به گزارش ما آنلاین، منصور ساعی، استادیار ارتباطات پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در یادداشتی که با عنوان «نقدی بر کنش دولت و نظام رسانهای پاسخ به بحران بهمثابه امر پسینی» درباره بحران خیز بودن ایران در روزنامه شرق چاپ و منتشر شده است، آورده:
در همین سه ماه گذشته از سال جاری، بحرانهایی مانند ریزش متروپل آبادان، برخورد قطار مشهد-یزد، هک سامانههای خدماتی شهرداری تهران، سرقت صندوق امانات شعبه دانشگاه بانک ملی، هک دوربینهای نظارتی، ترور مقامهای نظامی و اعتراضهای صنفی رخ داده است. مانند گذشته در تمام این بحرانها رفتار و پاسخ دولت و نظام رسانهای، پسینی و منفعلانه بوده است. در واقع دولت پاسخ به بحران را امری پسینی میداند نه پیشینی.
امر پسینی در بحران یعنی غافلگیری ناشی از فقدان آمادگی قبلی لجستیکی، بسیج منابع، اطلاعرسانی و مونیتورینگ در پاسخ به بحران.دولت ما پاسخی انفعالی و با تأخیر در لحظه وقوع بحران و تداوم بحران میدهد. امر پسینی در پاسخ به بحران یعنی واکنشی عملکردن و سکوت احتیاطی و اطلاعرسانی قطرهچکانی، گزینشی و ابهامآمیز. نتیجه این نوع پاسخ، ازکفدادن روایت اول بحران و فروپاشی اعتبار و مرجعیت اطلاعاتی و خبری نظام ارتباطی و رسانهای رسمی است.
وقتی دولت پاسخ به بحران را امری پسینی میداند، نظام اطلاعرسانی رسمی نیز پاسخ انفعالی برنامهریزینشده، متناقض، غیرشفاف و سردرگمکنندهای به بحران میدهد. وقتی پاسخ به بحران امری پسینی است، دولت به آمایش سرزمینی بحران و متغیرهای جغرافیایی، قومیتی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هم اهمیت نمیدهد.
بحرانهای طبیعی و غیرطبیعی اگر در تهران، مشهد و اراک رخ دهد، با تبریز، بلوچستان، آبادان و کردستان متفاوت است. یک بحران طبیعی مانند بیآبی یا یک حادثه با منشأ انسانی مانند ریزش یک برج و ساختمان در نقاط دارای قومیت و فقر و محرومیتهای نسبی میتواند ابعاد فرااجتماعی پیدا کند، اما در تهران و مرکز چنین پیامدی نداشته باشد.
وقتی دولت پاسخ به بحران را امری پسینی میبیند، به شناسایی ریسکها و مسئلههای منجر و محتوم به بحران کمتوجهی میکند. در نظام حکمرانی که به پاسخ پیشینی به بحران میاندیشد، تدوین «سند ملی ریسک و مسئله» و تأسیس «سازمان ملی ریسک و مسئلههای ملی» مهمتر از «سند ملی مدیریت بحران» و تأسیس «سازمان مدیریت بحران» است. وقتی دولت اراده و برنامه جدی و نظاممند برای ارزیابی، شناسایی، اولویتگذاری، بسیج منابع و ظرفیتهای لجستیکی و ارتباطی و اجرای سناریوهای اندیشیده برای کاهش و رفع مسئلهها و ریسکها در ابعاد مختلف طبیعی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ندارد، در یک مقطع تاریخی با انباشت مسئلهها و ریسکهایی مواجه میشود که میتوانند یک «ابربحران» را شکل دهند که هر نوع پاسخی به آن را ناکارآمد کند. نگاه پسینی به ریسکها و مسئلهها یعنی دولت بحراناندیش و بحرانمحور که هنوز از یک بحران برنخاسته، گرفتار بحران دیگری میشود. این امر به «پروندههای باز بحران» تبدیل میشود که نتیجه آن احساس ناامیدی و ناکارآمدی در جامعه نسبت به پاسخ دولت است.
در پاسخ پسینی به بحران، دولت خود به بخشی از بحران و آوار بر روی روح و روان جامعه و مصیبتدیدگان تبدیل میشود نه پناهگاه و منبع امیدآفرینی، همدلی، تابآوری و مشارکت اجتماعی. اما نگاه پیشینی به بحران یعنی نظام حکمرانی با کمک نظام ارتباطی و رسانهای، مسئله را میبیند و بحرانها را فراموش نمیکند، بلکه بهطور مستمر پیگیری و منظم مستندسازی میکند تا با تبدیل آن به سیاستها، درسها، برنامهها و رفتارهای نهادی و شهروندی از تکرارشوندگی بحرانها، مصیبتها و آلام ملی بکاهد.
انتهای پیام