آن اوقات، ماهنامه هنوز در دکهها هم توزیع میشد. از اول ماه که میشد، هر روز از صمد، صاحب دکۀ محله، میپرسیدم: «مدیریت ارتباطات نیامد؟» چند روز که از ماه میگذشت، روزی چند بار میرفتم و تا شب هم امید داشتم ماهنامه بیاید، ببینم که آیا مطلبم منتشر شده؟ اگر شده، شکل و شمایلش چگونه است؟
حسنلو پیشنهاد داد که بعضی از پروندهها را خودم مستقل پیش ببرم و من خوشحال از این پیشنهاد. این شد که سال ۱۳۹۱، یک روز عصر پاییزی، در هوای آلودۀ تهران ـ که آن روزها هنوز به آن عادت نکرده بودم ـ به همراه یکی از دوستان با امیر لعلی، سردبیر وقت ماهنامۀ مدیریت ارتباطات، قرار گذاشتیم. این، اولین مواجهۀ مستقیم من با ماهنامه، سردبیر، دفتر و سازوکار آن بود.
از آن سال تا سال ۱۳۹۸، تقریباً هر ماه لااقل یک پرونده در ماهنامۀ مدیریت ارتباطات داشتم. پیدا کردن موضوع برای ماهنامۀ مدیریت ارتباطات، یکی از دوستداشتنیترین کارهای روزهایم شده بود؛ انگار ریاضیدانی که مسئلهای ریاضی حل میکند. وقتی موضوعی را ـ به زعم خودم ـ خوب انتخاب میکردم، گویی وزنهبرداریام که وزنهای سنگین را مهار کرده است. وقتی هم که پروندهام جلد اصلی میشد، انگار که قهرمان المپیک شدهام!
همۀ آن سالها، کار کردن با امیر لعلی، نرمتر از هر همکاری دیگری بود که تابهحال تجربهاش را داشتهام. بعدتر هم چند ماهی همکاری با سمیرا رستگارپور ـ که پیش از این هم در ماهنامه به نحوی دستیار امیر لعلی بود ـ به همین روال گذشت.
تا سال ۱۳۹۸ که به پیشنهاد امیر لعلی و با بزرگواری و اعتماد امیرعباس تقیپور، سردبیری ماهنامهای را که هفت سال در آن بهصورت مستمر کار میکردم، به عهده گرفتم. از آن روز تابهامروز، انگار با ماهنامه بزرگ شدهام. من از جوانی به سمت میانسالی میروم، اما اگر در تجربۀ جهانی بخواهیم نگاه کنیم، عمر ماهنامه اندازۀ کودکی است که تازه راهرفتن را یافته است. نمیدانم خوشبختانه یا شوربختانه، ولی اگر این راهرفتن برای همۀ نشریات باید با سرعت میبود، برای «مدیریت ارتباطات»، بهدلیل ذات تخصصیاش، دیگر انگار دویدن است.
در این ۱۵ سال که ماهنامه منتشر میشود، هیچ جریان ارتباطاتیای مانند روز صفر ماهنامه نیست. آن سالها، هنوز خیلی از ما روزنامهنگاران، از تایپکردن هم دور بودیم. امروز، بحران اصلی این است که مطالب را هوش مصنوعی نوشته است یا نه.
در این سیر شتابان، تلاش کردیم که از روندهای جهانی ارتباطات دور نمانیم. به اندازۀ توان پاهایمان، در این مسیر بیپایان، ما هم دویدیم و شتاب کردیم.
اگر از من بپرسند که در این سالها ماهنامۀ مدیریت ارتباطات چه چیزی به اکوسیستم بومی ارتباطاتی ایران اضافه کرد، آنچه را در ادامه میآید، خواهم گفت. هرچند خوشتر آن باشد که «سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران»، ولی این بار را بر من خرده نگیرید. شاید در نظرگاه شما، مازاد ماهنامه در این سالها بهکل این نباشد و چیز دیگری باشد ـ یا هیچ باشد ـ این فقط نظر من است.
نخست آنکه ما در این سالها سعی کردیم این امر مهم را روشن کنیم؛ ارتباطات و فناوریهای ارتباطاتی دیگر جزئی از زندگی فردی و اجتماعی ما نیست؛ همۀ زندگی است. پیچیدگیهای جهان پسااینترنت، بعدتر جهان شبکههای اجتماعی و امروز؛ روزگار هوش مصنوعی، جهانی را رقم زده که دیگر بدون عنایت به تحولات فناورانه ارتباطات و نقش این فناوریها در ساحات مختلف زندگی، نمیتوان به درک عمیقی از جوامع امروز و حتی انسانهای امروز رسید.
برای این کار، تلاش کردیم با طرح مباحث بینارشتهای، ارتباطات را از ساحات مختلف فلسفی، علوم اجتماعی، روانشناسی، هنری و الهیاتی بررسی کنیم. همین کار باعث شد طیف گستردهای از متخصصان رشتههای دیگر با مباحث فناوریهای ارتباطاتی درگیر شوند، به آن فکر کنند و ادبیات این رشته را غنیتر سازند. در واقع استراتژی ما از مقطعی این شد که یا همۀ پدیدهها را ارتباطاتی نگاه کنیم، یا مسائل ذاتاً ارتباطاتی را از ساحات دیگر نگاه کنیم؛ تا در این میان بتوانیم به ادبیاتی نزدیک شویم که همۀ گروهها را درگیر کند.
وقتی با نگاهی روبهپس به مسیر طیشده نگاه میکنیم، یک کار دیگر هم انجام دادهایم که از کردۀ خود دلشادیم؛ تلاش کردیم بسیاری از روندهای روز جهانی در حوزۀ ارتباطات را، پیش از فراگیر شدن در ایران، مورد واکاوی قرار دهیم و از نظر نظری، آمادگی حضور آن فناوری را مهیا کنیم؛ از متاورس و بیگدیتا گرفته تا همین هوش مصنوعی که در شمارههای سه سال پیش، چند پروندۀ بینارشتهای دربارۀ آن کار کردیم.
از سوی دیگر، تلاش کردیم پدیدههایی را که در ایران خودمان هم وجود دارد و حول آنها ادبیات نظری موجود نیست، صورتبندی نظری کنیم. در این رویکرد، شاید موفقترین تجربهمان «اسلکتیویسم» بود؛ مفهومی که بعد از انتشار پروندهای دربارۀ آن در ماهنامه، مورد توجه بسیاری از دانشجویان و پژوهشگران ارتباطات قرار گرفت و حتی چند پایاننامه هم دربارۀ آن نوشته شد.
همچنین تلاش کردیم ماهنامه و محافل تشکیلشده حول آن، جایی برای تلاقی نسلهای قدیمیتر و جدیدتر روابط عمومیها باشد. معتقدیم نوآوری فقط با عنایت به تجارب گذشته و سنتها میتواند گرهگشا باشد و برای همین سعی کردیم در کنار استفاده از تجارب پیشکسوتان، چهرههای جدید روابط عمومی ایران را نیز معرفی کنیم.
باری، اینکه امروز صدوهشتادویکمین شماره را منتشر میکنیم، حاصل کارهای صدها تن در این ۱۵ سال بوده است. نامبردن از همۀ آنها میسر نیست، ولی بیانصافی است نگویم که اگر ذوق و ارادۀ امیرعباس تقیپور نبود، این ماهنامه هم نبود.
باقی بقایتان.
علی ورامینی، سردبیر