به گزارش ما آنلاین، وقتی افراد از واتساپ برای گفتوگو استفاده کردند، آهسته به پیامرسان آن نیز سرک کشیدند، و بعد از طریق نشانی دوستانی که تلفنهایشان را ثبت کرده بودند، پیام و تصویر و مطالب دیگر ردوبدل کردند؛ یعنی به همین سادگی شخصی عادی که سوادی ابتدایی دارد، وارد مجرایی میشود که بهخودیخود سوادآموز هم هست. امروزه شبکههای اجتماعی دریچهها و مسیرهای دستیابی گوناگونی دارند.
زمانی به این دلیل که در فرنگ و ژاپن مسافران اتوبوس و مترو، زمان انتظار رسیدن به مقصد را هدر نمیدهند و کتاب میخوانند، به مردم خودمان ایراد میگرفتیم که چرا این عادت را نداریم. اکنون مسافران ایرانی نیز معطل نمیمانند و اغلب، به فراخور حال، گوشی تلفن همراه روی گوش دارند یا مشغول دیدن و خواندن مطلبی در صفحۀ تصویر آن هستند. اینکه چه میخوانند چندان مهم نیست، مهم این است که انسان دائم در حال تحول است، خواندن را از سطحیترین روایتهای داستانی آغاز میکند و به آثار عمیقتر میرسد. اگر نرسید نیز به سطح توان فکریاش بستگی دارد. اما عمومیشدن این ابزارهای فرهنگی باعث میشود مردم بهسرعت از طریق شبکههای گوناگون اجتماعی اطلاعاتی مشابه به دست بیاورند که نوعی آگاهی مشارکتی به مردم میبخشد و سرعت پخش آن نیز بسته به اینکه هر شخص مطلبی را با چند نفر در میان بگذارد، حالتی تصاعدی پیدا میکند.
چند سال پیش، از خیابانی نزدیک خانهام عبور میکردم که دیدم قدری راهبندان است. معلوم شد خوانندۀ جوانی که ظاهراً موردعلاقۀ نسلی بود که سلایقش با ما متفاوت بود، بیمار است و او را به بیمارستان نزدیک ما منتقل کردهاند. فردای آن روز ترافیک سنگین تبدیل به راهبندان مطلق شد و هزاران نفر که یکدیگر را هم نمیشناختند سیاه پوشیده و بیمارستان را محاصره کرده بودند. معلوم شد متأسفانه آن جوان درگذشته و دوستدارانش را عزادار کرده است. موضوع این است که خبر نه در مطبوعات منتشر شده بود، نه از صداوسیما پخش شده بود، فقط از طریق شبکههای موردعلاقۀ همنسلان خوانندۀ جوان اطلاعرسانی شده بود. اخبار مربوط به فوتبال و کشتی و سلبریتیها که دیگر جای خود دارد. اما موضوع به همین جا ختم نمیشود.
برای بیشتر مردم فقط شنیدن یک آواز، خبری درباره یک مسابقۀ فوتبال و شایعات پیرامون سلبریتیها مهم نیست، بلکه مردم به مسائل شهری و کشوری و منطقهای و جهانی هم حساسیت نشان میدهند، و مخصوصاً وقتی میبینند این اخبار بر زندگی اقتصادی روزمرهشان اثرگذار است، حساستر میشوند. مردم میدانند که گاهی یک اظهارنظر سیاسی یا یک تهدید نظامی چطور ممکن است نرخ طلا را بالا ببرد و بر نرخ نخود اثر بگذارد. اکنون که دلایل مختلف، از جمله نگرانی روزنامهها در خصوص چاپ مطالبی که ممکن است با سلایقی جور درنیایند، موجب شده است از اعتبار و تیراژ روزنامهها کاسته شود، این شبکههای اجتماعی هستند که نقش روزنامههای خصوصی را بازی میکنند و مطالبشان گاهی با تیراژی بسیار بالا در زمانی کوتاه منتشر میشود. گاهی مقالهای برگزیده به آگاهی اهل کانال میرسد و گاهی اهالی که عشق نوشتن و شنیده شدن دارند خود را در جایگاه ستوننویس مقالات روزنامه میگذارند و برخی اوقات مقالات جالبی هم مینویسند که به دلیل ناشناس بودن نویسنده شانس انتشار مطبوعاتی ندارند.
مطالب انتقادی و سیاسی که در تیراژهای محدود روزنامهها سانسور یا خودسانسوری یا سردبیرسانسوری میشوند، با پروایی کمتر و تعدادی بیشتر و بهرهمندی از معافیت سانسوری در شبکههای اجتماعی منتشر میشوند. همچنین، گاهی برخی مطالبی که جنبۀ احساسی بیشتری دارنددر این شبکهها همرسانی و بازنشر میشوند که واقعاً تأثیرگذارند. اینکه میگویند رسانه رکن چهارم دموکراسی است، یعنی رکنی است که ناظر است و انتقاد میکند و مطالب سیاسی پنهان را آشکار میسازد. درست است که هیچکس از انتقاد خوشش نمیآید، اما بیشتر افراد ، حتی بعد از انکار، به فکر اصلاح رفتارشان میافتند، و بسیار مؤثر است. امروزه شبکههای اجتماعی نهفقط در شمار رسانهها قرار دارند، بلکه با توجه به نازل بودن درجۀ سانسور جایگاهی ویژه هم دارند. از این رو باعث احتیاط سیاستمداران هنگام تصمیمگیری و عملکردشان میشوند. چند روز پیش، وقتی خبر محکومیت چند جوان اعلام شد، کاربران همین شبکههای اجتماعی بدون توجه به مسائلی که موجب محکومیت آنان شده بود، و صرفاً بهخاطر جنبۀ احساسی و جوان بودن محکومان، به سنگینی مجازات اعتراض کردند که موجب شد نظام قضایی در بالاترین سطح دخالت کند.
همچنین مسئلۀ وقف بخشی از کوه دماوند و بخش بزرگی از جنگلهای هیرکانی چنان باعث برآشفتن افکارعمومی در شبکههای اجتماعی شد که مقامات بالاتر، در این امر دخالت کردند. این تأثیرگذاریِ فراسانسوری میتواند مقامات را وادار کند بهشکلی شفاف در خصوص تصمیمات و عملکردشان پاسخگو باشند، و شفافیت قدم نخست در مسیر طولانی دموکراسی است.
انتهای پیام