به گزارش ما آنلاین، حتی فناوریهایی که نشر به معنای انتشار مستقیم محتوا محسوب نمیشوند، ولی انتشاردهندۀ اطلاعات هستند هم در این تقسیمبندی قرار میگیرند. مثلاً درست است که کارکرد اصلی نرمافزاری مانند اسنپ خدماتی است، اما شبکهای ارتباطی درست کرده که میتواند با صد هزار نفر ارتباط برقرار کند، پیام بدهد و پیام بگیرد. این نرمافزار بهنوعی یک رسانۀ اجتماعی است که در حوزۀ خدماترسانی کاربر پیدا کرد. از طرف دیگر، رسانهای تعاملی هم هست؛ یعنی شما میتوانید در قالب این نرمافزار نظر بدهید، نظر بگیرید، امتیاز بدهید و در فرایند سرویسدهی دخالت کنید. بسیاری از رسانههای دیجیتال در دنیا اینگونه هستند، مثلاً شبکهای وجود دارد که کتاب میفروشد، اما به دلیل اینکه با مخاطب تعامل پیدا کرده، رسانۀ دیجیتال محسوب میشود. وزارت فرهنگ و ارشاد متولی حمایت از محتوا در همۀ شاخههای رسانهای کشور محسوب میشود، مانند کتاب، رسانه، مطبوعات، بازیهای رایانهای، نشر آنلاین و رسانههای آنلاین. خیلیها قاطعانه نمیتوانند بگویند آیا تلگرام یک پیامرسان است، یک شبکۀ اجتماعی است، رسانۀ اجتماعی است یا نرمافزار؟ وقتی تلگرام دسکتاپ را روی رایانه نصب میکنید، یک نرمافزار را نصب کردهاید. وقتی از چت تلگرام استفاده میکنید، از خصوصیت پیامرسانی آن استفاده کردهاید. استفاده از گروه تلگرامی، یعنی استفاده از ظرفیت شبکۀ اجتماعی، و وقتی از کانال تلگرامی استفاده میکنید، رسانۀ اجتماعی است. هرچند در تعریف مک لوهانی، خیلی چیزها رسانه محسوب میشوند، از جمله تلفن، سیدی، فلش مموری… و هرچیزی که بتواند محتوا را بین یک فرد و فرد دیگر یا یک فرد و گروه و بین چند گروه منتقل کند، رسانه است. رسانه در تعریف کلاسیکش یعنی بستری برای انتقال پیام و محتوا. بنابراین، میتوان به هرکدام از این فناوریها، حتی اگر درجهای از این کار را انجام میدهند، واژۀ رسانه را اطلاق کرد.
دو دیدگاه
اینجا دو نظر وجود دارد، یک نظر این است که قواعد کلی حاکم بر رسانۀ دیجیتال همان قواعدی است که ناظر بر رسانه در فضای مکتوب و سنتی است. بسیاری از استادان و کارشناسان در کشور به این موضوع معتقدند. مثلاً میگویند سبک جدید روزنامهنگاری و خبرنویسی در فضای دیجیتال نداریم. هرم وارونه، هرم وارونه است و شیوۀ تنظیم خبر در فضای مکتوب و دیجیتال فرقی با هم نمیکنند.
دیدگاه دیگر معتقد است محتوا در فضای دیجیتال اساساً تغییر ماهیت میدهد، هم به دلیل انعطافپذیری و قابلیتهایی که فقط در نسخۀ آنلاین میتوان دید و هم بر مبنای تأثیرگذاری و مخاطبش. بنابراین، بین این دو دسته همچنان چالشهای نظری و مفهومی وجود دارد. به نظر میرسد دیدگاه دوم به واقعیت موجود جامعه نزدیکتر است، آن هم به چند دلیل: یکی اینکه اغلب مخاطبان ما در فضای مکتوب متفاوتاند. زمانی مخاطب این رسانهها اندک بودند و میشد با اغماض همان محتوای رسانههای سنتی را به آنها رساند، اما الان تیراژ رسانههای مکتوب ما کمتر از پانصد هزار نسخه در روز است، در حالی که در محیط تلگرام فارسی بهتنهایی بیش از چهل میلیون کاربر داریم. آیا ما میتوانیم با قواعد دنیای مکتوب با آنها ارتباط برقرار کنیم؟ بسیاری از این افراد آنهایی هستند که هیچگاه روزنامه نخواندهاند. البته، قواعد تولید محتوا برای آنها میتواند یکی باشد؛ قواعدی مانند دروازهبانی خبر، تولید خبر، ارسال خبر، تنظیم خبر، ارزشها، عناصر خبری و…. اتفاقاً این یکی از ضعفهایی است که در رسانهنگاری سایبر و فضای دیجیتال وجود دارد. مثالی میزنم: یک هماندیشی مدیران صد کانال برتر رسانههای اجتماعی در یک دستگاه دولتی برگزار شد. این مدیران تیپهای روزنامهنگارانه نداشتند، بلکه بیشتر چهرههای تجاری، مهندسی و… بودند و بهروزتر. این افراد بهراحتی وارد حوزۀ رسانه میشوند و مخاطب جذب میکنند، چون قواعد این حوزه متفاوت است و سلیقۀ مخاطبان با هم فرق دارد. کارکردها و شیوههای تنظیم اطلاعات و محتوا در حال تغییر است. الان سبکهای نگارش به سمت خلاصهنویسی، فتونیوز، اینفوگرافیک و… میرود؛ فرمتهایی که در رشتۀ روزنامهنگاری در دانشگاه اصلاً تدریس نمیشوند.
کسی که روزنامهنگار سنتی است، غالباً نمیتواند در فضای جدید به اندازۀ کافی موفق باشد. نمونهاش بسیاری از کانالهایی که روزنامهنگاران راه انداخته و موفق نبودهاند. شما نگاه کنید، از بین صد کانال برتر تلگرامی، فقط دو کانال مربوط به مؤسسههای برتر رسانهای است: «پارسینه» و «آخرین خبر». بقیه اصلاً معلوم نیست از کجا هستند و شاید گردانندگان آنها یک روز هم سابقۀ روزنامهنگاری نداشته باشند، ولی توانستهاند چند میلیون مخاطب جذب کنند. چطور مؤسسۀ عظیم «ایران» یا «همشهری» تمام پشتوانهشان را گذاشتند، اما فقط توانستند چند ده هزار مخاطب جذب کنند، یا مثلاً «ایرنا» و «ایسنا» در بهترین حالت توانستند حولوحوش صد هزار مخاطب جذب کنند، اما جوانی دور از حوزۀ روزنامهنگاری توانسته چند میلیون مخاطب داشته باشد؟ حتماً او چیزهایی میدانسته که اینها نمیدانند و سازوکارهای فعالیت در این محیط تغییر کردهاند. کارکرد رسانۀ دیجیتال خیلی فراگیر است. بنابراین، همۀ کسانی که بهنوعی حامل پیام یا محتوایی در فضای مجازیاند و روی بسترهای بیسیم، موبایل، تبلت یا… اقدام به انتشار محتوا میکنند، فعالان رسانۀ دیجیتالاند.
چرا دیگران نتوانستند؟
این را بهعنوان یک گزاره مطرح میکنم؛ گفتیم رسانههای رسمی در فضای مجازی آنلاین خیلی موفق نبودند. شاید به این دلیل است که آنها در فضای آنلاین خیلی موفق نبودند. شاید به این دلیل است که آنها در فضای آنلاین هم با همان محدودیتهایی که در فضای رسمی مکتوب با آن مواجه هستند فعالیت میکنند، در حالی که بقیه دامنۀ عملکردی بازتری دارند. تنظیم مقررات و آزادی عمل رسانه در فضای مجازی، بهنوعی کاملاً با فضای سنتی متفاوت است. طبیعی است که اقبال به سمت محتوای آزادتر برود.
«آخرین خبر» و «پارسینه» دو استثنا هستند که هر دو وابسته به رسانههای مکتوب یا سنتیاند، اما توانستهاند مخاطب جذب کنند؛ یعنی اینکه فکر کنیم یک مؤسسۀ رسانهای رسمی، محدودیتهای رسمی دارد و این مانع موفقیت آنها در فضای مجازی میشود، اما اینگونه نیست.
اینکه بقیه چرا نتوانستند این کار را بکنند، من میگویم از زمانی که اینترنت آمد و بعد سایتهای خبری، روزنتها، وبلاگها و شبکههای اجتماعی آمدند، حوزۀ نفوذ رسانههای رسمی و سنتی هر روز کمتر شد. بنابراین، اینکه چرا آنها به چنین وضعیتی دچار شدند، بخشی ناشی از تغییر ذائقه و سلیقۀ عمومی مردم و مخاطبان است. این حکایت مانند حکایت ماهواره و تلویزیون است. مخاطبی که پای برنامههای ماهوارهای نشسته (کاری به محتوا ندارم) هر ده ثانیه میبیند که تصویر یا زاویۀ تصویر عوض میشود. این مخاطب نمیتواند صداوسیمایی را بپذیرد که در آن دوربین چهلوپنج دقیقه روی یک آدم ثابت است. بحث من اصلاً محتوایی نیست، فقط از بُعد تصویر میگویم. در رسانۀ آنلاین هم همین اتفاق افتاده است. وقتی رسانهای به یک محیط نزدیک است، فوری اطلاعات را مخابره میکند، اما رسانۀ رسمی میخواهد از فیلترهای دروازهبانی خبر عبور کند و مطمئن شود و بهخاطر همین محدودیتهای این سبک روزنامهنگاری است که عقب میماند. دستکم از منظر زمانی رسانههای دیجیتال گوی سبقت را ربودهاند. ولی اینکه در خصوص قواعد، این دو حوزه با هم تفاوت دارند، بله. ما هم به این مشکل برخوردیم. ما احساس میکنیم در انتقال دانش و تجربیات دو طرف رسانههای دیجیتال و رسانههای رسمی خلأ داریم که باید این دو طرف قواعد را با هم تبادل کنند. سعی کردیم.
این سختترین بخش کار است. مخاطبان گاهی به این دلیل سراغ این رسانهها میروند که میگویند ما خبر خام میخواهیم، خبر تأییدشده نمیخواهیم، خبر پالایششده نمیخواهیم. مخاطب خبر دروازهبانینشده و فیلترنشده میخواهد.
این طرف اشتباه کردیم. با قوانینی که در زمینۀ رسانههای سنتی داریم، زیادی محدودشان کردهایم. دست و پایشان را بستهایم و میگوییم حالا برو کشتی بگیر. در دنیا اینجور نیست. برای همین هم در دنیا فاصلۀ بین رسانههای سنتی و مدرن زیاد نیست. سبک روزنامهنگاری ما در ایران کلاً متفاوت است. البته فعالان فضای دیجیتال هم در کشور مظلوماند. ما از سینماگران حمایت میکنیم، از ناشر حمایت میکنیم، از مطبوعات حمایت میکنیم، ولی از کسی که رسانۀ دیجیتال تولید کند، جز اعطای مجوز، هیچ حمایت دیگری نمیکنیم. لازم است از کسانی که در این فضا محتوای مفید و سالم و ایمن تولید میکنند حمایت کنیم. اتفاقاً بعضیها در کشور هستند که اینها را تهدید میکنند و میگویند همه را از دم قلعوقمع کنید، چه بسا که در دورهای این کار صورت میگرفت. ما میگوییم راهحل این نیست، چون اگر فیلتر کنید، ضدفیلتر میآید و اخیراً هم شیوۀ رمزگذاری در مقابل فیلترینگ هوشمند دارد عمل میکند و در نهایت کاری از پیش نمیبریم. بگیروببند و محدودیت چقدر مؤثر است؟ در مقابل، اگر بیاییم و از خوبها حمایت کنیم و اینها تشویق و تقویت شوند، بدها را میپوشانند.
سرگرمی؛ حلقۀ مفقودۀ رسانههای رسمی
یکی از مشکلات فعالان فضای مجازی این است که نمیخواهند ظاهر شوند. اینها پولهای خوبی درآوردند و میگویند اگر بیاییم روی صحنه، مالیات میآید سراغ ما، دارایی و دستگاه قضایی و… سراغ ما میآیند و دچار مشکل میشویم. مثلاً درباره مالیات، ما قانون معافیت مالیاتی تولیدکنندگان محتوای دیجیتال را داریم. الان همۀ کسانی که در حوزۀ نشر دیجیتال فعالیت میکنند از پرداخت مالیات معافاند، ولی فقط تعدادی از آنها که کار دیجیتال میکنند از پرداخت مالیت معافاند. اگر اینها خودشان را در قالب مؤسسۀ دیجیتال ثبت کنند، امکان استفاده از ملک مسکونی بهعنوان دفتر کار را خواهند داشت. دو سال است که به تولیدکنندگان دیجیتال معرفینامه میدهیم و شهرداری هم حمایتشان میکند. البته هنوز مشکلات اولیه را داریم. مهم این است که ما این فعالیت را شروع کردیم. باید به سمت حمایت برویم. اگر حمایت کنیم، تولید محتوای آنها هم سالم و قوی خواهد شد. از طرف دیگر، باید همزمان فرهنگسازی کنیم و سطح سواد رسانهای مردم را افزایش دهیم تا بتوانند سره را از ناسره تشخیص دهند. چون یکی از دغدغههای دولتمردان در خصوص فضای مجازی همین فراگیر شدن شایعه و دروغ و… است.
یعنی هر خبری که در رسانههای اجتماعی منتشر میشود، اگر به رسانههای رسمی کشور، مثل رادیو و تلویزیون و روزنامه و خبرگزاریها، لینک و ارجاع رسمی داده شد و آنها تأیید کردند، قابلقبول است. اما صرف اینکه یک کانال تلگرامی گفته باشد، باورکردنی نیست، بلکه باید بهعنوان یک کاندید خبری به آن نگاه کرد، نه خبر قطعی، مثل خبر تعطیلی مدارس. یا اینکه از طریق کانال تلگرامی رسانههای رسمی پیگیری شود. همین که تعداد اعضای کانالهای رسانههای رسمی کشور کم است، یعنی مردم این نیاز را احساس نکردهاند که برای تأیید خبر دنبال رسانۀ رسمی باشند. میشود اینطور نتیجهگیری کرد. مردم هنوز به آن درجه از دانش نرسیدهاند که برای تأیید اخبار به رسانۀ رسمی مراجعه کنند. این کار نیاز به آموزش دارد و وظیفۀ ماست که در این حوزهها اقدام کنیم و آگاهی بدهیم. البته باید به این موضوع هم اشاره کنیم که بیش از نود درصد محتوای تولیدشده در این فضا، محتوای خبری نیست که نیاز به بررسی کردن داشته باشد. بیشتر این محتواها سرگرمیساز، آموزشهای فرهنگی و… است. در تئوریهای ارتباطات، وقتی به کارکرد رسانه میرسند میگویند آموزش، انتقاد، اطلاعرسانی و سرگرمی. رسانههای ما در این چهار دهه تنها کارکردی که نداشتهاند سرگرمی بوده است. سرگرمی کلاً حذف شده بود. اما الان در رسانۀ رسمی هم پرمخاطبترین برنامه، برنامهای با موضوع سرگرمی است. مردم از رسانه انتظار سرگرمی دارند. رسانههای اجتماعی هم به همین بخش بیشتر توجه و سعی کردند این خلأ را جدیتر پوشش دهند.
این یادداشت به قلم حمید ضیایی پرور نوشته شده و در شماره 113ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.
انتهای پیام