به گزارش ما آنلاین، دکتر حسن بشیر نامی آشنا در میان فعالان حوزه علوم ارتباطات و رسانه است. او که مدیر سابق آکادمی آکسفورد برای مطالعات عالی- آکسفورد- انگلستان و رئیس سابق موسسه مطالعات اسلامی لندن است، این روزها در قامت رئیس هیاتعلمی دومین همایش بینالمللی سواد رسانهای و اطلاعاتی (با محوریت خانواده)، فعالیت میکند و معتقد است تنها و مهمترین راه برای بهرهبرداری هوشمندانه، صحیح و موثر خانوادهها از رسانهها و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی «آموزش» است.
وی تاکید میکند: «یکی از عواقب مهم بیتوجهی به توانمندسازی در زمینه سواد رسانهای، «تخریب خانوادهها» است. این موضوع بسیار مهم است و نیازمند ایجاد فضای گفتمانی وسیع در این رابطه هستیم. هنوز نه رسانه ملی و نه رسانههای دیگر نیمهدولتی و خصوصی این گفتمان را به شکل جدی در جامعه مطرح نکردهاند. در طرح گفتمان بدیهی است که باید بین هژمونیکسازی و حاشیهرانی تفاوت قائل شد. خلق گفتمان مناسب نیازمند نوعی از «عدالتخواهی» در امر محتوای رسانهای است. سواد رسانهای بدون این عدالت محتوایی بیمعناست». آنچه در ادامه میخوانید، ماحصل گفتوگوی تفصیلی ما با این استاد دانشگاه و مدرس و نویسنده حوزه رسانه و ارتباطات است.
راهکار شما برای ارتقای سطح بینش، ادراک و آگاهی خانوادهها، والدین، مربیان و فرزندان در بهرهبرداری هوشمندانه، صحیح و موثر از رسانهها و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی چیست؟
آموزش، آموزش و آموزش. مهمترین راهکار در این زمینه آموزش است. آموزش نیز مراتب و سطوحی دارد و نیازمند سیاستگذاری و برنامهریزی است. آموزش در این زمینه همانند آموزشهای کلاسیک نیست. تقویت شناخت، مهارتسازی، توانمندسازی در حوزه شناخت، چگونگی برداشت و برخورد، شیوه تبیین و اجرا، روشهای تعامل و…. باید به خانوادهها آموزش داده شود. این آموزش، نیازمند نوعی از «گفتوگوسازی» در سطح جامعه است که محور آن با حضور و فعالسازی خانوادهها ایجاد میشود. این حضور و مشارکت نیز نیازمند برنامهریزی است. شیوه گفتوگو و آموزش به این سبک، نیازمند آمادهسازیهای وسیع و عمیق است. البته در کنار آموزش، باید نهادهای مسئول در این زمینه نیز اقدامات لازم را انجام دهند تا شیوههای گفتوگو و آموزش در خلأ صورت نگیرد. ایجاد فضای تعاملی بین خانوادهها و سایر ساختارها در این زمینه مهم است که میتواند اثرات بسیار مفیدی داشته باشد.
چگونه میتوان برای ایجاد و ارتقای محیط رسانهای سالم، بسترسازی کرد؟ با این هدف که بتوانیم فضای ایمنی برای اطمینانبخشی و افزایش اعتماد کاربران بهخصوص خانوادهها و متصدیان تعلیم و تربیت به زیستبوم رسانهای کشور را محقق کنیم؟
موضوع بسترسازی در این زمینه نیازمند روشنشدن چندین محور است: اولین محور، بحث فهم محیط رسانهای سالم، مفید و ایمن است. این فهم مستلزم آموزشهای تخصصی و تجربه کافی است. بدون آموزش و تجربه در این زمینه، امکان ایجاد بستر مناسب وجود ندارد. دومین محور، شناخت جامعه و چگونگی تصورات و برداشتهای آن در رابطه با این موضوع است. جامعهای که نگران است یا اعتماد کافی به راهحلها ندارد یا تصور میکند که خود میتواند خوبیها و بدیها را تفکیک کند و مشکلی در این زمینه احساس نمیکند، میتواند با این مسئله تعارضهایی را از خود نشان دهد. بنابراین، شناخت جامعه و چگونگی تعامل با آن در رابطه با سواد رسانهای و کلا ارتباط و تعامل با رسانهها اهمیت زیادی دارد.
سومین محور، سیاستگذاری جامع است. متاسفانه ما در این زمینه بهشدت دچار مشکل هستیم. هنوز سیاست جامعی در این رابطه وجود ندارد و اگر این سیاست محقق نشود، بسترسازی برای یک محیط سالم و ایمن و مفید رسانهای امکانپذیر نخواهد بود. البته بحث سیاستگذاری فقط مربوط به دولت نیست. بلکه همه ساختارهای قدرتمند در جامعه اعم از دولتی، نیمهدولتی و حتی خصوصی میتوانند در این زمینه نظر داشته باشند. مثلا حوزههای علمیه هنوز به شکل جامع وارد این موضوع نشدهاند و هنوز کارهای زیادی وجود دارد که از نظر اخلاقی، دینی و ارزشی باید مشخص شوند و البته چنین مباحثی نیازمند داشتن ذهنیت جامع در مورد فقه پویاست که گاهی ما در این زمینه با مشکل روبهرو هستیم.
چهارمین محور، برنامهریزی مناسب در این زمینه است. فرآیندسازی برنامهای یکی از مسائلی است که باید به شدت مورد توجه قرار گیرد. سواد یک امر خلقالساعهای نیست. مخصوصا در رابطه با رسانهها، نیازمند نوعی تربیت آموزشی است که این تربیت الزاما به یک فرآیند درست نیازمند است. پنجمین محور، چگونگی اجراست. اجرا در خلق بسترهای مناسب در این زمینه از سختترین کارهایی است که در رابطه با رسانهها انجام میگیرد. رسانهها یک حوزه چالشی هستند و اگر بدون فهم، شناخت، سیاستگذاری و برنامهریزی دقیق و متقن با آنها برخورد شود، میتوانند آثار مخرب زیادی داشته باشند، بنابراین اجرا خود یک حوزه چالشی همانند خود رسانههاست.
توانمندسازی اقشار مختلف جامعه به خصوص خانوادهها از طریق معرفی فرصتها و تهدیدهای رسانههای جمعی، رسانههای دیجیتال و بازیهای رایانهای و گسترش شناخت، چگونگی دسترسی و کاربرد هدفمند و مدیریت مصرف رسانهها و فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی از اهداف کلان همایش سواد رسانهای و اطلاعاتی است، چگونه میتوان به این اهداف دست یافت؟
توانمندسازی شیوههای مختلف و گوناگونی دارد. در این رابطه میتوان به چند نوع از توانمندسازی اشاره کرد: اول، ایجاد دسترسی به تنوع رسانهای اعم از سختافزاری و نرمافزاری است. بحث دسترسی بسیار مهم است. ما گاهی تصور میکنیم افرادی هستند که فقط به دنبال موارد منفیاند، در حالی که اگر دسترسی آنها به موارد مفید و خوب آسان باشد، قطعا میتوان در شیوه گزینش آنها تغییراتی مشاهده کرد. دوم، طبقهبندی محتوای رسانهای. ما هنوز یک طبقهبندی مناسب، علمی و مفید در این زمینه نداریم. بسیاری از کشورها بهعنوان مثال برای سنین مختلف نوعی تبیین رسانهای دارند و مشخصاتی برای خانوادهها تعیین کردهاند. ما هنوز در این زمینه دچار ضعفهای بیشماری هستیم. جامعه نیازمند اینگونه تفکیکها و طبقهبندیهاست و باید با شیوه علمی، اجتماعی و فرهنگی و البته در مواردی بر پایه سن طراحی شوند. سوم، تولید محتوای وسیع رسانهای مفید و ارزشمند. این مسئله بسیار حیاتی است. کثرت موارد منفی گاهی افراد را به دلیل علاقهمندی به فضای رسانهای و مجازی به استفادهکردن از آنها سوق میدهد. اگر محتوای مفید به شکل انبوه و خیلی وسیع، همهجانبه و متنوع تولید شود، قطعا در جذب افراد مختلف میتواند موثر باشد. شاید بحث فعالسازی پیام رسانههای داخلی در مقابل تلگرام شاهد بسیار خوبی در این زمینه باشد که هماکنون حدود ۳۰ میلیون نفر از پیام رسانههای داخلی استفاده میکنند. این حرکت باید سالها پیش انجام میگرفت و تاخیر در این زمینه کشور را متحمل هزینههای جدی کرد. چهارم، آموزشهای رسانهای باید از دبستان و سایر سطوح مدرسهای شروع و سپس در سطح دانشگاهی ادامه یابد. هماکنون میتوان گفت که هیچ برنامه منسجمی در این زمینه وجود ندارد. البته اقداماتی در این رابطه در بخش آموزشی کشور آغاز شده است، اما این حرکت باید سریعتر و همهجانبه باشد. دانشگاهها نیز در این زمینه باید با جدیت مباحث را دنبال کنند. همانگونه که مباحث معرفتی یا دینی بهعنوان یک الزام در دانشگاهها تدریس میشود که کار مناسب و ارزشمندی است، مسئله سواد رسانهای نیز باید با جدیت و به شکل جامع تدریس شود. بسیاری از حرکتهای اجتماعی از محیطهای آموزشی شکل میگیرند. پنجم، ما برای خانوادهها نیازمند تعریف یک برنامه آموزشی و مهارتی در این زمینه هستیم. رسانه ملی در این زمینه میتواند نقش بسیار مهمی ایفا کند در حالی که هنوز به برنامههایی به شکل جامع که بتوانند اعتماد کامل مخاطبان را نیز داشته باشند در این رسانه مهم تولید نشدهاند. قدرت رسانه ملی در این زمینه را نباید دستکم گرفت. حتی با همین فضای نامناسب تبلیغاتی بر علیه رسانه ملی، باز هم میتوان گفت که بزرگترین مدرسه آموزشی در این رابطه میتواند رسانه ملی باشد. ایجاد فضاهای گفتوگو با خانوادهها در این زمینه مهم است. این فضاها میتوانند مسائل را روشنتر و راهحلها را واقعیتر کنند. این خودش یک توانمندی مهم در سطح خانواده است.
چگونه میتوان سطح مطالعات و کاربست سیاستگذاری برای تصمیمسازیهای مقتضی در عرصه سواد رسانهای و اطلاعاتی در ارکان حاکمیتی، سیاستگذاران، قانونگذاران و مجریان اعم از دستگاههای اجرایی، نظارتی، تقنینی، امنیتی، انتظامی و قضایی را توسعه و بهبود بخشید؟
توسعه سطح مطالعات و اطلاعات در این زمینه برای نیروهای مختلف دولتی نیازمند ضرورتسازی جدی است. یکی از مباحث مهم فلسفی در این زمینه که مکاتب قدیم را از جدید متمایز میکند، مسئله دانستن و خواستن است. در مکاتب فلسفی قدیم، دانستن مقدمه خواستن است در حالی که در مکاتب جدید خواستن مقدمه دانستن است. این رویکرد بسیار مهم است. چنانچه نیروهای مختلف نظام امری را به صورت خیلی جدی و به شکل ضروری نخواهند، دانستن در مورد آن نیز محقق نمیشود. بحث خواستن یک بحث مهمی است که به نظر میرسد مقدمهای برای مطالعات بعدی و دانستن مسئله و تلاش برای حلکردن آن است. این زمینه نیازمند بحثهای زیادی است که میتواند در یک فرصت مناسب انجام گیرد.
چه میزان ضرورت ارائه راهکارهای علمی و عملیاتی بومی برای افزایش مهارتهای عمومی در زمینه استفاده از رسانههای جمعی، رسانههای دیجیتال و بازیهای رایانهای احساس میشود و در این حوزه چگونه باید اقدام کرد؟
تعامل با رسانهها دارای دو سطح جهانی و محلی- بومی است، اما این دو سطح باید کاملا شناسایی و روشن شوند. برای فهم رسانهها به شکل کلی ما نیازمند شناخت قدرت رسانهای در سطح جهانی هستیم و اینکه چگونه این قدرت به کار گرفته میشود. در این زمینه مسئله افکار عمومی، تبلیغات، پروپاگاندا و غیره حائزاهمیت است، اما همین موارد در سطح محلی و بومی نیز دارای تاثیرات مهمی هستند. برای فهم و شناخت هر دو سطح باید دو نوع از آموزش و مهارت را در جامعه داشته باشیم. آموزش درباره رابطه با رسانههای جهانی و آموزش در رابطه با رسانههای محلی و بومی. این رابطه به معنای مرزبندیهای سلیقهای و غیرعلمی نیست. جامعه باید بداند که چرا، چگونه، با چه انگیزهای و با چه زمانبندی از رسانههای جهانی یا بومی باید استفاده کند. معیارسازی علمی و اجتماعی به دور از گرایشهای سلیقهای و حتی سیاسی میتواند منجر به طراحی راهکارهای علمی و عملی در این زمینه شود.
تأثیرات بیتوجهی به توانمندسازی خانوادهها در حوزه مواجهه با پیامهای رسانهای چه تبعات کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدتی خواهد داشت؟
یکی از عواقب مهم بیتوجهی به توانمندسازی در زمینه سواد رسانهای، تخریب خانوادهها است. این موضوع بسیار مهم است و نیازمند ایجاد فضای گفتمانی وسیع در این رابطه هستیم. هنوز نه رسانه ملی و نه رسانههای دیگر نیمهدولتی و خصوصی این گفتمان را به شکل جدی در جامعه مطرح نکردهاند. در طرح گفتمان بدیهی است که باید بین هژمونیکسازی و حاشیهرانی تفاوت قائل شد. خلق گفتمان مناسب نیازمند نوعی از «عدالتخواهی» در امر محتوای رسانهای است. سواد رسانهای بدون این عدالت محتوایی بیمعناست.
حقوق اجتماعی در این زمینه نیازمند بازنگری است که نباید با عینک خاصی صورت نگیرد و منافع ملی و انقلابی کشور را تامین کند. تخریب اجتماعی و خانوادگی با عدم توجه به این مسئله در جریان است. قطعا برای چنین موضوعی نیازمند برنامهریزیهای زمانبندیشده هستیم، اما مهمتر از همه این است که آیا ما توانستهایم که خانوادهها و افراد را به شکل مناسب، عینی و همهجانبه با این مسئله آشنا کنیم؟ یا اینکه بسیاری از طرحها، برنامهها و سیاستها ناشی از نوعی مقطعی فکرکردن، غیرجامع و یکسویه هستند. این وضعیت، برنامهریزی را دچار اختلال جدی میکند. بدون مرتفعسازی چنین اشکالاتی نمیتوان به برنامهریزی مناسب دست یافت».
انتهای پیام