به گزارش ما آنلاین، در شرایط ابهامآمیز و بحرانی شبیه آنچه در ماههای اخیر در عرصۀ اقتصادی کشور شاهد آن بودهایم، مخاطب منفعل متأثر از اخبار رسانهها برای کسب منفعت کوتاهمدت شخصی، اغلب زمینۀ آسیبهای درازمدت جمعی را فراهم میآورد. برخی از «مهارتهای سواد رسانهای» چنانچه با اخلاق و مسئولیت اجتماعی و نیز «نگاه به آینده» همراه شود، بهعنوان ابزاری کارآمد، میتواند فرد و سپس جامعه را از این خطر مصون سازد.
الف) دنیای جدید
1- تولید و توزیع انبوه داده
مهمترین مشخصۀ جهان امروز، افزایش سرعت و حجم دسترسی افراد به حجم انبوه دادههاست که از آن به عصر انفجار اطلاعات نیز یاد میشود. بدین مبنا، که میزان تولید و مصرف اطلاعات در هر کشور در کنار سایر منابع سنتی قدرت نظیر جمعیت، منابع طبیعی، توان نظامی و ذخائر اقتصادی به یکی از شاخصههای مهم سنجش قدرت ملی تبدیل شده و دولتهای برخوردار از زیرساختهای قوی اطلاعاتی، از قدرت ملی مستحکمتری برخوردارند. در اهمیت خبر همین بس كه در نهج البلاغه از بیانات گهربار امام متقیان علی(ع)، بیش از 93 بار از «خبر» سخن به میان آمده (دشتی، 1384،ص:602) و در بیش از 16 مورد به «ارزیابی» اشاره شده است (همان، ص: 551).
خبر را میتوان نتیجه هر تحقیق و ماده اولیه هر علم و دانش، تلقی كرد و آنچه در فضیلت علم و دانش آمده است، برای خبر نیز برشمرد، زیرا اساسا بدون خبر و خبررسانی، هیچ دانشی فراهم نمیآید تا آدمی را در سیر مراحل تكاملی یاری رساند. از ویژگیهای خبر اینكه، درجه اعتماد به آن متفاوت است و همواره با خطا، فریب و گمانهزنی همراه است. به دست آوردن اخبار یقینی به ویژه به دلیل انبوهی قصد فریب، مشکل است. البته اساسا اغلب یافتهها در همه علوم، نسبی و احتمالی هستند. این امر به مشکلات ذاتی آدمی در کشف واقعیت بیرونی و ناتوانی ذهنی او برمیگردد، ولی در عرصه اقتصادی این رقابت گستردهتر و جدیتری است.
ویژگی دیگر خبر آنکه؛ همچون آب و هوا، فراوانی آن بسیار و در حد بینهایت است، بنابراین مشكل اصلی، نه در دسترسی و كسب آن بلكه در یافتن سهلترین و ارزانترین راه ذخیرهسازی و سپس جستوجو و بازیابی اخبار مفید و صحیح در اسرعوقت است.
بنابراین؛ در جهان معاصر با توجه به حجم انبوه خبر و ابزارهای خبرپراكنی، قرار گرفتن در برابر امواج رسانهای، بدون هدفگذاری قبلی و ایجاد سازوکاری برای بهرهبرداری از اطلاعات مکتسبه، اساسا معنا و ارزشی ندارد. امروزه یکی از مشکلات و چالشهای سازمانها، انبوهی اطلاعات و هجمه خبری است. در روزگاری، افراد با تکیه بر اطلاعات بسیار اندک و محدود در دسترس خود، احساس آرامش و بینیازی میکردند، درحالیکه امروزه با دریایی ازمعلومات، احساس ناامنی، اضطراب و بیخبری بر آنها مستولی است. به همین دلیل؛ از وظایف اولیه و اصلی همه مدیران سازمانها و سرپرستان خانوار، دروازهبانی خبر است. دروازهبانی خبر، نوعی فیلترگذاری قوی در معابر ورودی سازمان است که در راستای تحقق آن، تمهیدات متعددی را میاندیشند تا صرفا مطالب صحیح و دقیق (ارزیابیشده)، در راستای اهداف و نیازمندی (گزینششده) و نیز بهنگام و مفید (با قابلیت تصمیمسازی) وارد چرخه پردازش و در ادامه وارد ساختار تصمیمگیری شود.
اما معنای دیگر «اطلاع» كه موضوع این نوشتار است، نوع پیشرفته و کارآمد خبر است. از نظر لغوی، واژه «data» به معنی «داده»، مناسبترین واژهای است که میتوان به واقعیتهای شکلنیافته و بدون ساختاری که بهصورت انبوه تولید میشود، اطلاق کرد. در مقابل، «اطلاعات»؛ حاصل ترکیب دادهها و بروز شکل و ساختار برای آن است. واژه «informare» یا اطلاع، به معنی شکل دادن به اشیاء است. واژه «information» از نظر لغوی، نوعی ساخت بخشیدن به توده یا ماده نامنظم را تداعی میکند. ساخت بخشیدنی که به ماده بیجان و نامرتب، حیات و معنی بدهد. مناسبترین واژه برای تصور مجموعه دادههایی که با نوعی نظم، شکل یافتهاند، واژه «اطلاع – information» است. نتیجهای كه از جمعآوری، تفكیك، ارزیابی، تطبیق، تركیب و تفسیر اخبار به دست میآید.
2- تعدد مسائل پیچیده و چندوجهی
بحرانها و چگونگی مقابله با آنها همواره بهعنوان یکی از دلمشغولیهای مهم انسان متمدن مطرح بوده است. از دوران کهن که فجایع و رخدادهای مرگبار طبیعی چون زلزله و سیل یا رویدادهای تاسفبار با منشاء انسانی مانند جنگها و درگیریهای خانمانسوز، اتفاق میافتاد تا امروز که با وجود همه پیشرفتهای شگرف علمی همچنان حوادث متاثرکننده و غیرقابلجبران طبیعی و انسانی فراروی جهانیان قرار دارد، اندیشمندان و مدیران سیاسی و اجتماعی درصدد شناخت، پیشبینی، مهار، چارهجویی و مقابله با آن بودهاند.
با نگرشی نو به گونهشناسی بحران، بحرانهای فراروی انسان به چهار گونه؛ بحرانهای «متعارف»، «غیرمنتظره»، «سرکش و دیرمهار» و «بنیادین»، طبقهبندی شدهاند و به نظر میرسد بحرانهای بنیادین بهعنوان پیچیدهترین بحرانهای فراروی بشر، مختص انسان عصر حاضر است.
اما بحران اقتصادی ملی از نظر اقتصاددانان، شمایی بسیار ساده دارد و عبارت است از پیدا شدن «اضافه تولید» یعنی ُپرشدن بازار از کالاهایی که متقاضی یا مشتریِ کافی قادر به پرداخت وجه آن نیست. وقتی در بازار مشتری نباشد و کالاها فروش نرود، طبعا تولید کالاها کاهش مییابد و متوقف میشود و به دنبال آن تعطیلی کارخانهها و بیکاری وسیع و میلیونی کارگران پیش میآید که به نوبه خود، فروش کالاها را باز هم دشوارتر میکند و بر عمق بحران میافزاید. در چنین شرایطی سیستم اعتباری سرمایه نیز از کار باز میماند و بدهکاران توان پرداخت بدهی خود را در موعد مقرر نخواهند داشت. بهای سهام شرکتها در رونق بازار تنزل میکند و موسسات تولیدی یکی پس از دیگری ورشکست میشوند.
در بحران اقتصادی بزرگ در سالهای ۱۹۳۳ – ۱۹۲۹ حجم تولید در جهان به ۴۴% یعنی کمتر از نصف میزان قبل از بحران رسید و بزرگترین کشورهای سرمایهداری از نظر حجم تولید به سطح 20 یا ۳۰ سال پیش از بحران برگشتند. چهل میلیون کارگر از کار بیکار شده و هزاران مؤسسه ورشکست شد. گفته شده، زیانی که از این بحران به اقتصاد جهانی وارد شد بیش از خسارات ناشی از جنگ اول جهانی بود. از سوی دیگر، منشأ بحرانهای اقتصادی در کشورهای مختلف متفاوت است. گاه منشأ بحرانها، داخلی است؛ یعنی بهواسطه انجام یا عدم انجام اقداماتی از سوی بازیگران و عوامل داخلی و در نتیجۀ نقص در سازوکارهای درونی اقتصاد یک کشور یا عواملی چون خشکسالی، زلزله، آفتهای گسترده یا گرما و سرمای شدید و نابهنگام حاصل میشود و تولید و اقتصاد کشور را با مخاطره مواجه میسازد و گاه برخی بحران، در اثر دخالت خارجی حاصل میشود؛ به این معنا که عواملی چون تبانیهای دوجانبه و چندجانبه میان دولتهای رقیب یا متخاصم، جنگ و تحریم، عملیات روانی یا اعمال نفوذ سیاسی و مواردی از این قبیل مانع شکلگیری روند تولید یا بازار میشود و اقتصاد ملی را در معرض اختلال یا فروپاشی قرار میدهد.
در نتیجه این اتفاقات، متغیرهای اساسی اقتصاد (تولید، توزیع، مصرف، قیمت و…) بهطور مستقیم تحتتأثیر قرار میگیرند و با کاهش تولید و تغییر فرهنگ مصرف، بحرانآفرینی میکنند و برخی با تخریب نظام توزیع، حرکت کالا و خدمات در شبکه مویرگی اقتصاد کشور را مختل میسازند.
وقتی منشأ بحران و نابسامانی، عنصر خارجی باشد، شیوه عمدتا غیرمستقیم و با ابزار رسانهای (عملیات فریب و القا) خواهد بود. در این شرایط بهطور طبیعی، نظام و دولت حامیحفظ وضع موجود، به دفاع برمیخیزد. بنابراین بسته به اینکه کدامیک از این دو از توان رسانهای و سرمایه اجتماعی عمومی بالاتری برخوردار باشند، رفتارهای اقتصادیِ کنشگران (مصرفکنندگان، تولیدکنندگان و واسطههای تبادل کالا و خدمات) برای میل و منافع آنها، بر متغیرهای واقعی تحمیل میشود.
در شیوه نوین کودتای مخملین، این القائات با ترکیبی از عملکرد هماهنگ رسانهها اقدامات ستون پنچم دشمن همراه است و این ترکیب، اثر القائی را دوچندان میسازد. به این صورت که استعمارگران نوین، در کنار فشارهای واقعی و تلاش برای تأثیرگذاری بر متغیرهای واقعی اقتصادی و محدودسازی عملکرد اقتصادی کشور مورد نظر با هماهنگی گروههای داخلی عمدتا غیرقانونی مخالف یا منتقد حکومت، به القای وجود بحران در کشور میپردازند و با شیوهای غیرمستقیم متغیرهای اقتصادی را تحتتأثیر قرار میدهند تا بدینوسیله سرمایه اجتماعی دولت و مشروعیت سیاسی حکومت را به چالش کشند.
3- قرابت با تنش
4- آشفتگی یا بیثباتی
وضعیتی است که در آن قدرت مکانیسمهای کنترلکننده (مدافع وضع موجود) یک محیط و قدرت ورودیهای آشوبساز (خواهان تغییر) بسیار به یکدیگر نزدیک شده است. این وضعیت اغلب در صورتی به وجود میآید که مخالفان نظم موجود برای واردآوردن ضربه، مصمم شده و موافقان آمادگی کافی برای مقابله با آن را ندارند.
5- فروپاشی یا آسیب و اخلال
وضعیتی است که در آن ورودیهای آشوبساز (مدافعان تغییر در یک محیط) بهطور اساسی بر مکانیسمهای کنترلکننده (مدافعان وضع موجود) غلبه دارند. این وضعیت اغلب در صورتی به وجود میآید که مهاجمان و مخالفان نظم موجود ضربه کاری خود را وارد میکنند و مدافعان در کوتاهمدت، توان التیام زخمها، ترمیم خسارات و رفع مشکلات را ندارند.
جهان هستی همواره در حال حرکت و تغییر است. هم حرکت آفاقی و فیزیکی و هم حرکت انفسی و ذاتی و این حرکت و تغییر، انسان کمال طلب را به شناخت مسائل و تلاش برای یافتن راه حلی برای آنها وا میدارد. با توسعه ابزار ارتباطی و افزایش آگاهی بشر از محیط پیرامون، لذت حل هر مسأله با نگرانی و ترس ناشی از فهم یک تهدید یا خطر جدید همزمان شده است. به گونهای که میتوان گفت آدمیان همواره درون بحران یا در همسایگی آن زندگی میکنند.
بهعنوان مثال در شرایط جاری کشور، یک شهروند معمولی در کنار دغدغههای جدی و جاری اقتصادی (کار، مسکن، اتومبیل، درآمد، حفظ دارایی و…) و اجتماعی (اعتیاد، طلاق، قانونگریزی و…) باید به آسیبهای فرهنگی (شکاف بین نسلی، حفظ خانواده، مصرف کالای فرهنگی، عناصر تهاجم فرهنگی و…) و بحرانهای محیطزیستی (کمبود آب، آلودگی هوا، مهاجرت اقلیمی، دستکاری ژنتیکی محصولات زراعی و دامی و…) نیز بهطور جدی توجه داشته باشد. این انبوهی مسائل تنشزا که هیچکدام به وسیله یک فرد با هر میزان بهرهمندی از قدرت و انگیزه، قابل رفع نیست و باعث میشود همواره درون یک یا چند وضعیت بحرانی قرار داشته و همزمان با عبور از چند بحران، در حال ورود به بحرانی دیگر باشیم. محاصرهشدن در میدانهای متعدد تنش، فضای روانی خاص و پیچیدهای را بر فرآیند تصمیمگیری انسان مدرن تحمیل میکند.
ب) رفتار عقلانی
یکی از جدیترین نظریهها در خصوص منشأ تصمیمگیری «رویکرد عقلانی» است. در این باور؛ عقل آدمیکارکردی جز حسابگری ندارد. به عبارت دیگر؛ انسانها در مواجهه با هر مسئله ابتدا به محاسبه سود و زیان آن مسئله برای امنیت، منافع، آرمانها و اعتقادات و نیز جایگاه و اعتبار خود میپردازند، سپس هزینهها و تبعات مثبت و منفی انجام یا عدم انجام کنش یا واکنش خود را مورد ارزیابی قرار میدهند و آنگاه به انجام عمل مبادرت میورزند.
دو گرایش اصلی در رویکرد عقلانی به شرح زیر است:
1- سنجش حداکثر منافع
تصور میشود منشأ بسیاری از تصمیمها و فرآیندهای حل مسئله در سطوح فردی، سازمانی و ملی بر اساس مفهوم «سنجش منافع » است که در سلسله مراتبی از شناسایی منشأ بروز یک مسئله و صورتبندی آن شروع شده، نقاط قوت و ضعف تصمیمگیرنده و هزینههای هر گزینه، بررسی شده و سودمندترین راه انتخاب میشود. این مدل، همه تصمیمهای دیوانسالاران یا قانون گذاران را به خوبی توضیح میدهد و معتقد است همگان در انتخابهای خود از یک فرآیند سلسله مراتبی سنجش منافع، استفاده میکنند.
تصمیمگیری اقتصادی فردی و گروهی نیز از این قاعده مستثنی نیست و اهداف مربوطه در سلسله مراتبی از سنجشگری منافع قرار میگیرند. بدیهی است که سنج منافع، علاوه بر عوامل مادی، مؤلفههای حیثیتی و ارزشی را نیز در برمیگیرد. در کنار منافع، آنچه در این مدل مد نظر است، مفهوم سنجش است. سنجشِ پیامدهای مادی و معنوی یک گزینه و سپس انتخاب «بهترین راه حل» و اتخاذ مناسبترین تصمیم. سنجشگری، امکان ارزیابی خطی و سلسله مراتبی را فراهم میکند تا تصمیمگیرنده دچار پیچیدگیهای فرآیندهای دوری و تعاملی نشود. بدین معنا که یک گزینه در مقایسه با گزینههای دیگر میتواند منافع و مضاری داشته باشد و آنگاه که گزینهها متعدد باشند، تجمیع یا تفریق جبری آنها امکانپذیر نیست و مشکل زمانی بروز مییابد، که بازیگران و ذینفعان متعددی وجود داشته باشد و تحلیل رفتار آنان پیچیده شود در این صورت نمیتوان از مدل سنجشگری ساده خطی استفاده کرد، بنابراین القاکنندگان از قدرت اثرگذاری بالایی بهرهمند خواهند شد.
در امور اجتماعی هم هیچگاه نمیتوان صورت مسائل را آنقدر ساده کرد که بتوان منافع و مضار یک گزینه تصمیمگیری را به راحتی تشخیص داد. معمولاً نقش عوامل متعدد آنقدر زیاد و ارزشهای تصمیمگیران آن چنان متنوع و وابسته به یکدیگر است که مدل خطی سنجشگری عملا کارایی ندارد و ارزش هر انتخاب، با توجه به توان، علایق، منافع و مواضع دیگر بازیگران تغییر مییابد. همچون بازی شطرنج که گزینههای گوناگونی در برابر طرفین وجود دارد و یک بازیگر به سختی میتواند به یک طبقهبندی سلسلهمراتبی از ارزش و سود برای هر گزینه در جابهجایی مهرهها دست یابد. به همیندلیل «وجود محدودیتهای شناختی تصمیمگیرندگان در توجه به همه انتخابهای ممکن، آنها را وادار میکند که به شکلی گزینشی به راهکارها توجه کنند. در این صورت به احتمال قوی، انتخاب، براساس حداقل اطلاعات و حداکثر اعتماد انجام خواهد شد.
مقایسه و سنجشگری، زمانی امکانپذیر است که اولا گزینهها محدود، ثانیا پیامدهای هر گزینه قابلپیشبینی و ثالثا بازیگران و ذینفعان قابل شناسایی و در دسترس باشند. در غیراین صورت، عملا امکان مقایسه و سنجش صحیح منافع نیز بسیار کم میشود. در شرایط بحرانی، هر سه این امور با محدودیت مواجه است به نحوی که سنجش و مقایسه صورت گرفته، مقایسه جامعی نخواهد بود؛ تشخیص همه آثار و پیامدهای گزینهها بسیار مشکل است. بازیگران نیز بسیار متکثراند و دامنهای از گروههای پرنفوذ و کمنفوذ را در بر میگیرد.
باتوجه به توضیحات فوق، پیشفرضهای هر تصمیمگیری منفعت محور عبارتند از:
- شفافیت: ابعاد مسئله کاملا روشن و بدون ابهام و اطلاعات کامل در اختیار است.
- اهداف دقیق هستند و تضادی در آنها وجود ندارد.
- راهحلها شناخته شده هستند. یعنی فهرست کاملی از راهحلهای ممکن موجود است.
- اولویتهای روشن است و معیارها براساس اهمیت مرتب شدهاند.
- زمان کافی برای طی فرآیند تصمیمگیری و اقدام در اختیار است.
در این رویکرد تصمیمگیرنده تلاش دارد با محاسبات عقلانی راهحلی را انتخاب کند که با حداقل هزینه و در کمترین زمان، حداکثر سود و فایده را به دست آورد.
2- محاسبه حداقل ضرر
روانشناسی ترس بر این بنیان استوار است که اگر چه انسان، موجودی سنجشگر است، اما این حسابگری عمدتا برای گریز از ضرر و بر مبنای ترس تصمیم میگیرد. به عبارتی؛ انسان بیش از آنکه طماع باشد، ترسو است. البته این سخن به معنای انکار طمعورزی و نفع طلبی انسان نیست، بلکه تکیه اصلی در اتخاذ تصمیم بر ترس، حزم، احتیاط و دلنگرانیهاست.
براساس این مدل، نگرانی از تهدیدات، ترس را افزایش میدهد و به محافظهکاری دامن میزند. در چنین شرایطی، گرایش به شناسایی و رفع تهدیدات بیشتر از ابتکارعمل برای کشف فرصتهاست. چنین روحیهای، میتواند محافظهکاری افراطی، بیمنطق و رویکرد قضا و قدری را بر تصمیمها حاکم کند. ترس میتواند هرگونه تغییر نوآورانه را خطرناک جلوه دهد و سرفروبردن در لاک روزمرگی و بیتحرکی یا انتظار منفی را گسترش دهد.
ایده اصلی این مدل آن است که تصمیمگیری طی یک فرآیند تدریجی و تعاملی انجام میشود. با قبول نارسایی داده، میپذیریم که به تدریج و براساس اطلاعات و تحلیلهای هرچند ناقص، قدمهای اصلاحی کوچکی برداریم.
تدریجیگرایی مبتنی بر روانشناسی ترس، عملاً برنامهریزی و سیاستگذاری کلگرا را نفی میکند؛ زیرا اطلاعات فرد برای فائق آمدن بر کل، بسیار ناکافی است. نفی کلگرایی البته به مفهوم نفی هدفگذاری نیست. ممکن است نگاه کلانی داشته باشیم اما بهصورت تدریجی و جزئی عمل میکنیم و با توجه به اینکه حوزه اجتماعی و اقتصادی، حوزهای بسیار گسترده است و اغلب سیاستها، پیامدهای روشنی ندارند، روانشناسی ترس میتواند فرآیند تصمیمگیری در این حوزه را تا حدود زیادی توضیح دهد. در این حوزه نیز فقدان دسترسی کافی به اطلاعات دقیق و تحلیل روشن، به خوبی مشهود است، بنابراین تصمیم و تغییر در این وضعیت، نمیتواند انقلابی و زودبازده باشد. زیرا طبیعت تغییرات پیشگیرانه و دفاعی، بطئی و طولانیمدت است. آنگاه که میزان تغییرات، کم و سطح اطلاعات موجود اندک است، نوع تصمیمگیری «تدریجی گسسته» است.
این مدل به دلیل پذیرش کمبود اطلاعات، معطوف به رفع نقایص است و هر تصمیم در این شرایط ماهیتی سلبی دارد، یعنی تصمیمگیری و سیاستگذاری، عمدتا معطوف به رفع تهدیدات و برطرفسازی معضلات و مشکلات است و نه تعیین و پیگیری یک هدف مثبت یا انتفاعی.
پذیرش این واقعیت این خطر را هم در پی دارد که ما را درگیر روزمرگیها کند و حتی محافظهکاری و پذیرش وضع موجود را توجیه کند و ترویج دهد. این امر ممکن است توجیهی برای مدیران فراهم کند تا از انجام اقدامات اساسی شانه خالی کنند و در نهایت اسیر حوادث واقعه شوند.
در جمعبندی مطالب مطروحه در این بخش، میتوان گفت در سنخشناسی اشکال تصمیمگیری، چهار متغیر مهم وجود دارد. این متغیرها عبارتاند از:
1- تعداد بازیگران و منافع و اهداف هر یک 2- تعداد تصمیمگیران و ساختار تصمیمگیری 3- میزان وضوح مسئله و اطلاعات در دسترس 4- محدودیتهای زمانی.
انتخاب نوع تصمیم، بستگی به ترکیبی از متغیرهای فوق دارد. آنگاه که تعداد بازیگران اندک، ساخت تصمیمگیری ساده، مسئله اصلی شفاف، میزان اطلاعات زیاد و محدودیت زمانی اندک باشد، اغلب تصمیمگیریها معطوف به منافع است و هرچه متغیرهای فوق از این ویژگیها فاصله میگیرند، گرایش به سوی حفظ وضع موجود و تعامل تدریجی بیشتر میشود. اگر مطابق شکل زیر، وضعیتها و شرایط خود را از منظر ارتباط با اهداف از قبل تعیین شده، به دو وضعیت اصلی؛ (وضعیت در حال انتفاع و و وضعیت در حال ضرر) و هر کدام را به 3 مرتبه تقسیم کنیم، آنگاه یکی از نکات مهم در فرآیند تصمیمگیری؛ احتمال بالای بروز حداقل دو وضعیت واقعی نابرابر و قابلانتخاب است که شرایط سود و زیان (تهدید و فرصت) در آن متفاوت باشد. این شرایط انتخاب را میتوان در سه سطح موردتوجه قرارداد:
1- انتخاب بین وضعیت خوب و وضعیت بهتر: مثلا بین وضعیت امیدبخش و وضعیت امن.
2- انتخاب بین وضعیت خوب و وضعیت بد: مثلاً بین وضعیت امیدبخش و وضعیت نگرانکننده.
3- انتخاب بین وضعیت بد و وضعیت بدتر: مثلا بین وضعیت نگرانکننده و وضعیت مخاطرهآمیز (انتخابها در شرایط بحرانی عمدتأ ناظر به این سطح است).
نمودار رابطه هدف و سطوح دهگانه وضعیت (شکل زیر) برای فهم دقیقتر مطالب فوق، راهگشاست:
ج ) اقتضائات حرکت صحیح
جهانیشدن و اقتصاد دانشبنیان، بهعنوان دو مؤلفه مهم قرن 21، ماهیت کارکردی اطلاعات و معنای سواد را تغییر داده همگام با تغییر در محیط اجتماعی، آن مفهوم را بازتعریف کردهاند. به نحوی که سواد از معنای سنتی ناظر به توانایی ارسال و دریافت پیام از طریق متون مکتوب (خواندن و نوشتن) به مهارت بهکارگیری دانش برای ارتقای سطح زندگی تغییر یافت. به عبارت دیگر، تحول مفهوم سواد، بازتابی از اهمیت یافتن دانش در دسترس و تجارب گذشته در حل مسائل جاری و درکشده حال و آینده بشر شده است.
با گستردگی دسترسی افراد به فناوری و حجم انبوه اطلاعات و یافتهها، یافتن تعریف دقیق و ثابتی برای سواد، کار بسیار پیچیده و مشکلی است. با این وجود بیشک در دنیای جدید، سواد نه صرفا مفهومیدرون متنی بلکه دارای وجوهی ساختاری است. رشد غیرقابل پیشبینی تولید اطلاعات و تنوع فناوریهای مربوط به ذخیره، ساماندهی، بازیابی و انتقال و دسترسی آن، در کنار افزایش کمی و کیفی منابع، نیازمند فراگیری سوادی (توانمندیهایی) نوین و متناسب با تغییرات یاد شده است و ناگفته پیداست که صرف دسترسی به انبوه دادههای، فاقد ارزش و بیاثر در ارتقای کیفیت زندگی منجر به شکلگیری شهروندان مسوول (دانا و توانا) نخواهد شد.
بنابراین مفهوم سواد در این عصر، به امکان دسترسی سریع، آسان و ارزان گروهها و اشخاص به بهترین منابع اطلاعات و امکان تبادل آن برای حل مسائل جمعی اشاره دارد. مهارت جستوجو برای کسب دانش رقابتی، هدایت صحیح دادهها در متن پیچیدهای از شبکهها و داشتن دیدگاه انتقادی نسبت به داده دریافتی، توانایی تبدیل آن به اطلاعات و افزایش آگاهی نسبت به مصرف صحیح، از مهمترین مؤلفههای سواد در این عصر محسوب میشود.
با این حال، عوامل درونمتنی مانند فرهنگ و محیط در این تعریف، بسیار مهم و تأثیرگذار هستند. به نحوی که ممکن است معنای سواد در یک منطقه یا کشور، تعریفی کاملاً متفاوتی نسبت به محیطی دیگر داشته باشد.
کسب مهارت یافتن اطلاعات و بهکارگیری صحیح آن در یک محیط معین، نهتنها در پایداری و کارآمدی سواد مؤثر است بلکه برای شکلگیری شهروندان آگاه و توانمند برای شناسایی تهدیدات و چالشهای نوین و آشنا به نحوه مقابله با آن از اهمیت فراوانی برخوردار است. این دسته از باسوادان در مییابند که بسیاری از کلمات، جملات و اقدامات در زمانها و مکانهای مختلف دارای معانی متفاوتی است و چه بسا مفهوم یا کنشی که در یک محیط خاص، ارزش تلقی شده، در محیط فرهنگی دیگر، ضدارزش و تهدید محسوب شود.
بر این اساس، ابتداییترین توانمندی حاصل از کسب سواد در عصر کنونی، آن است که فرد، شرایط لازم برای شناسایی مسائل (تهدیدها و فرصتها) را داشته و بتواند با بهکارگیری دانش آموخته، چالش فرارو را حل کند.
نکته مهم آن است که بسیاری از جنبههای این سواد، حاصل آموزههای رسمی نیست و بیشتر از طریق روابط غیررسمیاجتماعی و رسانهای بهدست میآید. در چنین شرایطی، میزان پیچیدگی متن، شرایط اجتماعی و فرهنگی حاملان پیام و میزان خلاقیت آنها بر شکل و نوع سواد عمیقا تأثیرگذار است، بنابراین افراد یک جامعه باید بتوانند به آن سطح از توانمندی دست یابند که میان آموختههای جدید از یک سو و تجارب پیشین و همچنین شرایط اجتماعی و فرهنگی جامعه خود از سوی دیگر، انطباق برقرار کنند.
در این فرآیند، شهروندان، باسواد ضمن توانمندی در برقراری ارتباط و همکاری با دیگران، میتوانند راهحلهای عقلانی برای مسائل پیش روی جامعه خود بهصورت جمعی کشف و دنبال کنند.
1- سواد رسانهای؛ پیشنیاز هر سواد دیگر
سازمان ملل، دهه منتهی به 2012 را بهعنوان دهه سواد نامید و برکارکرد چندگانه و چند بعدی این مفهوم که در قلب آن، قابلیتهای ارتباطی وجود داشت تأکید نمود. در همین راستا، برنامه «اطلاعات برای همه» یونسکو ، در سال 2006 سه اولویت مهم برای شکلگیری جامعه دانشمحور را بر سواد اطلاعاتی، حفظ اطلاعات و اخلاق اطلاعاتی قرار داد (UNESCO, 2007) و سواد اطلاعاتی را بهعنوان مبنای حقوق بشر در دنیای دیجیتال که افراد انسانی را برای دستیابی، کاربرد، ارزیابی و خلق اطلاعات موثر بهمنظور رسیدن به اهداف اجتماعی توانمند میسازد، تعریف کرد. از دیگر اصول موردتوجه برنامه مذکور میتوان به مواردی نظیر: شناخت اطلاعات، شناخت رسانه، نحوه دسترسی به اطلاعات و اخبار، ارزیابی اطلاعات و اخبار بر اساس ارزش و صحت و سقم، انتقال درست اطلاعات به دیگران با کمترین خطا، آشنایی با فناوری ارتباطات و اطلاعات، نحوه اظهارنظر صحیح و مناسب در رسانهها، شرایط اثربخشی بهتر یک رسانه، سواد تبلیغات، سواد تلویزیونی و سینمایی و سواد دیجیتال و اینترنتی اشاره کرد. همچنین کارگروه «آموزش برای همه» یونسکو نیز در نشست می2014 پاریس، با ارائه بیانیهای، سواد اطلاعاتی را شامل توانمندیهای دیگر عصر دیجیتال نظیر: سواد رسانهای، سواد خبری، سواد تبلیغاتی، سواد فیلم، سواد اینترنت، سواد شبکههای اجتماعی، سواد کامپیوتری، حفظ ایمنی دیجیتال و امنیت سایبری تعریف کرده است. در این مفهوم سواد رسانه به معنای توانمندی منبعیابی، تجزیه و تحلیل و کاربرد رسانه و اطلاعات متفاوت در متون مختلف برای اهداف چندگانه تعریف شده است (Paris Declaration, 2014).
سواد رسانهای همه آن چیزی نیست که در شرایط سخت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی باید داشته باشیم، اما یکی از مهمترین و مقدمترین نیازهاست.
برخی تحقیقات صورتگرفته در زمینه ارزیابی میزان سواد رسانهای و اطلاعاتی افراد، سؤالات زیرا را برای این منظور در نظر گرفتهاند:
- میزان توانمندی افراد در دستیابی به منابع اطلاعات
مهارت تشخیص منابع اطلاعاتی مورد نیاز؛
مهارت انتخاب ابزارهای فناورانه مناسب و استفاده از آنها؛
مهارت تعیین واژهها و اصطلاحات خاص؛
مهارت ارزیابی کمیت، کیفیت و ربط نتایج جستوجو با موضوع تحقیق؛
مهارت طراحی و اجرای مجدد راهبردهای جستوجو در صورت لزوم.
- میزان توانمندی افراد در ارزیابی و سنجش اطلاعات
مهارت تشخیص اعتبار، صحت، دقت و سودمندی اطلاعات؛
مهارت تشخیص اطلاعات اصلی از اطلاعات غیرواقعی، دستکاری شده و جهتگیری شده؛
مهارت تشخیص زمینههای فرهنگی و فیزیکی اطلاعات؛
مهارت شناخت ارتباط بین مفاهیم و توانایی در ترکیب عقاید اصلی؛
مهارت توانایی نتیجهگیری و تصمیمگیری براساس اطلاعات جمعآوری شده
- میزان توانمندی افراد در استفاده از منابع اطلاعاتی
مهارت بازیابی و ذخیره اطلاعات؛
مهارت دستهبندی اطلاعات در پوشههای موضوعی مناسب؛
مهارت استفاده از اطلاعات برای تولید دانش:
مهارت به کار بردن انواع سواد برای بیان مفاهیم و دانستههای جدید؛
مهارت تشریک مساعی با دیگران برای سنجش و تبادل اطلاعات؛
مهارت ترکیب دانش جدید با دانش پیشین؛
- میزان توانمندی افراد در استفاده از تفکر انتقادی در تمام مراحل زندگی
آشنایی با مفاهیم امنیت اطلاعات، سانسور اطلاعات؛
آشنایی با روشهای قانونی دستیابی به منابع و انتشار متن؛
مهارت تشخیص منابع اطلاعاتی تخصصی؛
مهارت انتخاب ابزارهای تکنولوژیکی مناسب
مهارت ارزیابی کمیت، کیفیت و ربط نتایج جستوجو با موضوع تحقیق؛
مهارت طراحی و اجرای مجدد راهبردهای جستوجو؛
مهارت تشخیص اعتبار، صحت، دقت و سودمندی اطلاعات؛
مهارت تشخیص زمینههای فرهنگی اطلاعات.
سواد رسانهای به هیچ عنوان به معنی حذف یا سانسور در فضای مجازی نیست. این رویکرد هرگز نگاه سلبی به مسئله نداشته و ممنوعیت و توقف فضای مجازی را دنبال نمیکند. در حقیقت سواد رسانهای به معنی مدیریت هوشمندانه شبکههای پیامرسان، مواجهه نقادانه و فعال در برابر پیامهای ارسالی از سوی رسانههای مختلف است. سواد رسانهای مهارتی است که شناخت رسانه، درک پیامها و مهمتر از آن توان برخورد هوشمندانه افراد را در برابر تهدیدات و آسیبهای رسانهای در ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی به ارمغان میآورد. اینکه کاربران شبکههای اجتماعی توانمندی لازم و سواد کافی و نقادانه در برابر رسانه را کسب و بتوانند کارکردهای رسانه، زبان اقناع و اهداف نهفته در پیامها را درک کنند.
2- اخلاق و احساس مسئولیت اجتماعی
بلایای جمعی، راه برونرفت فردی و فوری ندارد و نیازمند آگاهی، اراده و تلاش جمعی است. مهارتها، دانشها و صلاحیتهای متعددی برای مشارکت صحیح در فرآیند برونرفت از یک بلای جمعی مورد نیاز است. از جمله مهارت مسئلهیابی، مهارت شناخت و برآورد موقعیت، مهارت پیشبینی و آیندهنگری و نیز مهارت همراهی و همراهسازی دیگران در فرآیند که کسب همه اینها نیازمند پیشفرضی به نام مهارت دسترسی و بهرهبرداری از اطلاعات یا همان سواد رسانهای است، اما مهمترین صلاحیت موردنیاز، بهرهمندی از پرهیزگاری یا اخلاق علمیاست.
در اینکه ملاك ارزشگذاری فعل اخلاقی چیست، نظرات متفاوتی وجود دارد که عمدتا ناظر به اموری نظیر عاطفیبودن، محبت و دوستی، وجدان، زیبایی و… است. دانشمندان مسلمان نیز مفهوم اخلاق را در فرهنگ اسلامی، بر تربیت و مفاهیمی چون حق، عدالت، صلح، همزیستی، عفت، تقوا، معنویت، راستی، درستی و امانت تأکید کردهاند.
منظور ما از اخلاق عملی در این مبحث، ناظر به حسن رفتار با همنوعان در شرایط اضطراری است. توصیهای فراتر از رعایت قوانین موضوعه که در فرهنگ دینی بهعنوان عمل صالح در امتداد ایمان و شرط اصلی رستگاری و ورود به بهشت جاویدان منظور شده است.
3- آیندهپژوهی
امروزه دیگر نمیتوان انسان فرهیختهای را یافت كه در مسائل فردی و اجتماعی
بر اهمیت و ضرورت آیندهپژوهی تاكید نداشته باشد. به نحوی که این فرآیند با سرعتی شتابان در حال ارتقای جایگاه خود در فرآیندهای تصمیمگیری و سیاستگذاری همه دولتها و سازمانها حتی افراد عادی است. این مسئله باعث شده تا گروهی از نواندیشان در پی طراحی الگوها و فرآیندهایی برای اجرای اثربخشتر آن باشند و با این كار تلاش کنند تضمینی برای نتایج پروژههای آیندهپژوهی فراهم سازند.
آیندهپژوهی، فرآیندی است که با استفاده از تجزیه و تحلیل منابع تغییر اعم از الگوها و عوامل، به تجسم آیندههای بالقوه و برنامهریزی برای تحقق آینده مطلوب میپردازد. کلمه جمع «Futures» برای این واژه به این دلیل استفاده شده که با بهرهگیری از روشهای گوناگون به جای تصور «فقط یک آینده»، به گمانهزنی در مورد «چندین آینده متفاوت» مبادرت میشود که البته همه آنها باید معقول و قابل قبول باشند. برایناساس؛ آیندهپژوهی، علم و هنر کشف شرایط آینده و حتیالمقدور شکل بخشیدن به آن است. زیرا هدف اصلی این دانش، کشف آیندههای محتمل و پیشنهاد آینده مرجح به منظور شکلگیری وضعیتی مطلوب است، بنابراین؛ تلاش میکند با پیشبینی عوامل موثر در تغییرات آینده بهصورت دوگانه، هم مهار تغییرات را در دست گیرد و هم جامعه را برای تغییرات آماده کند.
اینک؛ آیندهپژوهی از پیشبینی محض فراتر رفته و به طراحی و معماری آینده مطلوب، معطوف است. به عبارت دیگر؛ از جنبه صرفا تئوریک، آکادمیک و نظری خارج شده و پا به عرصه عمل و میدان اجرا نهاده است. در این خصوص در مبحث «مفهوم پیشبینی» توضیحات بیشتری ارائه میکنیم. اگرچه اطلاع از تحول و دگرگونی اجتماعی و رخدادهای آینده یكی از موضوعات موردعلاقه همگان است اما تلاشهای متعدد در حوزه علوم انسانی برای تقلید از علوم طبیعی و رسیدن به دقت قابل قبولی در مورد شناسایی مسیر دگرگونی اجتماعی، تاکنون چندان با موفقیت همراه نبوده است. در واقع احتمال ظهور پدیدههای شگفتانگیز در رفتار اجتماعی انسانها، به مراتب بیشتر از احتمال ظهور پدیدههای شگفتانگیز در رفتار جهان مادی و طبیعی است. از این رو كسانی كه تلاش كردهاند برای پیشبینی وضعیت آینده یك سیستم اجتماعی، از قوانین و مدلهای علت و معلولی معمول در علوم طبیعی همچون علم مكانیك استفاده كنند، با مشكلات فراوانی مواجه شدهاند.
این دشواری و پیشبینیناپذیری، اساسا در ماهیت انسان ریشه دارد. آزادی انتخاب مسیر و عدم تطابق همیشگی رفتار با گفتار و نیز ترجیحات ذهنی، باورها و ارزشها از جمله ویژگیهای متمایز انسان و سیستمهایی است که انسان در آن حضور و نقش تأثیرگذار دارد. گاهی اوقات از طریق تحلیل شخصیت و ملاحظه واقعیتهای موجود همچون استعدادها و توانمندیها، میتوان مسیرهای دگرگونی زندگی یك فرد را محدود ساخت و در نتیجه به یك یا چند پیشبینی قابلقبول و معتبر درباره وضعیت آینده زندگی وی، دست یافت اما حتی این پیشبینیها نیز در برابر اتفاقات شگفتانگیز خوشایند یا ناگوار و بهطور كلی مواردی كه تحت عنوان شانس و اقبال شناخته میشوند، آسیبپذیرند. حضور در مكان مناسب در زمان مناسب، یا برعكس حضور در مكان نامناسب در زمان نامناسب، میتواند تأثیرات چشمگیری بر مسیر زندگی یك فرد بگذارد. از همه مهمتر حضور فرد در جامعه باعث میشود از طریق تعاملات و روابط متقابل با اجزای دیگر سیستم اجتماعی، جهت یا جهتهای مشخصی بهعنوان سمت حركت مطلوب یا مشروع از دید عُرف یا قوانین حاكم بر جامعه، برای او تعریف شوند. بدیهی است که كنترل روابط متقابل غیررسمی و تسلط بر ماهیت تعاملات یادشده و استنباط پیشبینی دقیق از آنها، كاری بس دشوار است.
برای هر فرآیند آیندهپژوهی، روشها، تکنیکها و مدلهای گوناگونی وجود دارد که محققان آنها را بر اساس مؤلفههای مختلف، دستهبندی کردهاند. ممکن است مبداء زمانی بررسی تغییرات، «گذشته»، «حال» یا حتی «آینده» باشد. همچنین ممکن است صرفا «محتملترین شرایط» را توصیف کنیم یا همه وضعیّتهای مورد انتظار را با سناریونویسی توضیح دهیم. از جمله این تقسیمبندیها، روشهای چهارگانه زیر است:
1ـ روشهای شهودی ـ الهامی
2ـ روشهای سببی و علی
3ـ تحلیل روند یا تعمیم روند گذشته به حال و حال به آینده
4ـ روش سناریوسازی پسینی (از رویداد به علت) یا پیشینی (از علت به رویداد)
باید اذعان کرد که مفهوم «پیشبینی» با واژه «تغییر»، ارتباط تنگاتنگی دارد. بهعبارت دیگر؛ اگر پیشبینیکنندهای همه ابعاد یک تغییر موردتصور خود را به درستی بشکافد، میتواند ادعا کند که یک پیشبینی را به روش علمی ارائه کرده است. این ابعاد (به شکل پرسشی) عبارتند از:
1ـ چه چیزی تغییر میکند؟ یک عنصر یا چند عنصر؟ آیا متغیرها با یکدیگر مرتبطند یا خیر؟
2ـ از چه زمانی تغییر آغاز میشود؟ و تا چه زمانی تداوم خواهد یافت؟
3ـ عنصر مورد نظر به چه میزان تغییر میکند؟ تغییر مورد انتظار در نیروها، شکلی و صوری است یا ذاتی و محتوایی؟ موقت و تاکتیکی است یا دائم و ساختاری؟
4ـ روند تغییر چگونه است؟ منظم است یا نامنظم؟ آیا هدفمند، با برنامه و دارای رهبری است؟
5ـ آهنگ تغییر چه لحن و سرعتی دارد؟ آرام، تدریجی، زمانبر و با سرعت ثابت است؟ یا دفعی و ناگهانی، جهشی، سریع و پرشتاب؟
6ـ دلایل اصلی بروز تغییر چیست؟ عوامل و شرایط داخلی و محیطی باعث تغییر و کارگزاران مشوق و مقوم آن کدامند؟ و از چه وزن و قدرتی برخوردار میباشند؟
7ـ موانع اصلی تغییر چیست؟ وزن و قدرت شرایط و عوامل داخلی و محیطی مانع تغییر یا مخالف و مقاوم در برابر آن کدامند؟ و از چه وزن و قدرتی برخوردار میباشند؟
8ـ چگونه میتوانیم به نحو دقیقتری تغییر را رصد کنیم؟ مراحل هر تغییر و شاخصهای آن چیست؟
9ـ نتایج عینی تغییر چه خواهد بود؟ آیا بر اهداف و منافع ما تأثیر ایجابی یا سلبی مشخصی دارد؟
10ـ آیا میتوان بر سرعت، جهت و آهنگ تغییر، تأثیر گذاشت؟ چگونه؟
پاسخ به هر یک از سوالات فوق، نیازمند انبوهی از اطلاعات و البته مهارت و سواد ارزیابی و بهرهبرداری از آنهاست.
برای درک صحیح از پیشبینی، تمایز آن از پیشگویی و تعیین حد و مرز هر یک، از اهمیت بالایی برخوردار است. «پیشبینی»، پنج ویژگی اساسی دارد که آن را از «پیشگویی» متمایز میسازد (مراجعه شود به: گی روشه، 1368، ص 34ـ37)
جمعبندی
مهمترین مشخصه جوامع جدید، شکلگیری اقتصاد دانشمحور و افزایش سرعت دسترسی شهروندان به حجم انبوه دادهها است. با این حال، بسیاری از مردم، فاقد توانمندی لازم برای تشخیص اعتبار منابع اطلاعات و گزینش دادههای صحیح و مفید متناسب با شرایط خاص اجتماعی، تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی خود هستند، همچنین از مهارت کافی برای حفظ اطلاعات شخصی، شغلی یا ملی خود از دستبرد دیگران و بهرهبرداری بهینه از آنها در زندگی روزمره برخوردار نیستند.
لازمه کسب این مهارت؛ دستیابی به درک دقیقی از میزان اعتبار، پایایی، ثبات و اصالت منابع اطلاعاتی است تا فرد بتواند پس از تعیین دادههای کسبشده، آن را با دانش پیشین تلفیق و راستیآزمایی کرده و اطلاعات و منابع را بهطور نقادانه مورد ارزشیابی قرار دهد و ضمن اشراف بر قواعد و مقررات قانونی، اخلاقی و عرفی ناظر بر جمعآوری، حفظ، استفاده و نشر اطلاعات، در حفاظت از دستاوردها و منابع در اختیار بهخصوص موارد حساس شخصی، گروهی و ملی بکوشد و در کنشها و واکنشها، منافع درازمدت جمعی را بر منافع کوتاهمدت شخصی رجحان دهد.
در این راستا؛ سوادرسانهای بهعنوان یک هدف بلکه بهعنوان ابزاری قوی و راهگشا، پیشنیاز ایفای مسئولیت اجتماعی در شرایط ناگوار و بحرانی است.
بدیهی است که در هر شرایطی به ویژه در شرایط ابهامآلود، هر انسان عاقلی در ابتدا به دنبال بقای خود و حفظ داراییهاست و در مرحله بعد؛ انتفاع، کسب سود و توسعه دسترسیها را مورد هدف قرار میدهد. ترکیب مهارت سواد رسانهای با دو مقوله «اخلاق عملی» و «آیندهپژوهی»، رویکردهای رفتاری را از نگاه محدود، تنگنظرانه و مقطعی به افقی وسیع و فراگیر، چشماندازی بلند و دیدی درازمدت تغییر میدهد.
اهم فوائد بهرهمندی از مهارت سواد رسانهای در هنگام بیثباتی اقتصادی را میتوان در عناوین زیر برشمرد:
1) سواد رسانهای در مدیریت مصرف بهینه کالا و خدمات موثر است.
2) بر عدم تأثیرپذیری از القائات و عملیات روانی موثر است.
3) به جای نزدیک بینی، آیندهنگری را تقویت میکند.
4) به جای خودمحوری، مسئولیت اجتماعی و منافع عمومی را برجسته میسازد.
5) در فرآیند اعتماد و سرمایهگذاری، نگاهی دقیقتر و معقولانهتر ارائه میدهد.
6) قدرت تحلیل منافع و شناخت اهداف بازیگران بزرگ را دوچندان میکند.
7) چشمانداز دقیقتر و روشنتری از روندهای اقتصادی خواهید داشت.
8) فضای آرامتر و کمتنشتری به محیط پیرامونی (جامعه، سازمان، شرکت، خانواده و…) تزریق خواهد کرد.
9) از سرمایه و داراییهای ارزشمند خود به نحوه مطلوبتری حفاظت خواهید کرد.
10) قبل از بالفعلشدن تهدیدهای اقتصادی و تبدیل آن به آسیب آن را شناسایی و در مورد زمان وقوع و تبلیغات و گسترش آن اطلاعرسانی خواهید کرد.
11) فرصتهای اقتصادی را شناسایی و در صدد تبدیل آن به مزیت برتری خواهید بود.
پیشنهاد میشود برای جلب مشارکت عمومی در مدیریت بحرانهای اجتماعی و اقتصادی، ضمن توجه به آموزش مهارتهای سواد رسانهای برای آحاد جامعه، نهادینهسازی سازوکار ترویج «دوراندیشی» و «رعایت انتفاع جمعی» را در ذیل مبحث «تفکر انتقادی» بهعنوان بخشی از مفهوم جامع سواد رسانهای جدی بگیریم.
انتهای پیام