به گزارش ما آنلاین، انسان، تنها نه از یک واحد بنیادین به نام «ژن»، بلکه از واحد دیگری هم ساخته شده که «میم» نام دارد. ژن عامل توارث ژنتیکی-بیولوژیک و طبیعی است و میم عامل توارث فرهنگی و اجتماعی. این خلاصهای از حوزۀ میمتیکس است که «ریچارد داوکینز» پایهگذار آن بود و نقطه اشتراکی است میان علوم زیستی و علوم اجتماعی و در همسایگی با سوشیوبیولوژی که «ادوارد ویلسون» آن را بنیان گذاشت.
دکتر حمید بهلولی، استاد مدعو دانشکدۀ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، صاحب نظریۀ انرژی اجتماعی، در این گفتوگو به بحث در مورد میمتیکس، زمینهها و ظرفیتهای آن در بسط به علوم اجتماعی و از جمله علوم ارتباطات و همینطور اشتراکها و موارد کاربرد میمتیکس در حوزۀ رسانه، پیام و خبر میپردازد.
او مدعی است میمتیکس میتواند چرایی و چگونگی پدیدههای اجتماعی را واکاوی کند، بهگونهای که اغلب، علوم اجتماعی در انجام آن ابزار لازم را ندارند. بررسی سازوکار میمها در فضای نوین رسانهای و در بستر شبکههای اجتماعی مورد دیگری است که در این گفتوگو به آن پرداخته میشود.
دانش میمتیکس چیست و از کجا آغاز شد؟
میمتیکس دانش طراحی و آنالیز مؤلفهها و محصولات فرهنگی با استفاده از واحدهای بنیادین انتقال و توارث فرهنگی یعنی «میم» است. اگرچه آنچه معروف است میمِ کلمه و مفهوم برساختۀ ریچارد داوکینز است، قبل از نظریۀ داوکنز، سیمونه، دانشمند آلمانی، از چنین ذرۀ انتقال فرهنگیای تحت عنوان «منمی» استفاده کرده و همچنین «موریس مترلینگ» در رمان «روح مورچۀ سفید» نیز از آن نام برده است. این پیشینه از آنجا حائز اهمیت است که نشان میدهد آرای داوکینز در این حوزه جدای از آرای او در زمینههای دیگر است.
داوکینز موضوع میم را در کتاب «ژن خودخواه» مطرح میکند و میگوید ما تاکنون فکر میکردیم از انسان فقط یک ذرۀ بنیادین باقی میماند که آن ژن است، که بر اساس مطالعات ژنتیک، ژنها ممکن است تا سه نسل انتقال پیدا کنند و پس از آن بهمرور از انتقال آنها کاسته میشود تا جایی که در نسل هفتم آثاری از ژنوم نسل اول دیده نمیشود. او در اینجا این پرسش را مطرح کرد که اگر چنین است پس چرا با وجود اینکه امروزه هیچ ژنی از افلاطون، داوینچی یا سوکراتس پیدا نمیکنیم، این آدمها را میشناسیم؟ چه چیزی از آنها باقی مانده که منجر به شناختشان میشود؟ او اینگونه پاسخ میدهد که از این افراد واحد بنیادین دیگری باقی مانده که هویت آنها را حفظ کرده و آن واحد بنیادین دوم میم است.
در واقع از انسان دو ذره باقی میماند؛ یکی ژن و دیگری میم که ژن از جایی به بعد در نسلهای مختلف ادامه پیدا نمیکند و مدام در حال تغییر است، در حالی که میم باقی میماند و ما هویت و اصالت یک فرد، متفکر یا یک هنرمند را با آن میشناسیم.
اگرچه ژنها همیشه وجود دارند و تقریباً نامیرا هستند، در طول زمان و در طی انتقال به نسل دیگر، ترتیب و توالی قرار گرفتن آنها در رشتههای دی ان ای متفاوت میشود. بنابراین نمیتوان یک ژن والد را در نسل هفتم او پیدا کرد. میمها هم در توارث از الگوریتمی مشابه الگوریتم ژنها تبعیت میکنند و دچار جهشها و موتاسیونها میشوند، با این تفاوت که ماندگارتر از ژنها هستند. همچنین، در این میان میمهای نوشتاری و مکتوب در قیاس با میمهای شفاهی و گفتاری ماندگاری بیشتری دارند.
حوزۀ میمتیکس چگونه دو حوزۀ بیولوژیک و جامعهشناسی را که بهنوعی با هم متفاوت هستند کنار یکدیگر قرار میدهد؟
از حدود بیستسی سال پیش علم پزشکی به پیشرفتهای بزرگ درمانی دست یافت و از دارودرمانی و جراحی به داخل سلولها رفت و با شناخت الگوریتم ژنوم و ژنتیک و ترسیم دی ان ای انسان به این نتیجه رسید که بخش زیادی از کدینگ بیماریها در ژنهای موجود زنده نهفته است و اگر بتوانیم اینها را شناسایی کنیم میتوانیم از بروز بسیاری از بیماریها جلوگیری کنیم. همین اتفاق هم در علوم اجتماعی رخ داد و در واقع بشر این امکان را پیدا کرد که با کلینگری و دستکاریهای کلی وارد سلولها و مولکولهای اجتماعی و واحدهای بنیادین وراثت فرهنگی شود.
میمها چه ویژگیهایی دارند و چگونه میتوانند منتقل شوند؟
به عقیدۀ داوکینز هرچیزی که در فرهنگ میبینید، از جمله رفتار، عادتها، نحوۀ صحبت کردن، خندیدن، گریه کردن، قصهها و افسانهها، مد و فشن، همه از واحدهای بنیادینی ساخته شدهاند که ما آن واحدها را میم نامگذاری میکنیم.
او در مورد تکرار میمها به سه مؤلفۀ مهم اشاره میکند. اولین آنها وفاداری به اصل یا «Fidelity» است. این مؤلفه را میتوان به حوزۀ خبر هم تعمیم داد. بهعنوان مثال، اگر شما خبری را از «رویترز» بردارید و در حالی منتشر کنید که در محتوای آن دخلوتصرف کردهاید، بهنوعی که با اصل آن متفاوت است، این کار تکرارپذیری محتوای رسانۀ شما را کاهش میدهد؛ یعنی اگر چند بار این کار را انجام دهید، هر بار تکرار خبر شما کمتر خواهد شد و خبر شما مشتریان و فوروارد کمتری خواهد داشت.
باروری (Fecundity) به معنی استفاده از مسیرهایی که امکان تکرار بیشتر را میدهد، مؤلفۀ بعدی است. مثلاً یک رسانه میتواند در نظر بگیرد کدام خروجی میتواند باروری بیشتری برای آن داشته باشد. فیسبوک، توییتر، سایت و….
سومین مؤلفهای که او به آن اشاره میکند طول عمر (Longevity) است. هرچه یک میم عمر بیشتری داشته باشد فرصت بیشتری برای کپی شدن دارد که البته به این مؤلفه نقد هم وارد است؛ لزوماً هرچیزی که عمر زیادتری داشته باشد امکان تکثیر بیشتر نخواهد داشت، بهخصوص اگر داخل سیستم بایگانی فرهنگی (Retention system) باشد.
«هایلایتن» هم از جمله افرادی است که برای تکثیر میمها مواردی را برشمرده و آن را لوپ تکرار نامیده است. به گفتۀ او، میمها برای تکثیر باید از چهار مرحلۀ پذیرش توسط میزبان، ورود و باقی ماندن در حافظه، بیان بهصورت زبان یا رفتار و انتقال به فرد دیگر بگذرند.
میمها مابین سیستم بایگانی زنده، مثل مغز انسان، و سیستم بایگانی غیرزنده، یعنی کتاب و مجله و کامپیوتر و موبایل و سیدی و هرگونه حافظۀ دیجیتال در رفتوآمدند و سیستم بایگانی به دو قسمت سطحی و عمقی طبقهبندی میشود.
مطابق نظر بنده، میمها هیچگاه از بین نمیروند و گاهی صدها سال در سیستم بایگانی باقی میمانند و با ایجاد محیط مساعد و دریافت انرژی به «میم پول» باز میگردند و دوباره میتوانند تکثیر و بیان و به محصول فرهنگی و اجتماعی تبدیل شوند.
نکتۀ مهم دیگر در مورد انتقال میمها واقعی یا حقیقی بودن (Truth) آنهاست. داوکینز معتقد است فارغ از اینکه پیام واقعیت داشته باشد یا نداشته باشد تأثیر خود را میگذارد، اما من معتقدم که واقعیت از فاکتورهای بسیار مهم در انتقال میمهاست. اگر بخواهیم به مدیا تعمیم بدهیم باید بگوییم واقعیت داشتن میتواند اعتماد به رسانه را افزایش دهد.
میمها در هر زمینه، از جمله در زمینۀ خبر، نسبت به دریافتکنندههایشان میتوانند دو نوع کارکرد مثبت یا منفی داشته باشند. هرچه این میمها برای ما مثبتتر باشند سعی میکنیم که آنها را بیشتر تکرار کنیم و هرچه منفیتر باشند سعی بر عدم تکرار و فراموش کردن آنها خواهیم داشت.
یعنی هر فردی پیامهایی را که دریافت میکند بر اساس زمینۀ ذهنی خود میسنجد و در صورت موافقت جذب میکند؟
بله و هرچه را مخالف باشد دفع میکند. این نوعی مکانیسم دفاع ذهنی و فرهنگی انسان و جوامع است.
ممکن است شخصی نسبت به محتوایی یک زمینۀ ذهنی منفی داشته باشد و آن محتوا را بهراحتی قبول نکند. در حالی که محتوایی که به او عرضه میشود به واقعیت نزدیکتر است. آیا میشود از طریق پیامی برداشت گیرنده را معکوس کرد؟
بله. این امکان وجود دارد، اما پیام با مقاومت زیادی از طرف گیرنده روبهرو خواهد شد. نوعی از چنین اتفاقی در مورد آنچه اصطلاحاً شستوشوی مغزی مینامند اتفاق میافتد، ولی با تکرار زیاد. همچنین، استفاده از میمهای بسیار پرانرژی طول این مقاومت را کوتاهتر میکند؛ یعنی بین میزان مقاومت مکانیسم دفاع ذهنی و میزان و قدرت میمهای مهاجم یا ورودی نسبت معکوسی وجود دارد.
شما معتقدید مد یا فشن یک جریان پرانرژی برای انتقال میم است. اگر فرض کنیم در جامعهای نگاهی ضد اهمیت مد تبلیغ شود و بهعنوان مثال این مسئله منجر به بحث و تبادل نظرهای زیادی در شبکههای اجتماعی شود، باز هم این جریان میتواند انرژیاش را حفظ کند؟
همین جریان هم از میم تشکیل میشود و میتواند به جریان «مد ضدمد» تبدیل شود. به این ترتیب بالانس قدرت مابین میمهای تشکیلدهندۀ آن دوست که برندۀ نهایی را مشخص خواهد کرد.
شما نظریهای در حوزۀ میمتیکس مطرح کردهاید، در مورد این نظریه توضیح بدهید.
توارث میمتیکس همانند توارث ژنتیک نیازمند و وابسته به عامل انرژی است که من آن را در نظریۀ انرژی اجتماعی توضیح دادهام. این نظریه میگوید میمها نیز مانند ژنها برای تکثیر و انتقال نیاز به انرژی دارند و در این شرایط است که یک میم میتواند خودش را به یک محصول فرهنگی تبدیل کند. میمهای بدون انرژی خنثی هستند و تکثیر نمیشوند. بنابراین چیزی که باعث میشود میمها دوباره تکرارپذیر شوند انرژی است.
جریانهای اجتماعی از جمله استریمهای پرانرژی هستند. در همین زمینه فشن و مد یکی از همان جریانهای پرفشار است که اگر چیزی را داخل این جریان قرار دهید بهسرعت منتقل میشود. همچنین، برندها، سلبریتیها یا شخصیتهای اجتماعی و سیاسی محبوب عواملی هستند که میتوانند نقش مولد انرژی را بازی کنند.
همچنین، ایدئولوژیها از جمله جریانهای پرانرژی هستند که شامل مجموعهای از میمها یا میمپلکس هستند و هر میم دیگری داخل آنها بیفتد پرانرژی و تکثیر میشود.
در نظریۀ انرژی اجتماعی مؤلفههای مؤثر بر سرعت تکثیر و میزان تکرار را عنوان کردهاید، این مؤلفهها چه هستند؟
تکرارپذیری یکی از مواردی بود که داوکینز به آن اشاره کرده بود و من در نظریۀ انرژی اجتماعی به این مسئله پرداختم که فاکتورهای مؤثر بر سرعت تکثیر و میزان تکرار میمها چیست؟
وقتی یک روزنامهنگار بخواهد پیام خبری را طراحی کند به این موضوع توجه میکند که موفقیت این پیام در خوانده شدن آن است. اگر این خبر خوانده و تکرار شود و افراد برای دیگران هم ارسال کنند اعتبار آن خبر و روزنامهنگار را بالا میبرد. هرچه سرعت تکرار یک خبر یا پیام بیشتر باشد نشاندهندۀ موفقیت شماست. سرعت تکثیر و میزان تکرار، یک فشار فرگشتی ایجاد میکند و این فشار است که موفقیت یا شکست را رقم خواهد زد. این موفقیت یا شکست داخل مکانیسم انتخاب رخ میدهد. مکانیزم انتخاب هم دو نوع طبیعی و مصنوعی دارد. مکانیزم طبیعی موجب سازگاری با محیط میشود و مکانیزم مصنوعی هم چیزی است که ما ایجاد و دستکاری میکنیم تا ایده یا اخبار ما بتواند انتخاب شود.
فشار فرگشتی مورداشاره، در فرایند میمتیکس چند مؤلفه دارد که شامل سرچشمه، محتوا، محیط و میزبان است. میزبان یعنی چه کسی و چگونه نقل کرده است. شناخت این مؤلفهها یک نگاه کلی به ما میدهد و در صورتی که آنها را در نظر بگیریم، متوجه خواهیم شد که در مکانیزم انتخاب طبیعی کدام اخبار با محیط سازگاری بیشتری خواهند داشت و میتوانیم بر این اساس دست به پیشبینی یا دستکاری بزنیم.
آیا میمها هم مانند ژنها قابلیت تقسیم و آمیختگی با یکدیگر را دارند، اما با تفاوتهایی مخصوص به خود که در ژنها نیست؟
بله. بهعنوان مثال وقتی من در مورد موضوعی در یک جمع صحبت کنم، همه صحبتهای من را بهطور یکسان دریافت نمیکنند. ممکن است کسی خسته باشد و قسمتی را گوش نکند یا صحبتها را به شکلی دیگر که موردنظر سخنران نیست دریافت کند یا ممکن است در همان جمع کسی با دانشهای ضمنی متفاوت، مانند جامعهشناسی، علوم سیاسی، بیولوژیک یا مهندسی سازه نشسته باشد و وقتی صحبتها را میشنود جهشهای دیگری در ذهنش رخ دهد و مابین میمهای منتقله از منِ سخنران و میمهای موجود در ذخیره و بایگانی ذهنی گیرنده، موتاسیونهای جدیدی شکل بگیرد و سپس صحبتهای من را بهصورت دیگری برای یک نفر دیگر نقل کند. اگر فرد دیگری هم باشد که بر اساس آن گفتهها بخواهد مقالهای تهیه و از آن صحبتها استفاده کند، در ذهن آن فرد هم موتاسیونهای مختص به خود او رخ میدهد. البته همانطور که پیش از این اشاره کردم، امکان روی دادن موتاسیونها در میمهای شفاهی بسیار بیشتر از میمهای کتبی است.
به نظر میرسد فرایندی که در مورد سازوکار انتقال میمها به آن اشاره میکنید مشابه موضوعی است که «دیوید برلو» در مورد معنی عنوان میکند. او میگوید معنی در پیام نیست بلکه در ذهن افراد شکل میگیرد.
همینطور است. انسانها ورودیهای جدید را بر اساس میمهای قبلی که در ذهن دارند دریافت میکنند. هر انسانی سیستم ایمنی میمتیکس دارد و در ذهن هر انسان یک سیستم اجتماعی و فرهنگی وجود دارد که مبتنی بر ترکیب میمهای قبلی است. در واقع تمام اعتقادات، باورها، رفتارها، عقاید و ایدهها و پیامها از میم ساخته شدهاند. از همین رو میتوانیم بگوییم هرچه در فرهنگ وجود دارد از میم تشکیل میشود و همخانواده هستند. در هر زمینهای میتوان به میمها پرداخت و با آنالیز میتمیکس، میمهای سازندۀ آنها را شناخت. حتی میتوان میمها را ردیابی (Tracing) کرد و ریشههای آنها را شناخت. بهعنوان مثال با دانش میمتیکس میتوان فهمید یک رفتار چگونه در طی سالیان به ارث میرسد.
شما معتقدید که میمتیکس حوزهای پایهای است که در هر زمینه از علوم اجتماعی میتوان آن را مدنظر قرار داد؟
بله. کارکرد و حوزۀ نفوذ آن بسیار وسیع است و از طراحی هوش مصنوعی تا طراحی ویروسها و آنتیویروسهای دیجیتال، طراحی کتب آموزشی و علوم تربیتی، جامعهشناسی و آنتروپولوژی و علوم سیاسی و مخصوصاً سیاستگذاری عمومی را که در این زمینه فعالیت کردهام، شامل میشود.
شیوۀ کارکرد آن را چطور میتوان توضیح داد؟
باید با چند مثال به آن بپردازیم. «هادی خانیکی» و «محمد خاتمی» نظریۀ گفتوگوی تمدنها را مطرح کردند. همچنین «هانتینگتون» هم نظریهای به نام «برخورد تمدنها» را طرح کرده بود. «عبدالکریم سروش» هم نظریۀ «قبض و بسط شریعت» را دارد. این نظریات را در نظر داشته باشید؛ وقتی به بحثهای آنها توجه میکنید درباره اینکه چه اتفاقی در حال رخ دادن است، یا اینکه چه اتفاقی رخ خواهد داد، صحبت میکنند. اما نمیتوانند بگویند با چه مکانیسمی این اتفاق میافتد. این نظریات نمیتوانند به شما بگویند چرا و چگونه گفتوگوی تمدنها، برخورد تمدنها یا قبض و بسط شریعت در سطح مولکولی رخ میدهد. این همان کاری است که میمتیکس میتواند انجام بدهد.
شما معتقدید میمتیکس میتواند ضعفهای زیادی از علوم اجتماعی را پوشش بدهد؟
میمتیکس در واقع هسته را باز میکند و جزئیات داخل آن را مینگرد.
چطور این کار انجام میشود؟
برای توضیح این موضوع میتوانم به نظریۀ «استون» در سیاستگذاری اشاره کنم. او میگوید نظام سیاستگذاری دارای ورودیها و خروجیهایی است و برای اینکه سیاست را بفهمید باید ورودیها را بررسی کنید. این ورودیها میتواند عرضه و تقاضا باشد و خروجی نیز زنجیرۀ تصمیم-سیاست است که اجرا میشود اما نمیتوان آنچه را بین ورودی و خروجی سیستم اتفاق میافتد فهمید. استون میان این دو را جعبۀ سیاه نامید و گفت هنوز دانشی نداریم که این جعبۀ سیاه را بررسی کند.
اما شما میگویید میمتیکس میتواند این جعبۀ سیاه را بررسی کند؟
بله. میمتیکس میتواند این جعبۀ سیاه را باز کند. این کار را در زمینۀ سیاستگذاری در ایران انجام دادهام.
متخصصان علوم اجتماعی ابزاری برای بررسی میان ورودیها و خروجیها ندارند؟
چند تئوری از جمله «نظریۀ گفتمان» در این زمینه بحث میکند، اما به اندازۀ میمتیکس قدرت تفسیر در حد مولکولی را ندارد. البته نظریههای زبانشناسی هم کمککنندهاند و به مفهوم میمتیکس نزدیکترند.
فکر میکنید چه متغیرهایی بر تغییرات اجتماعی و گفتمانی مؤثرند و میمتیکس میتواند تأثیرات آنها را بهتر شناسایی کند؟
در اینجا ما با دو نوع فاکتور نرم و سخت مواجه هستیم. مؤسسات، نهادها و مانند آنها فاکتورهای سخت هستند که قابللمساند. بهعنوان مثال، اینکه در سیاست ایران نهادهای مجلس، دولت و وزارتخانهها چه نقشی ایفا میکنند فاکتورهای سخت هستند. فاکتورهای دیگری مانند قدرت، ایده و منافع از جمله فاکتورهایی هستند که نمیتوان آنها را نشان داد و فاکتورهای نرم تلقی میشوند. نهادهای قدرت را میتوان شناسایی کرد اما اینکه خود قدرت چیست، چگونه عمل میکند و تأثیر میگذارد یا جریان ایده چه تأثیری بر ایجاد، تکثیر یا انفعال و مرگ یک گفتمان یا سیاست میگذارد با تئوریهای بررسی فاکتورهای سخت قابلتشخیص نیست.
در این مرحله میمتیکس میتواند بررسی کند؟
بله. میمتیکس میتواند فاکتورهای نرم را با آنالیز میمهای تشکیلدهندهشان بررسی کند. بیشترین قدرت تفسیر میمتیکس در حوزۀ ایده است. میتوان ایدهها را آنالیز و میمها را پیدا و مشخص کرد که این میمها از کجا آمدهاند و چگونه با دیگر میمها ادغام شدهاند و بر موضوعی تأثیرگذار بودهاند و در نهایت چگونه محصولات فرهنگی مختلف چون رفتار، گفتار، عرف و… را ایجاد کردهاند و چگونه آن را مدام تغییر میدهند. میمتیکس این فرایند را تفسیر میکند.
این کار در شرایط آزمایشگاهی انجام میشود؟
این کار در لابراتوار میمتیکس بر اساس یک متد مشخص صورت میگیرد. امروزه در لابراتوارهای میمتیکس میتوان انواع مهندسیهای اجتماعی و فرهنگی را شکل داد.
سازوکار انتقال میمها توسط تکنولوژیهای ارتباطی چگونه است؟
در این زمینه «بلک مور» بحثهایی را مطرح میکند. او میگوید میم از طریق رادیو، تلویزیون و محصولات تکنولوژیک منتقل میشود، اما در همین زمینه هم باز برخی ابزار در انتقال قویتر عمل میکنند. مک لوهانِ کانادایی هم رسانه را پیام میدانست که با این تفسیر، خودِ رسانه هم متشکل از میمهاست و میتوان به آن میم پلکس گفت.
برخی هم بین این دو تفکیک قائل میشوند و رسانه را میم جنراتور یا میم رپلیکتور مینامند و پیام را زنجیرههای متشکل از میم.
امروزه دنیای ارتباطات و اطلاعرسانی متحول شده و اخبار و اطلاعات نهتنها یکسویه منتقل نمیشوند بلکه یک فرد منابع مختلفی برای دریافت اخبار در اختیار دارد. در چنین فضایی که منابع اطلاعرسانی بهمراتب بیشتر شده و اطلاعات از منابع رسمی و غیررسمی منتشر میشوند میتوان گفت یکی از دغدغههای اصلی یک رسانه حفظ مرجعیت خود برای مخاطب است؟ از نگاه میمتیکس چگونه به این موضوع میتوان کمک کرد؟
امروز انحصار رسانهها شکسته شده و مخاطب از منابع مختلف میتواند اطلاعات کسب کند. در چنین فضایی یکی از متغیرهای اصلی و تکرار یک خبر این است که مخاطب به شما اعتماد کند. ممکن است شما در مقطع کوتاهی «فالس نیوز» منتشر کنید و راهش را هم پیدا کند اما این به معنای کاسته شدن از اعتبار شما در آینده است و مخاطب به جایی میرود که قابلاعتمادتر باشد. این چیزی است که من آن را مؤلفۀ مهمی در موفقیت میم و تکثیر میم تحت عنوان اعتماد به منبع (Trust to source) نامیدهام.
مؤلفۀ دیگری که شما به آن پرداختهاید «خوشایند بودن» است. در مورد این مؤلفه توضیح دهید.
خوشایند بودن (Pleasantness) عامل دیگری است که اهمیت دارد. مردم نوعاً آنچه را خوشایندشان است بیشتر تکثیر میکنند. گاهی ممکن است مطلبی در جامعه نشر پیدا کند و شایعه هم باشد اما چون برای شما خوشایند است، دست به تکثیر آن میزنید. اگر شما مخالف یک محتوا باشید آن را تکثیر نمیکنید ولی اگر خوشتان بیاید یا تأییدکنندۀ حرف و عقیدهای از سوی شما باشد آن را تکثیر میکنید.
رسانهها چه نقشی میتوانند در زمینۀ تقویت میمها داشته باشند؟
میمها در یک فضای استعاری (Metaphorical) قرار میگیرند که آن را میم پول یا خزانۀ میم مینامیم که در آنجا جهشهای مختلفی میان میمها شکل میگیرد و در نهایت تبدیل به نوعی خروجی سیستم مثل سیاست، رفتار و… میشوند. میم پول مانند خزانۀ ژنی در ژنتیک است، اگر خزانۀ ژنی بهواسطۀ ازدواج فامیلی کوچک باشد، امکان ترکیب آللهای(Allele) مغلوب و ایجاد بیماری غالب بیشتر میشود. حال اگر خزانۀ میم یا میم پول هم ضعیف و کوچک باشد احتمال تلاقی و ترکیب میمهای ضعیف و معیوب زیاد میشود؛ یعنی احتمال اینکه در میم پولها، میمهای معیوب که گاهی بهصورت آلل مغلوب هستند در کنار هم قرار بگیرند بسیار زیاد میشود که میتواند بیماریهای غالب اجتماعی و رفتارهای ضداجتماعی را بروز بدهد.
بنابراین در یک جامعه وقتی میم پولها را که محل اندیشهها هستند محدود کنید، احتمال اینکه اخبار و اطلاعات ناقص کنار هم قرار بگیرند و منجر به افزایش جریانهای ضداجتماعی شوند بیشتر است.
شما معتقدید که جریان آزاد اطلاعات ضرورت دارد و به تقویت میم پولها کمک میکند؟
بله. مشارکت عمومی در ایجاد اطلاعات اهمیت دارد؛ یعنی همۀ افرادی که صاحبنظرند، مردم، نویسندهها، هنرمندان و دانشمندان و… باید بتوانند در ایجاد میمهای میم پول ملی و منطقهای و حتی محلۀ زندگی خود و در نهایت نسلی و فرانسلی مشارکت کنند.
پس به نظر میرسد آزادی عمل رسانهها و محدود نکردن آنها و جلوگیری از سانسور، در نهایت منجر به تقویت میمها در یک جامعه میشود؟
بله. البته در کنار این موضوعات باید درک درستی هم از مسائل امنیتی کشور و مخاطرات آن داشته باشیم؛ یعنی اینکه حفاظت درست از میم پول ملی در مقابل میمهای بیماریزا که گاهی با دسیسه میتواند وارد شود لازم است اما بهترین راه، تولید و غنیسازی محتوا و میمهای مورداعتماد مردم و نخبگان جهت تکثیر آنهاست. فقط با ایجاد محدودیت نمیتوان این مکانیسم را کنترل کرد. بلکه باید ضمن مدیریت منطقی و علمی در جهت تولید محتوا و ایجاد میمهای سالم قابلتکثیر تلاش کرد تا دستکم جریان آزاد چرخش اطلاعات ایمن را داشته باشیم.
این تولید محتوا چگونه باید انجام شود؟
باید مشارکت اجتماعی بیشتر شود و فضا برای تولید محتوا از سوی فرهیختگان بازتر شود. تولید آنها باعث قوام میم پولها میشود. ما باید تولیدکننده باشیم. طبیعتاً مخالف این هستم که میم پولها فقط به روی تولیدات هالیوودی باز باشند. در مقابل این مسئله ما باید بر منابعی که خودمان داریم تمرکز و محتوایی باکیفیت تولید کنیم.
امروزه بهواسطۀ گسترش تکنولوژی و نفوذ شبکههای اجتماعی، ارتباط در سطح مرزها یا بهواسطۀ رسانههای محدود شکل نمیگیرد بلکه هر فردی میتواند عقاید خود را در هر سطحی نشر دهد و برعکس عقاید و نظرات دیگران را دریافت کند. این شرایط از منظر میمتیکس چگونه قابلتفسیر است؟ آیا منجر به تضادهایی در میم پول هر فرد میشود؟
شبکههای اجتماعی در اصل شبکههای انتشار هستند که جریان میمتیکس در داخل آنها فعالیت میکند و افراد، نهادها و مؤسسات مختلف در این شبکهها پخش هستند و تولید میکنند. اعمال محدودیت بر آنها تأثیر بلندمدتی نخواهد داشت بلکه گاهی تأثیر معکوس هم میگذارد. میم جنراتورهای سالم از کار باز میمانند ولی میم جنراتورهای ناسالم با فیلترشکنها به کارشان ادامه میدهند. ما در این فضا باید میم پولهای خودمان را تقویت کنیم و این کار هم فقط با مشارکت آنهایی محقق میشود که میمسازهای پرتعداد و پرانرژی هستند.
شبکههای اجتماعی جایی هستند که میتوان اجزای میم پولها را در آنها منتشر کرد و این شبکههای مجازی نقش مهمی در این زمینه ایفا میکنند. با ایجاد محتوا بر اساس منابع فرهنگی خودمان و انتشار در این فضا میتوانیم میمهای فرهنگی خودمان را در میم پولهای فرهنگی و اجتماعی دنیا وارد کنیم.
در دنیای میمهای دیجیتال جهان معاصر محبوبیت عمومی (Popularity) و میزان دسترسی (Accessibility) دو عامل بسیار مهم در موفقیت و میزان و سرعت تکثیر میمها در میم پولها هستند.
پدرجد ژن خودخوداه
«ریچارد داوکینز» متولد بیستوششم مارچ ۱۹۴۱ در نایروبی و یک بیولوژیست تکاملی از دانشگاه اکسفورد انگلستان است. او مبدع ذرۀ انتقال فرهنگی است که آن را میم در مشابهت با جین یا ژن نامیده است. داوکینز با نوشتن کتاب «ژن خودخواه» در سال ۱۹۷۶ به اشتهار جهانی دست یافت و البته ایدۀ پرچالشی را از خود باقی گذاشت که در سالهای بعد مجلۀ تایم آن را میم پرقدرت و موفق نامید. در سالهای بعد نویسندگان بسیاری که در مقالۀ حاضر از آنها ذکری رفته است شرحی یا نکتهای بر ایدۀ او افزودند یا تلاش کردند تفسیری متکاملتر از آن مطرح کنند یا آن را در تفسیر یا طراحی پدیدهها به کار بگیرند.
از همین رویکرد هوش مصنوعی تکامل یافت. او در سال ۱۹۸۲ کتاب دیگری تحت عنوان «فنوتیپ فزاینده» نوشت که مفهوم تأثیر ژن را از حوزۀ فرایندهای بیولوژیکی چون زیست ساخت پروتئین یا رشد بافت به تأثیرات آن در محیط خود، یعنی در داخل و خارج بدن موجود زنده، افزایش داد. طبق تعریف او، رفتار یک موجود زنده تمایل دارد بقای ژنها برای آن رفتار را به حداکثر برساند. داوکینز اگرچه آغازگر نگاه مولکولی به پدیدههای اجتماعی نبود و «سیمون»، بیولوژیست آلمانی، و «ویلسون» سوشیوبیولوژیست امریکایی، قبل از او این راه را آغاز کرده بودند، تأثیر مهمی بر بارور شدن این نوع نگاه به مسائل اجتماعی گذاشت. داوکینز اگرچه در کنار طرح نظریۀ پرقدرت و پراستعمال «میمتیکس» موجب سوءتفسیر از ایمان و کریشینیسم توسط خود شد، در سالهای اخیر و در مواجهه با انتقادات علمی قسمت مهمی از ادعاهای پیشین خود در این مورد را پس گرفته است.
* این گفتوگو در شماره 115 ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.
انتهای پیام