به گزارش ما آنلاین، طرح روی جلد این هفتهنامه، تصویری از «عبدالعلی علیعسگری»، رئیس صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران را نشان میدهد که در لباس رزم دیده میشود، در حالی که سپری با تیرهایی که بر آن نشسته است در دست دارد و با لبخندی فاتحانه به مخاطب خیره شده است. در پسزمینۀ تصویر نیز ساختمان شیشهای که دفتر ریاست این سازمان در آن قرار دارد خودنمایی میکند.
«نبرد بیپایان» عنوان تیتر روی جلد این مجله است که زیر لوگو و در تکمیل تصویر طراحیشده انتخاب شده است. در زیر تیتر که بهطور طبیعی با حروفی کوچکتر نوشته شده است، این عبارت نقش بسته است: سال 98 سال پرفرازونشیبی برای سازمان بود.
شاید اگر عصر ارتباطات الکترونیکی در همان رادیو و تلویزیون متوقف میشد، این طرح جلد در حد همان سازمان صداوسیما باقی میماند و مصرفی داخلی پیدا میکرد و به دلیل چاپی بودن آن و عدم امکان نشر آن در خارج از این سازمان، نه دیده میشد و نه تجزیهوتحلیل. اما با گسترش ارتباطات الکترونیکی و پیدایش رسانههای نوین، این طرح جلد خیلی زود در فضای مجازی دستبهدست شد و نظرات کاربران را در فضاهایی نظیر توئیتر، تلگرام و واتساپ به خود جلب کرد و واکنشهای متفاوتی را برانگیخت.
از آنجا که روابطعمومیها موظف به تصویرسازی مناسب از سازمان متبوع خویش در افکارعمومی و پل ارتباطی میان مردم و سازمان خود به شمار میروند، مطالعه در خصوص روند انتشار و بازتاب این طرح در شبکههای اجتماعی نشان میدهد روابطعمومی مهمترین سازمان رسانهای کشور درباره طرحی که حساسیت افکارعمومی را برانگیخته است با سکوت ماجرا را خاتمهیافته تلقی میکند و خود را در مقام پاسخگویی قرار نمیدهد. با اینهمه، صرفنظر از آنچه در تحلیلهای کاربران فضای مجازی پیرامون این طرح بیان شده است و گاه با دیدگاههای اخلاقی و حتی سیاسی و گاهی هم با طنز از آن یاد شده است، نگاهی به نشانهها و گفتمان حاکم بر این طرح میتواند از دید مخاطب دانشپژوه مورد مطالعه (Case study) مناسبی باشد. گفتنی است تحلیل حاضر بسیار کلی است و در واقع مقدمهای بر تحلیلهای روشمند «نشانهشناسی» و «گفتمان» به حساب می آید که در صورت احساس ضرورت از سوی مرکز تحقیقات صداوسیما میتواند بهعنوان یک پژوهش علمی در دستورکار قرارگیرد.
تحلیل کلی شمایل علیعسگری
این طرح از دو بخش «تصویر» و «متن» تشکیل شده است، که هر دو بیانکنندۀ مشکلات متعددی است که در سال 1398 در مسیر مدیریت سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران وجود داشته است. طراح محترم یک بار این مشکلات را در قالب تیرهایی که بر سپری که در دست چپ علیعسگری قرار دارد نشان داده است، و بار دیگر با متن نوشتاری «نبرد بیپایان» بر آن تأکید کرده است.
چهرۀ خندان علیعسگری و وضعیت وی در تصویر، با قرار گرفتن پای راستش بر تکیهگاه مطمئن – که در تصویر دیده نمیشود- و شمشیری که به پایین متمایل شده است، تداعیکنندۀ مفهوم پایان غرورانگیز نبرد و پیروزی این جنگجوی فاتح در صیانت از سازمانی است که لوگوی آن روی زره وی دیده میشود.
برای تحلیل دقیقتر ناچاریم در اینجا به دو روش «تحلیل نشانهشناسی» – برای بخش تصویری- و «تحلیل گفتمان» – برای بخش نوشتاری – جهت روشن شدن موضوع گریز کوتاهی بزنیم.
تحلیل نشانهشناسی (Semiotic analysis)
اکو در کتاب «نشانهشناسی» خود مدعی است که نشانهها را نباید فارغ از قلمرو اجتماعی- فرهنگیشان بررسی کرد. به همین دلیل، او نظریۀ «نشانهپردازی ناکرانمند» را مطرح کرد. فهم و دریافت نشانهها از نظر او در قلمرو فرهنگی اجتماعی مستلزم بهکارگیری فرضیه و روشهای پلیسی است که همواره استنباطهای خود را در بوتۀ آزمایش میسنجد. چیدمان نشانهها در کنار یکدیگر کاری است که میتواند به استنباط ما از مفهوم اصلی طرح کمک کند. بازخوانی نشانههای طرح جلد آخرین هفتهنامۀ صداوسیما در سال 1398 میتواند از ذهن طراح، بهعنوان نشانهگذار، به استنباط مخاطب، بهعنوان رمزگشا، منتقل شود. این نشانهها دستکم در دو عنصر بصری در شمایل علیعسگری و یک نماد در یک گراند تصویر دیده میشود. واژۀ icon در لغت بهمعنای شمایل، نگاره، تندیس، تصویر و تمثال است.
لباس
اولین نشانه، لباس رزمی است که بر تن علیعسگری دیده میشود. بررسی لباس بهعنوان جزئی از نظام نشانهای حاکم بر طرح، از آنجا که بخشی از ابهت و تشریح وضعیت سوژۀ طرح و شخص علیعسگری بهعنوان ابژه را نشان میدهد، حائز اهمیت است. این لباس بهطور واضح با لباسهای جنگ ایرانیان در عصر حاضر متفاوت است و ترکیب کلی آن به یک رزمنده یا فرماندۀ سپاه در دورانی باستانی اشاره دارد، اما کدام دوران؟! دقیقاً مشخص نیست این لباس به کدام دورۀ تاریخی ایران اشاره میکند. از میان مستندات موجود تاریخی، و بررسی مجسمههای باقیمانده از ایران باستان، چنین برمیآید که لباس رزم ایرانیان در دوران کهن تشکیل شده از جوشن بلند، سینهپوشی زرهی، همراه با رانبند بوده است. تصاویر بازسازیشده از روی نقشبرجستههای تخت جمشید میتواند شمایی کلی از لباس جنگجویان ایران باستان را نشان دهد. در این تصاویر، لباسهای رزم شاهان، افسران و سربازان تفاوتهایی دارد که به مرتبه و جایگاه ایشان مربوط است. به نظر اغلب کاربران فضای مجازی، لباسی که گرافیست این مجله بر تن رئیس سازمان صداوسیما کرده است، بیش از آنکه به لباسهای رزم ایرانیان باستان شباهت داشته باشد، شبیه لباسهای شوالیههای خارجی و حتی جنگجویان جنگهای صلیبی است، و تنها تفاوت آن است که روی سینۀ وی بهجای نقش صلیب، از آرم صداوسیما استفاده شده است.
سلاح
ترکیب طرح و استفاده از فضای غیرمتعارف نسبت به زمان نشان میدهد که قصد طراح آن بوده است که ابهت یک فرماندۀ مقتدر ایرانی را در مقابله با دشمنان در موقعیتی اساطیری نشان دهد. حال باید دید سلاح این اسطوره به کدام دوران ایران شباهت دارد؟
سلاحهای جنگی در شاهنامۀ فردوسی، بهعنوان مهمترین اثر اسطورهای ایران، شامل گرز و کمان و خشت و نظایر آن است. خشت نوعی نیزۀ کوچک بوده که اندازهای میان تیر و نیزه داشته و در میان آن حلقهای از ریسمان یا ابریشمِ بافته میبستند و انگشت سبابه را در آن حلقه کرده، به سمت دشمن پرتاب میکردند.
درخشیدن خشت و ژوپین به گرد چو آتش پس پرده لاژورد
در روزگار خسرو انوشیروان سلاح سواران عبارت بود از: برگستوان اسب، شمشیر، نیزه، سپر، گرزی که به کمر میبستند، تبرزین، ترکشی با دو کمان به زه کشیده و سی تیر و بالاخره دو زه تابیده که سوارکار آن را از پشت کلاه خود میآویخت. با وجود این، میتوان گفت هنوز سلاح اصلی سوارهنظام ساسانی همان نیزه و کمان بود.
نکتۀ قابلتوجه اینکه حتی کمان ایرانیان با کمان سایر ملل متفاوت بوده است. در ایران باستان شکلهای مختلفی از کمان ساخته میشد که در شکل ظاهری و کاربرد با کمانهای سایر ملل متفاوت بود. زه این کمانها را از پوست یا موی اسب یا رودۀ حیوانات درست میکردند.
سپر از جنگافزارهای دفاعی همراه سربازان بود که آن را به هنگام زدوخورد، روی سر یا جلوی سینهشان میگرفتند تا از شمشیر و نیزۀ دشمن در امان بمانند. سپرها مختلف و دارای اشکال دایره، لوزی و مستطیل بودند. البته بیشتر سپرهای عهد ساسانی مدور بودند.
در طرح روی جلد ارگان روابطعمومی سازمان صداوسیما سلاحهایی که در دست علیعسگری دیده میشود نه تبرزین است، نه کمان و نه نیزه. شمشیری هم که علیعسگری به دست دارد شبیه شمشیر ایرانیان نیست. سپر نیز با طرحهای معمول ایرانی متفاوت است. در این مقال فرصت آن نیست که به تفسیر و تعریف سه واژۀ شمایل، نمایه یا نماد از دیدگاه بزرگانی چون پیرس یا سوسور بپردازیم، اما همین نکته کافی است که بدانیم بهطور کلی، چه از دیدگاه سوسور که معتقد است در نماد نوعی رابطۀ طبیعی و ذاتی نسبی بین دال و مدلول وجود دارد به ابژهای مانند علیعسگری در طرح بنگریم، چه از دیدگاه پیرس که اعتقاد دارد نمادها به حکم قانون و قرارداد است که تبدیل به نماد میشوند، ادراک مخاطب از نشانههای بهکاررفته در این تصویر گویای این واقعیت است که اگر علیعسگری نماد یک فرماندۀ فاتح در جنگ با مشکلات باشد، این نماد عاری از ویژگیهای فرهنگ ایرانی است و شباهتی به رزمآوران ایرانی در آن دیده نمیشود.
ترکیبی که از ریاست صداوسیما روی جلد نشریه نمایش داده میشود بیش از آنکه به ایرانیان شبیه باشد، بیش از هرچیز، ذهنها را به سمت اسطورههای فانتزی فیلمهای مطرح سینما و تلویزیون میکشاند. بهعبارت بهتر، این ابژۀ فاقد هویت روشن و مشخص پارسی باید در ذهن مخاطبان بازنمایی شود و هویت یابد.
آنچه به ذهن کاربران فضای مجازی رسیده و شبکههای اجتماعی مطرح کردهاند، برخی حتی او را شبیه شخصیتهای سریال مشهور «بازی تاج و تخت» میدانند که از محصولات کمپانی معروف HBO به شمار میرود و یکی از سریالهای تلویزیونی پرطرفدار در سالهای اخیر است.
اگر بخواهیم آنچه را در این طرح میبینیم در یک نظام دال و مدلولی خلاصه کنیم کار سختی در پیش خواهیم داشت. از یکسو، قرار گرفتن علیعسگری بهعنوان دال مرکزی در شمایل یک جنگجو مدلول عوامل و مشکلاتی است که ایجاب کرده است رئیس صداوسیما لباس رزم بپوشد و این مدلولها در قالب تیرهای نشسته بر سپر دیده میشوند. از سوی دیگر، نوع لباس و جنگافزارهای دیدهشده در این طرح از علیعسگری شمایل یک جنگجوی فاقد هویت ایرانی داده است؛ شوالیهای که اگر لوگوی صداوسیما را از سینهاش برداریم بیشباهت به جنگجوهای سریالهای فانتزی و هالیوودی نخواهد بود.
شاید بتوان کل این طرح را بهعنوان دال مرکزی، مدلول خیالپردازی طراح در زمینهها و بستر فیلمهای جنگی اسطورهای غربی تعریف کرد که مدلولهای دیگری را به ذهن متبادر میکند، مثلاً آمادگی علیعسگری برای مقابله با تهاجم فرهنگی غرب. لکن این یک معارض جدی در نظام دلالت دارد و آن این است که رزمندۀ فرهنگ ایرانی چرا خالی از عناصر فرهنگ ایرانی به تصویر کشیده شده است؟
از نظر امبرتو اکو، تاریخ هنر شاهد آن است که هنرمندان بیشماری آثاری را در زمانۀ خود خلق کردهاند که به دلیل خصلت نهچندان واقعگرایانهشان پذیرفته نشدهاند. از نظر وی، «این امر دلالت بر آن دارد که هنرمند نوعی دگردیسی بر اساس قواعدی ابداع کرده است که هنوز توسط جمع موردپذیرش قرار نگرفته است.» خوشبینانه این است که بتوان اینگونه پنداشت که طراح روابطعمومی صداوسیما اثری را خلق کرده است که نوعی دگردیسی در قواعد محسوب میشود.
تحلیل گفتمان:
فوکو، فیلسوف پساساختارگرا و پسامدرن فرانسوی، نخستین کسی است که مفهوم و قلمرو گفتمان را در ارتباط با عینیت جامعه بررسی کرده است و بیتردید آرا و نظراتش در میان سایر اندیشمندان علوم انسانی بازتاب وسیعی داشته است. روش تحلیل گفتمان به دنبال انکشاف معنای مستتر در متون گفتاری و نوشتاری است.
تحلیل گفتمان، در حقیقت، نهتنها تلاشی برای تحلیل متن در زمینههای موقعیتی و دستیابی به معناهای فرامتنی است، بلکه خروج از معنای هژمونیک تحتاللفظی و کشف معناهای ضمنی و پنهان متن است و کشف این معانی بدون درک واقعی معناهای تحتاللفظی امکانناپذیر نیست. بهعبارت دیگر، همانگونه که برای انجام هر تحلیل، روشهای کمی تحلیل موردنیاز هستند و بدون توجه به آنها نمیتوان به تحلیلهای کیفی دست یافت، دستیابی به معناهای ضمنی و پنهانی متن، بدون شناخت کافی از معناهای تحتاللفظی امکانپذیر نیست.
در طرح جلد آخرین شمارۀ هفتهنامۀ صداوسیما که در آستانۀ نوروز 1399 منتشر شده است، در گوشۀ سمت راست تصویر که بالای شانۀ شمایل علیعسگری است، عبارت نبرد بیپایان در تیتری دو سطری با حروف درشت نوشته شده است و زیر تیتر این عبارت با حروف کوچکتر دیده میشود.
علی عسگری در دست راست خود شمشیری در دست دارد و در دست چپش سپری است که تیرهای مختلفی به آن خورده است. تیرهایی که روی برخی از آنها عناوینی مانند خطای انسانی، افراطیون، ووآ، تحریم، کاهش بودجه، فیسبوک، ناامیدی، ایران اینترنشنال، بیبیسی، سیانان، من و تو، و کرونا دیده میشود.
فضای گفتمانی
فضای گفتمانی این طرح بر اساس تلفیقی از عناصر بصری که در بخش قبل به آن پرداختیم و عناصر کلامی که در این بخش به آن اشاره میشود، در مجموع فضایی سرد، بیروح، بهشدت منفی و بدون انرژی مثبت را تداعی میکند.
از آنجا که این نشریه ارگان رسمی سازمان صداوسیماست و متولی آن اداره کل روابطعمومی این سازمان است، با مطالعۀ دقیقتر میتوان دریافت که این فضای سرد با آرایش جنگی، مبتنی بر نگاهی است که از گفتمان درونی مدیران سازمان صداوسیما نشأت گرفته است.
مجموع کلماتی که در این طرح جلد از آن استفاده شده است هیچکدام بار مثبتی ندارند. کلمۀ «نبرد» بهمعنای اعتقاد سازمان صداوسیما به جنگی است که ریاست این سازمان برای آن لباس رزم پوشیده و شمشیر به دست گرفته است.
آوردن کلمۀ «بیپایان» و تشکیل عبارت «نبرد بیپایان» ترکیبی وصفی را به وجود آورده است که چگونگی این نبرد را توصیف میکند. نشریۀ روابطعمومی صداوسیما در این طرح تعدادی از این دشمنان را بهوضوح معرفی کرده است.
دشمنان
دشمنانی که علیعسگری را به شمایل یک جنگجو، یا بهتر بگوییم یک فرماندۀ جنگی در میدان نبرد، نشان میدهند به دو دسته تقسیم میشوند:
دشمنان خارجی: ووآ، فیسبوک، سیانان، بیبیسی، من و تو، ایران اینترنشنال، تحریم .
دشمنان داخلی: کاهش بودجه، ناامیدی، خطای انسانی، افراطیون.
اگر قدری در این دستهبندی کلی ریزتر و دقیقتر شویم، هرکدام از این دشمنان در زیرگروههای دیگری قابلتقسیمبندی هستند.
دشمنان خارجی
دشمنان خارجی به سه دستۀ شبکههای ماهوارهای نظیر ووآ، سیانان، بیبیسی، ایران اینترنشنال و من و تو از یک طرف، و شبکههای اجتماعی وبمحور مانند فیسبوک از سوی دیگر و سرانجام، تحریم تقسیم میشوند.
دشمنان داخلی
دشمنان داخلی را هم میتوان به دو دسته تقسیم کرد؛ دستۀ اول کسانی که بودجۀ سازمان متبوع علیعسگری را کاهش دادهاند و بذر ناامیدی میافکنند و دستۀ دوم هم افراطیونی که با حربۀ ناامیدی و خطای انسانی بر صداوسیما حمله میبرند.
درباره دستۀ اول تقریباً مشخص است که منظور دو نهاد تأثیرگذار بر بودجۀ کشور، یعنی دولت و مجلس، هستند. اما درباره دستۀ دوم نمیتوان بهراحتی اظهارنظر کرد.
ظاهراً منظور از «خطای انسانی» میتواند خطای برخی از کارکنان صداوسیما باشد که رئیس این سازمان آنها را در مواردی توبیخ کرده یا آنها را ستون پنجم نامیده است. مثلاً کسانی که باعث پخش تصاویر یا برنامههایی مسئلهساز شدهاند، اما نکته اینجاست که این افراد اگر در ردۀ مدیریتی بودهاند پس از برکناری به سمتهای بالاتری ارتقا پیدا کردهاند. پس این دسته را شاید نتوان مشمول این قسمت دانست. از سوی دیگر، عبارت «خطای انسانی» در سال گذشته وقتی سر زبانها افتاد و بهعنوان یک عبارت تلخ در حافظۀ نزدیک مردم کشورمان به زمان طراحی این طرح نقش بست که اتفاق تأسفبار سقوط هواپیمای اوکراینی رخ داد؛ اتفاقی که سپاه پاسداران با اندوه فراوان مسئولیتش را بر عهده گرفت و بهخاطر این «خطای انسانی» از مردم عذرخواهی کرد. اما شواهد نشان میدهد که رابطۀ سپاه با صداوسیما آنگونه نیست که بتوان آن را بهعنوان دشمن تلقی کرد، بهخصوص که خاستگاه اولیۀ علیعسگری و مدیران سابق صداوسیما در سه دهۀ گذشته همه از سپاه بوده است.
منظور از افراطیون هم بهخوبی مشخص نیست. مقصود از افراطیون از یکسو میتواند کسانی باشد که به سفارتخانههای دولتهایی نظیر انگلستان و عربستان سعودی حمله کردهاند و از سوی دیگر میتواند کسانی باشد که توقعات بیشتری از برنامههای صداوسیما دارند، مثلاً طالب پخش موسیقی همراه با نشان دادن ساز در تلویزیون هستند.
فهمیدن این موضوع که دقیقاً منظور از افراطیون کدام دسته است به همان دشواری فهم عبارت «خطای انسانی» است. با این حال، گفتمان حاکم بر طرح جلد هفتهنامۀ صداوسیما نشان میدهد که این سازمان خود را در یک موقعیت جنگی با نهادهای مهم و تأثیرگذار داخلی و همچنین نظام رسانهای غرب میبیند.
درباره این گفتمان دو نکته حائز اهمیت است: اول آنکه اینهمه دشمنی با این سازمان آیا واقعیت است یا توهم؟!
در پاسخ باید گفت بخشی از آن حقیقت است. بیشک صداوسیما در عرصۀ رقابت با نظام رسانهای سلطه و رسانههای معاند فارسیزبان پیشگام و در خط مقدم نبرد است، اما دشمنپنداری تمام نهادهای تأثیرگذار داخلی، اعم از دولت و مجلس که قرار است کار نظارت بر این سازمان را بر عهده داشته باشند و همچنین راندن بخش دیگری از جامعه که ما آنها را مخاطبان مینامیم به چوب افراطیون، اعم از چهرههای سیاسی جناحین مختلف تا مردمی که توقع برنامههای متفاوت و متنوعتری را از این سازمان دارند، به توهم میماند.
به نظر میرسد صداوسیما در سالهای اخیر با سرعتی فزاینده به سمت یک گفتمان چالشی با رقبا و منتقدان و حتی ناظران قانونی خود پیش میرود. گفتمانی که توسط طراح این شماره از هفتهنامۀ صداوسیما بهروشنی به نمایش درآمده است. اما همین جا به نکتۀ دوم نیز اشاره میکنیم که اگر تفکر برآمده از این گفتمان ایجاب میکند که بر شمایل علیعسگری لباس رزم بپوشاند و به دستش سلاح و سپر بدهد، چرا این لباس و این سلاح بیش از آنکه المانهای ایرانی داشته باشد، به شکلوشمایل غربی و جنگجویان فیلمهای هالیوودی درآمده است؟
یک نظر آن است که این همان خطای انسانی است که همچون تیری از داخل سازمان به خودزنی میپردازد و چه بسا تمثال کاریکاتورگونۀ رئیس سازمان کار همان ستون پنجمی باشد که اخیراً در نامۀ علیعسگری به معاون خویش در پی پخش قسمت آخر سریال پایتخت به آن اشاره شده است. اما یک دیدگاه دیگر هم وجود دارد و آن اینکه تقلید از غرب در پوشش و کنش برخی از خودیها در سازمان صداوسیما بلامانع است و چون این افراد، خودی محسوب میشوند، حتی اگر برنامههایی به تقلید از غرب نیز تولید کنند جای نگرانی نیست.
پذیرش این گمانۀ دوم به نظر منطقیتر میآید، چراکه همان تفکری که مدیران نورسیدۀ شبکههای تلویزیونی را در تقلید از شوهای مشهوری چون American got talents توجیه میکند و در نهادهایی همچون شورای انقلاب فرهنگی تشویق میشود، قدرت آن را دارد که بر قامت رئیس این سازمان لباسی شبیه شوالیههای جنگهای صلیبی بپوشاند و مخاطب را با شمایل جدیدی از علیعسگری مواجه سازد.
با این حال باید منتظر بود روابطعمومی این سازمان که در برابر مسائل کوچکی مانند ابتلای یک گویندۀ خبر به بیماری کرونا اطلاعیه صادر میکند، در اینباره هم اطلاعیهای منتشر کند.
این مطلب در شماره 120ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.
انتهای پیام