داریم و افكار عمومی جهانی. نه برای شناخت افكار عمومی ملی كاری شده و نه برای افكار عمومی بینالمللی. كشورها سرمایهگذاری میكنند تا بفهمند مردم سایر كشورها چه نظری درباره آنها دارند. این شناخت برای آنها مهم است. اما در ایران نه شناخت بینالمللی اهمیت دارد و نه شناخت نسلهای داخلی. شناخت مردم جهان از جوانان ایرانی از طریق رسانه و مدیا صورت میگیرد. وقتی ایران به مساله افكار عمومی جهانی بدل میشود و به قلمروی آگاهی مجالس و سیاستمداران كشورهای مختلف میرود، در تصمیمات آنها اثر میگذارد. بنابراین روابطشان با نظام سیاسی ایران را براساس این شناخت تنظیم میكنند. اگر این كار را نكنند با واكنش مردم خود روبهرو میشوند.
شما به عنوان یك محقق، نسلهای جدید ایران را چگونه تعریف میكنید؟
این نسل با ابزارهای نوین ارتباطی، جهان ارتباطی و ویدیو گیم بزرگ شده است. همین امروز شما به اعتراضات اخیر كه نگاه میكنید، نشانههای این ابزارها را میبینید. ببینید جوانان چقدر با راهبردهای جالب عمل میكنند. امروز یك ساعت خاص در خیابان حاضر میشوند، فردا در یك ساعت دیگر تا متولیان نتوانند رفتار آنها را پیشبینی كنند. این استراتژی را از ویدیو گیمها آموخته است و آنقدر بازی میكند تا به پیروزی برسد. برای او شكست وجود ندارد. من 4 مقاله درباره بازیهای ویدیویی و تاثیر آن بر جوانان نوشتهام، اما آیا نظام حكمرانی كشور نیز یك چنین دركی دارد؟ میداند كه این نسل به مبارزه، مرگ، پیروزی و… چگونه نگاه میكند؟ تصمیمسازان كشور مبتنی بر دادههای اطلاعاتی قبلی و قدیمی تصور میكنند میتوانند با این نسل نیز روبهرو شوند. این نسل كه مطالبات خود را رها نمیكنند، مانند بازی گیم، یك بار گیم ُاور میشود، دو بار گیم اُور میشود، اما اینقدر امتحان میكنند تا از این مرحله عبور كنند. من خودم وقتی به جوانان این نسل نگاه میكنم، حیرت زده میشوم؛ دختران جوان امروز را كه میبینم با خودم میگویم كاش شهامت دختران امروز را نسل من داشتند.
اعتراف به این موضوع هم عین شجاعت است.
من تمام تلاش خود را به خرج دادم كه جایگاه یك زن ایرانی معتقد به آزادی را در بستر این جامعه حفظ كنم و به نسلهای بعد این پیام را ارسال كنم كه میتوانند به جایگاه مورد نظر خود برسند. این نسل بر بلندای همه تجربههای قبلی قرار گرفته و تلاش میكند به خواستهاش برسد.
حالا وقتی با این نسل با زبان طرحصیانت صحبت میشود، چه معنایی دارد؟
اكثریت قریب به اتفاق راهبردهایی كه برای جوانان، زنان و سایر اقشار برنامهریزی میشود، اشتباه است. متاسفانه كارآمدترین راهبرد سیستم در زمینه محدودسازی مطالبات بوده است. یعنی میتواند مطالبات را به انحراف بكشاند و موضوع را از سطح به لایههای زیرین جامعه بكشاند تا در آینده به شكل عقدههای خطرناك ظهور كنند. این جامعه نیازمند شادی و زندگی است. وقتی به برنامهها و راهبردهای این سیستم نگاه میشود . زندگی به عنوان یك ارزش ناب برای تصمیمسازان ایرانی معنا ندارد. حتی درخصوص اسطورههای مذهبی هم تلاش میشود تا زمان شهادت و فوت آنها بزرگ داشته شود، نه تولد و موعد شادی آنها. در حالی كه از منظر دینی نیز این زندگی بوده و شادی و مطالبات انسان بوده كه ارزش محسوب میشود، نه مرگ و غم و اندوه. دین، اساسا ستاش زندگی و همدلی و عدالت و آرامش است. اساسا فرهنگ قابل مهندسی شدن نیست. شاید بتوان سیاست را مهندسی كرد، اقتصاد را مهندسی كرد و… اما فرهنگ و جامعه غیر قابل مهندسی است، چراكه با موجود زنده سر و كار دارید. هر سیاستی كه منجر به حس زندگی بهتر برای انسان شود، معقول است و هر سیاستی كه منجر به اندوه بیشتر شود و عرصه را بر جوانان و نسلها مختلف تنگ كند، اشتباه است.
سیستم سیاسی كشور معمولا در مواجهه با مشكلات و نارضایتیها یك نسخه ثابت و تكراری را دارد. آیا این نسل دیجیتال را میتوان از این طریق مهار كرد؟
نشانههای میدانی حاكی از آن است كه این امر ممكن نیست، چون تكنولوژی مهار شدنی نیست. مگر توانستند ویدیو و رادیو و ماهواره را مهار كنند كه بخواهند اینترنت و نسل اینترنتی را مهار كنند. امروز اینترنت در زمره حقوق اساسی ملتها برشمرده میشود و هیچ ساختار سیاسی نمیتواند مردمش را از این حق اساسی محروم كند. خاطرم هست زمانی با اعضای هیاتمدیره انجمن مطالعات ایرانی جامعه اطلاعاتی با وزیر وقت اطلاعات كشور جلسه داشتیم تا درباره ترسیم رویكرد ارتباطی در عصر جدید صحبت كنیم. چهرههایی چون یونس شكرخواه، دكتر معتمدنژاد، آقای جهانگرد و سایر اساتید در این نشست حضور داشتند. اما پیشنهاد وزیر اطلاعات به این جمع این بود كه انجمن راهكاری برای فیلترینگ بهتر ارایه كند. در آن زمان پیشنهاد میشد كه صدها میلیارد تومان برای این منظور تخصیص داده شود. ما مخالفت كردیم، اما شك نكنید این هزاران میلیارد تومان سرمایهگذاری توسط شركتهای دیگر و گروههای دیگر صورت گرفته. چرا این همه سرمایهگذاری میشود؟ برای اینكه مردم را از حقوق اساسی خود محروم سازند. طبیعی است كه نتیجه این رویكردها منجر به تجمع مطالبات و فوران آنها میشود.
این روزها صدا و سیما هم اغلب از مردان برای گفتوگو درباره مطالبات زنان دعوت میكند. این رویكرد درست است؟
این طبیعت صدا و سیماست. اگر هم زنی را دعوت كنند، شخصی را دعوت میكنند كه در راستای خواستههای آنان صحبت كند. مطالبات مردم برای آنها اهمیتی ندارد. هزینههایی كه طی سالهای اخیر برای صدا و سیما شده، نه تنها منتج به نتیجه مناسب نشده، بلكه اعتماد جوانان را از میان برده است. وقتی یك مسیر اشتباه است، نباید روی آن پافشاری كرد، صدا و سیما تلاش دارد، مرزبندی مشخصی را صورت دهد و افراد را به دو دسته خودی و بیگانه دستهبندی كند. ای كاش این بودجه برای دانشگاهها و نهادهای رسانهای مستقل تخصیص داده میشد.
اگر قرار باشد توصیهای به سیاستگذاران و نظام حكمرانی كشور داشته باشید، چه میگویید؟
این ساختار تا با واقعیت روبهرو نشود، دركی از آن پیدا نخواهد كرد. تا زمانی كه فیفا فشار نیاورد و ناچار نشدند، اجازه حضور زنان در استادیومها را بدهند، این كار را نكردند. تا زمانی كه فاجعه مهسا امینی شكل نگرفت، بحث درباره گشت ارشاد و حجاب در صدا و سیما شكل نگرفت. بنابراین همه باید منتظر رخدادهای واقعی باشیم تا متوجه واقعیتهای جریان یافته در زیر پوست تحولات شوند.
این نسل با ابزارهای نوین ارتباطی، جهان ارتباطی و ویدیو گیم بزرگ شده است. همین امروز شما به اعتراضات اخیر كه نگاه میكنید، نشانههای این ابزارها را میبینید. ببینید جوانان چقدر با راهبردهای جالب عمل میكنند. امروز یك ساعت خاص در خیابان حاضر میشوند، فردا در یك ساعت دیگر تا متولیان نتوانند رفتار آنها را پیشبینی كنند. این استراتژی را از ویدیوگیمها آموخته است و آنقدر بازی میكند تا به پیروزی برسد. برای او شكست وجود ندارد. من 4 مقاله درباره بازیهای ویدیویی و تاثیر آن بر جوانان نوشتهام، اما آیا نظام حكمرانی كشور نیز یك چنین دركی دارد؟
انتهای پیام