5

در جست‌وجوی آسایش خیال

  • کد خبر : 7239
در جست‌وجوی آسایش خیال
ما به دنیا آمده‌ایم که زندگی کنیم، ولی در عوض می‌میریم. اما این حقیقت گریزناپذیر که تزلزلی ماندگار به زندگی روزمرۀ ما تحمیل می‌کند، نادیده گرفته می‌شود تا حس امنیت‌مان واژگون نشود و حتی سخت تلاش می‌کنیم تا به زیستن خویش رنگ ببخشیم. یکی از این تلاش‌ها اقدام به مهاجرت است تا از گرفتاری‌های سرزمین پدری فاصله بگیریم و رؤیاهای خویش را در جغرافیای دور جست‌وجو کنیم.

به گزارش ما آنلاین، همۀ ما گاهی از دیدن سستی در سازماندهی شهرمان و هدر رفتن این‌همه نیرو متأثر می‌شویم و دیدن این مکان نشکفته پهناور فکر هجرت را به مخیله‌مان خطور می‌دهد. مهاجرت یعنی تغییر مکان در جهت دوری از شرایط نامساعد و دستیابی به امکانات بهتر. این امر قدمتی به اندازۀ تاریخ بشر دارد، اما در شکل مدرن آن مفاهیم دیگری مطرح است. در گذشته همۀ اعضای قبیله با هم مهاجرت می‌کردند، اما انسان کنونی، با انتخاب مهاجرت، تعلقات اصلی خود را رها و فضایی جدید را تجربه می‌کند، مثلاً اینکه مهاجران ترکیب جمعیتی ملی و گاهی هویت ملی را تغییر می‌دهند یا بحران‌های روانی خاصی را تجربه می‌کنند؛ عدم آشنایی کامل با زبان کشور مقصد، عدم تطابق با فرهنگ جدید، یافتن کار مناسب و کسب درآمد، دوری از اقوام و عزیزان و حتی تفاوت ذائقه و تنوع غذایی می‌توانند عامل استرس یا بروز افسردگی شوند.

 واقع‌نگری یا آرزواندیشی؟

یکی از فاکتورهای اساسی در مهاجرت مواجهه با چالش انتخاب بین آزادی یا امنیت است. فرد تلاش می‌کند بیاموزد چگونه خودش، خانه‌اش و جسمش را احیا کند و به همسایگان، گیاهان و حتی گربه‌ها عشق بورزد تا دوباره زندگی برایش غنی شود. اما برای بررسی اثرات مهاجرت بهتر است از محاسبۀ سرانگشتی یا محدود ساختن ذهن به علت‌یابی خطی فاصله بگیریم تا در دام کلی‌گویی‌های تکراری یا نسخه‌پیچی‌های خسته‌کننده گرفتار نشویم. چراکه در این حالت مبتلا به خطایی شناختی خواهیم شد. مهاجرت همچون هر پدیدۀ خاص دیگری در زندگی می‌تواند مثبت یا منفی باشد، بسته به آنکه فرد با چه هدفی به آن مبادرت می‌ورزد و با چه ذهنیتی در این مسیر گام برمی‌دارد. همۀ انسان‌ها یک خودِ آرمانی دارند، خودی که آرزومند آن هستند و یک خودِ واقعی که از تجارب زیستن‌شان نشأت گرفته است. خودِ واقعی ما کسی است که هستیم… اگر خودِ آرمانی غیرقابل انعطاف و غیرواقع‌بینانه باشد، به منبع اضطراب تبدیل خواهد شد. این افراد به‌رغم آنکه به نظر می‌رسد عزت نفس بالایی دارند، به‌شدت در خصوص ارزشمندی خویش دچار شک‌وتردیدند، رنج زیادی را تحمل می‌کنند و ناکامی‌های فراوان آشفته‌شان می‌سازد. در شرایط سالم، آرمان‌های افراد واقع‌بین با هدف‌گذاری و برنامه‌ریزی درست قابل‌ حصول است. در ضمن، از آنجا که فرد قدرت واقعی خود را به‌درستی برآورد می‌کند و از ابرانسان تصور کردن خود پرهیز می‌کند، به‌خوبی از فرصت‌های رشد و یادگیری بهره‌برداری و به سمت اهدافش حرکت می‌کند. می‌توان موضوع مهاجرت را جایگزین الگوی اثبات‌شدۀ بالا کرد. شخصیت صرفاً در کاسۀ سر ما جا ندارد. در دنیای اجتماعی، ویژگی‌های شخصیتی ما روی تمام ابعاد زندگی‌مان اثر می‌گذارند. بنابراین، مهم است که بررسی کنیم چقدر برآوردهای ما از کشور مقصد واقع‌بینانه و منطقی است؟ آیا جایی در این جهان می‌شناسید که در آن زندانیِ بدن خویش نباشید؟ آیا جغرافیایی می‌تواند به ما وعدۀ رهایی از مرگ یا طفره رفتن از بیماری و پیری را بدهد؟ امنیت تا چه حد قابل تضمین است؟

 دو عامل تعیین‌کننده

آنچه تعیین‌کنندۀ شرایط فرد پس از اقدام به مهاجرت است، ریشه در دو ویژگی او دارد: شخصیت واقع‌بین و انتظارات قابل حصول از مهاجرت.

افراد واقع‌گرا هستۀ اصلی هویت خویش را از دست نمی‌دهند، فقط به دنبال تأیید برداشت‌های خود نیستند و قدرت استدلال و سازماندهی افکار خود را دارند. آن‌ها راهبردهای شناختی و ذهنیت بزرگ‌سال خویش را به کار می‌گیرند تا با موضع‌گیری عقلانی و منطقی با چالش‌های کشور جدید روبه‌رو شوند و مشکلات را حل‌وفصل کنند. از این روست که در مواجهه با مشکلات و بحران‌ها قدرت پذیرش و حل مسئله را دارند، خود را نمی‌بازند و دست به انکار نمی‌زنند و اگرچه گاهی در خصوص پیشرفت‌های آتی خود دست به رؤیاپردازی می‌زنند، حتی رؤیاهای‌شان هم در مرزهای واقعیت جای می‌گیرد و هرگز عقلانیت را زیر پا نمی‌گذارند. رؤیاسازی‌های همدلانه کمک می‌کند تا تعادل مطلوبی ایجاد شود و قدرت مقابله با واقعیت افزایش یابد. برخلاف رؤیابافی‌های نامعقول که ویژگی افراد سهل‌انگار است و آن‌ها را در برابر پذیرش واقعیت، شکننده و ضعیف می‌سازد. نمونه‌ای از این رؤیابافی‌های نادرست را می‌توان در دسته‌ای دید که در ذهن خویش بر این باورند که در حوزه‌های پیشرفت از هم‌سالان خود عقب مانده‌اند و در نتیجه به‌شدت احساس بی‌کفایتی کرده، مهاجرت را راهی برای رهایی از این مخمصه و فرصتی برای آغازی دوباره می‌شمارند. آنچه انگیزۀ مهاجرت را بیدار کرده یک آرزو و نیاز زیربنایی است که چنانچه به این هیجان پاسخ روانی صحیحی داده نشود، دستاوردی جز احساس آسیب‌پذیری و بیماری نخواهد داشت.

انتظارات قابل حصول از مهاجرت هم می‌تواند نتیجۀ مستقیم واقع‌بینی باشد. انتظار پیامد هدف است و یک هدف معقول پنج ویژگی دارد: اول آنکه مشخص و شفاف است. مثلاً اگر می‌گوییم هدف من از مهاجرت زندگی بهتر است، باید دقیقاً مشخص کنیم زندگی بهتر چیست؟ آیا منظور ما دریافت خدمات بهداشتی در سطوح بالاتر است یا کسب درآمد بیشتر؟ آیا ما به دنبال تحصیل در دانشگاه‌هایی با سطوح کیفی خاص هستیم یا کار در شرکت‌های بزرگ جهانی؟ دوم آنکه یک هدف معقول باید قابل اندازه‌گیری باشد. به‌طور مثال، شما به پرسش بالا پاسخ «کسب درآمد بیشتر» داده‌اید، منظورتان تا چه سقفی از درآمد است؟ سوم آنکه باید قابل حصول باشد، در غیر این صورت حاصلی جز سرخوردگی برای‌تان نخواهد داشت. چهارم آنکه واقع‌بینانه باشد و در آخر، یک هدف سالم دارای چارچوب زمانی است. لازم است مشخص کنیم که تا چه زمانی به دنبال دستیابی به این هدف هستیم. اهداف انسان عمر مشخصی دارند و ذاتاً ما نتایج فوری اما کوچک را به نتایج بزرگ اما دیرآیند ترجیح می‌دهیم که این شاید یکی از ضعف‌های بزرگ انسان است. با در نظر گرفتن دو ویژگی ذکرشده، خطر روانی مهاجرت و هر پدیدۀ خاص دیگری به حداقل خواهد رسید و رهیافتی متفاوت به زندگی خواهیم یافت، به این ترتیب هیچ شهری ما را متوهم و مسموم نخواهد ساخت و مایۀ ناخرسندی‌مان نخواهد شد.

  • این یادداشت در شماره ۱۰۶ ماهنامه مدیریت ارتباطات منتشر شده است.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=7239
  • نویسنده : شیما محمدی زرغان
  • منبع : ماهنامه مدیریت ارتباطات

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه