15
گفت‌وگو با میرزا بابا مطهری‌نژاد

تلخک: کارگزار روابط‌عمومی در قصر

  • کد خبر : 5714
تلخک: کارگزار روابط‌عمومی در قصر
در اعصار گذشته تلخک مقرب شاه است، زبان به نقد می‌گشاید بی‌ آن که بهراسد. برای سخن گفتن حاشیه امنی در اختیار اوست و آنچه می‌گوید زنگ خطری است برای شاه تا قبل از سر آمدن تحمل مردم به داد دل آنها برسد. تلخک‌ها را می‌توان از نسل اولین کسانی دانست که با اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی به ایفای نقش روابط‌عمومی ‌پرداخته‌اند.

به گزارش ما آنلاین، در اعصار گذشته تلخک مقرب شاه است، زبان به نقد می‌گشاید بی‌ آن که بهراسد. برای سخن گفتن حاشیه امنی در اختیار اوست و آنچه می‌گوید زنگ خطری است برای شاه تا قبل از سر آمدن تحمل مردم به داد دل آنها برسد. اما در دنیای کنونی، دلقک فقط نمادی است، سیاه‌سایه‌ای که دیگر زبان به انتقاد نمی‌گشاید و در پی لقمه نانی است. در دنیای حاضر نیازی به وجود تلخک نیست، جای دربار شاهان را مجلس نمایندگان گرفته است و رسانه‌هایی نیز وجود دارند که نسبت به هر اتفاقی در هر کجای جهان عکس‌العمل نشان می‌دهند. با این حال برای صحبت درباره نقش ارتباطی تلخک در اعصار گذشته به دیدار مرد روابط‌عمومی ایران می‌رویم، مردی که معتقد است تلخک‌ها را می‌توان از نسل اولین کسانی دانست که با اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی به ایفای نقش روابط‌عمومی ‌پرداخته‌اند.

میرزا بابا مطهری‌نژاد اهل دامغان است و با علاقه‌ ویژه‌ای از روابط‌عمومی سخن می‌گوید. وی از پیشکسوتان روابط‌عمومی ایران است که توانسته است در سال ۱۳۸۶ جایزه ویژه دکتر حمید نطقی را به نام خود کند؛ جایزه‌ای که هر سال به یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های روابط‌عمومی ایران اهداء می‌شود. در حال حاضر نیز او با اداره ماهنامه تخصصی «روابط‌عمومی» به تثبیت مباحث نظری در این حوزه می‌پردازد.

در ادامه مشروح این مصاحبه را می‌خوانید:

 اگر ردپای تلخک را در تاریخ دنبال کنیم به کجا می‌رسیم؟

به دوره اول روابط‌عمومی. ما روابط‌عمومی را به سه دوره تقسیم می‌کنیم: دوره هنر، دوره هنر- فن و دوره هنر- فن- فلسفه اجتماعی مدیریت. درباره دوره هنر دقیقاً نمی‌توان گفت از چه زمانی آغاز شده است ولی می‌توان حدود ۵-۴ هزار سال برای آن زمان تعیین کرد. البته در این دوره نه به نام روابط‌عمومی بلکه با محتوای روابط‌عمومی فعالیت‌هایی انجام می‌شده است. این فعالیت‌ها شامل اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی بوده که در دوره‌های مختلف شکل‌های متفاوتی به خود گرفته، مثلاً در یک دوره بسیار طولانی شخصیت‌های هنرمندی به نام دلقک، تلخک و ملیجک در دربارها وجود داشتند و این نقش را ایفا می‌کردند، یعنی در حقیقت تلخک یک شخصیت هنرمند آگاه از مسائل اجتماعی بوده و به لحاظ معلومات یک سطح از سطح مردمان عادی و عامی جامعه‌اش بالاتر بوده است. تلخک‌ها در دربار شاهان، این تأمین و امنیت را داشته‌اند که در قالب هنر حاکمان را از مسائل بیرون آگاه کنند، ضمن اینکه مردم بیرون را نیز از مسائل درون حاکمیت مطلع می‌کردند.

 افرادی مثل کریم شیره‌ای به دربار شاه راه پیدا می‌کردند و حق داشتند با صراحت لهجه به انتقاد از رفتار و عمل هر کدام از درباریان حتی شخص پادشاه بپردازند؛ کاری که لازمه آن داشتن حداقلی از قدرت بود. با توجه به چنین وسعت عملی، آیا تلخک در معادلات سیاسی قدرت نیز جایگاهی داشت؟

اتفاقاً نقطه قوت مفهوم تلخک از نظر مطالعات اجتماعی همین امر است که آنها بدون اینکه به دنبال یک جایگاه یا منسب باشند و به تصاحب قدرت یا حتی جابه‌جایی آن بیاندیشند، بیشتر دغدغه‌شان درد و آلام مردم بود، یعنی به نوعی نقش روشنفکر را بازی می‌کردند. حتی بعدها هم که تلخک وارد نمایشنامه‌های سیاه‌بازی شد، همین رسالت را در قالب تئاتر و سیاه بازی بر عهده گرفت.

 چه ساز و کاری به وجود می‌آید که تلخک تا این حد مصونیت پیدا می‌کند و می‌تواند به راحتی حرف بزند و انتقاد کند، بی‌آنکه مثل بقیه افراد با مشکل مواجه شود یا گرفتار عقوبت و خشم پادشاه گردد؟

حکام به این نکته پی برده بودند که علی‌رغم خصلت دیکتاتوری و قیم‌مآبانه‌ای که دارند، لازم است افرادی آنها را از اوضاع و احوال رعیت آگاه کنند تا صبر جامعه به انتها نرسد اما آن روحیه استکباری اجاره نمی‌داد که به هر کسی اجازه گفتن چنین سخنانی را بدهند، چرا که به نوعی آن را توهین به خود می‌دانستند. ظاهراً شاهان به‌صورت سنتی و سینه به سینه به چنین راه حلی رسیده بودند، چرا که انسان در سیر تطور حکومت‌سازی خود همواره برای بعضی از مسائل به دنبال راه حل بوده است. تلخک‌ها برای این امر برگزیده شدند، چون ضمن اینکه افراد هنرمندی بودند، بویژه از نظر عاطفی قادر بودند این اطمینان را به دست بیاورند که خطری برای شاهان ایجاد نخواهند کرد. پس شاهان نیز این امکان و ایمنی را برای آنها ایجاد می‌کردند تا به راحتی سخن بگویند. تلخک‌ها به هیچ عنوان در معادلات قدرت شرکت نمی‌کردند، حتی در دوره قاجار که هنرمندان به تئاتر و سیاه‌بازی روی آوردند نیز بلندپروازی‌هایی از این نوع دیده نمی‌شود و هنرمندان دخالتی در معادلات قدرت ندارند.

 تلخکی به نام لوطی صالح در دوران آقا محمدخان‌قاجار مغضوب واقع می‌شود، کریم شیره‌ای زد و بندهایی در راستای قدرت انجام می‌دهد، این نمونه‌ها کافی نیست که بگوییم تلخک‌ها برای رسیدن به قدرت فعالیت‌هایی داشته‌اند؟

البته کریم شیره‌ای یک استثنا بود که در اواخر فعالیت‌اش وارد معادلات قدرت شد و ساخت و پاختی نیز با بیرون از دربار پیدا کرد. کریم شیره‌ای از محبوبیت تمام در درون دربار به جایی رسید که دستگیر شد و به زندان افتاد.

در مورد صالح، چنانچه امروزه مشهور است، وی در مسائلی که به او اجازه دخالت در آنها داده نشده بود، از جمله جابه‌جایی و انتقال اطلاعات در درون خانواده دربار، ورود کرد، یعنی به نوعی وارد حریم شخصی شده بود. علت دیگر این بود که در جابه‌جایی قدرت بین خود این سلسله، از انتقال دادن وفاداری خود از شاه قبلی به جانشین او دریغ کرده بوده، وگرنه صالح هیچ‌گاه در معادلات قدرت و ساخت و پاخت‌های پنهانی وارد نشده بود.

من شخصاً جایی ندیده‌ام حتی آنهایی که تاریخ سیاسی می‌نویسند، در تاریخ نشانه‌ای پیدا کرده باشند که نشان دهد اینها وارد معادلات سیاسی شده‌اند. یعنی تاریخ‌نویسان سیاسی هم چنین چیزی را ندیده‌اند ولی جامعه‌شناسان چرا. جامعه‌شناسان درباره نقش اجتماعی اینها زیاد سخن گفته‌اند و به تحلیل آن پرداخته‌اند. حتی نقش بعضی از اینها مثل صالح را در تغییرات اجتماعی آن زمان خاطر نشان کرده‌اند و به تغییرات اجتماعی به معنای تغییرات تعادلی و تغییرات ساختی که در اثر فعالیت اینها توسط حاکمیت‌ها ایجاد می‌شد، اشاره دارند.

 آیا جامعه‌شناسان درباره نقش اجتماعی تلخک افراط نکرده‌اند؟

ممکن است جامعه‌شناسان درباره نقش اجتماعی تلخک افراط و تفریط کرده باشند، اما بالاخره حاکم یک انسان است که ممکن است تلنگری او را تکان ‌دهد و تصمیمی بگیرد که آن تصمیم منجر به یک تغییر شود. حتی گاهی ممکن است یک حرف، مخصوصاً حرف هنرمندانه در حاکم این تأثیر را داشته باشد که در وی تغییری ایجاد کند. مثلاً من در یک جایی می‌خواندم که یکی از شاهان بار عام می‌گذاشته تا مردم و رعایا بیایند و دردشان را بگویند. روز بار عام هر کسی می‌توانسته بیاید و از ظلمی که بر او رفته سخن بگوید. مردم جمع می‌شدند ولی وقتی نزد شاه می‌رسیدند، جرأت نمی‌کردند از دردهای واقعی سخن بگویند و به دست‌بوسی بسنده می‌کرده‌اند. هر چند با عزم و اراده رفته بودند که از پادشاه دادخواهی کنند اما دیدن ابهت و عظمت شاه و تفاوت بسیار عمیقی که بین زندگی خود و قصر سلطنتی می‌دیدند، باعث می‌شد جرأت سخن گفتن پیدا نکنند ولی شخصیت‌های این‌چنینی که نامی هم در تاریخ ندارند، با هنرمندی و برخورد طنزگونه خودشان به مردم روحیه می‌دادند تا جرأت پیدا کنند و حرفشان را به شاه بزنند. آنها در بیرون از دربار و بین مردم می‌چرخیدند، طنز می‌گفتند، شعر می‌خواندند، ادا و اطوار در می‌آوردند و به مردم روحیه می‌دادند. این‌گونه بود که مردم جرأت سخن گفتن می‌یافتند.

 آیا تلخک با دلقک تفاوت دارد؟ چنان که از ظاهر امر برمی‌آید، دلقک از خیابان است و تلخک در قصر شاهان جای دارد؟

از نظر جایگاه ایفای نقش تفاوت دارند ولی به لحاظ کاری که انجام می‌دهند و مسؤولیت اجتماعی که بر عهده دارند، یکسان‌اند. دلقکی که در خیابان است با همان حضور هنرمندانه بین مردم، از درد و آلام مردم می‌کاهد و برای لحظه‌ای خنده بر لب آنها می‌نشاند. تلخک نیز اگر چه در دربار است و کنار حکام، با حضور در میان مردم از درد آنها آگاه می‌شود و طی فرصت‌هایی که پیدا می‌کند و به دربار راه پیدا می‌کند، این درد و آلام را هنرمندانه انتقال می‌دهد.

 کلمه تلخک به چه معناست و ریشه این کلمه به کجا برمی‌گردد؟ ظاهراً گیاهی هم به این اسم وجود دارد. آیا وجه تسمیه‌ای بین نام این گیاه و نام تلخک وجود دارد؟

این وجه تسمیه در ارتباط با تلخک است. تلخک یک گیاه دارویی بسیار مؤثر بوده است که در درمان امراض درون جسمی انسان که امروزه به آن امراض داخلی می‌گوییم، مؤثر بوده است. خوردن و مصرف کردن این دارو بسیار سخت بوده و انسان را آزار می‌داده است. ولی از طرفی با مصرف آن شفا حاصل می‌شده است. تشابه تلخک با این دارو از آن رو بوده که تلخک‌ها نیز حرفی را در قالب هنر و حرکات هنری به شاهان منتقل می‌کردند که برای شاهانی با آن روحیه استکباری سخن تلخی به حساب می‌آمده. برای شاهانی که از شکنجه افراد برای عبرت گرفتن سایرین رویگردان نبوده‌اند، این امر بسیار ناخوشایند بوده که کسی عیب و ایراد و اشکال آنها را خیلی واضح به آنها بگوید اما همین مسأله باعث می‌شد که در نهایت حاکمان متوجه مسائلی که مردم را آزار می‌داد، می‌شدند و رفتار و سیاست‌شان را تغییر می‌دادند، آن‌وقت به خاطر آن گیاه و تلخی و شفایی که در آن بود و مشابهتش با تلخی این حرف و شفایی که در وفادار ماندن مردم نسبت به آنها ایجاد می‌کرد، این اسم را انتخاب کردند. اتفاقاً خود من زمانی پیگیر شدم تا بدانم این نام توسط عقلا و سیاسیون دربار روی تلخک‌ها گذاشته شده یا ابتکار خودشان بوده است. نتیجه‌ای که گرفتم این بود که ابتکار خود آنها بوده است. در روزگار گذشته یکی از حاکم محلی از سخن آدمی که نقش تلخک را در دم و دستگاهش ایفا می‌کرده، خوشش می‌آید و می‌گوید بسیار خوب شد که این حرف را به من گفتی. اکنون اسم تو را چه بگذاریم؟ و تلخک خود این نام را برمی‌گزیند. این نام یک دوره طولانی روی نسل‌های بعدی می‌ماند. در دوره‌های مختلف این فرد با همین نام و نام‌های مشابه خوانده می‌شود تا اینکه گروهی نقش دوگانه پیدا می‌کنند و در بین مردم نیز به ایفای نقش می‌پردازند.

بعد از تلخک به معنای معمول آن حاجی فیروز ظهور می‌کند. حاجی فیروز شخصیتی هنری است که به نوروز توجه دارد، زمانی که افراد جامعه بنا به سنت لباس نو می‌پوشند و خانه‌هایشان را برای ورود به نوروز آماده می‌کنند و نقل و نبات و شیرینی برای این روز تهیه می‌کنند، در جامعه گروه دیگری هستند که قادر به این تغییر نیستند، چون پول و درآمد ندارند. حاجی فیروز زبان گویای آنها می‌شود و درد و آلام گروهی از مردم را به گروه دیگری از مردم منتقل می‌کند و آنها را نسبت به وضع بد گروهی دیگر از هموطنانش مطلع می‌کند. البته حاجی فیروز مخصوص ایران است، چون نوروز مخصوص ایران است.

بعداً ملیجک‌ها می‌آیند. در دوران قاجار بحث استبداد آنچنان فراگیر می‌شود که با استعمار گره می‌خورد و حضور خارجی‌ها و سلطه آنها بر منابع ایران به اوج می‌رسد. چون شرایط آن دوران این‌گونه بود، شاهان حتی از حضور شخصیت‌هایی مثل تلخک که به بیان مسائل اجتماعی می‌پرداختند وحشت داشتند. در عین حال توسط عقلای قوم تشویق می‌شدند که بهتر است کسانی را در اطراف خود داشته باشند که مسائل را به آنها یادآوری کند. در نهایت شاهان سراغ آدم‌هایی رفتند که ارتباط عاطفی خیلی نزدیکی با آنها داشتند، یعنی یک ارتباط عاطفی قوی که باعث می‌شد اسرار دربار را به بیرون نبرند و دوم اینکه مثل فرزندی که از پدرش در مقابله با تعارضات دفاع می‌کند، در محیط دربار حامی پادشاه باشند. ملیجک‌ها نوجوانان کم سن و سال و خوش بر و رویی بودند که روی زانوی شاه می‌نشستند و دست در گردن او می‌انداختند، او آنها را نوازش می‌کرد و آنها او را نوازش می‌کردند، برای همین امروزه در ادبیات ما ملیجک یک معنای غیر اخلاقی پیدا کرده است یا حداقل شبهاتی در این‌باره ایجاد شده است. البته نقش اجتماعی ملیجک محفوظ است. در سفرنامه‌ای که ناصرالدین شاه نوشته، جابه‌جا به نقل صحبت‌هایی که بین ملیجک و شاه رد و بدل شده می‌پردازد، مثلاً مطرح می‌کند که در فلان جا فلان اتفاق افتاد و ملیجک فلان چیز را گفت. مکالمات نشان می‌دهد که ملیجک نقشی اجتماعی نیز ایفا می‌کرده است. ملیجک‌ها حداقل بیشتر از خود شاهان مسائل را می‌فهمیدند و به آنها گوشزد می‌کردند.

در نهایت از سال ۱۹۱۸ که مطبوعات و رسانه‌ها به ترتیب ظهور می‌کنند وسایل و ابزار دیگری برای بیان مسائل مختلف پیدا می‌شود و دیگر نقش دلقک‌ها رفته رفته کم‌رنگ‌تر می‌شود.

 وقتی که این اتفاق می‌افتد و رسانه‌ها نقش اطلاع‌یابی و اطلاع‌دهی را بر عهده می‌گیرند، نقش دلقک و تلخک از بین می‌رود یا این نقش با تغییر کارکرد به حیات خود ادامه می‌دهد؟

دیگر وجود تلخک ضرورتی ندارد، چرا که آنها کار اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی را انجام می‌دادند، یعنی همان چیزی که امروزه بر عهده رسانه‌هاست. وقتی مطبوعات ظهور می‌یابند، روزنامه‌نگار نقش اطلاع‌رسانی را ایفا می‌کند و بدین ترتیب با ظهور هر رسانه‌ای نقش تلخک‌ها کم‌رنگ‌تر و کم‌رنگ‌تر می‌شود، چرا که در دنیای رسانه‌ای امروز چیزهای کمی برای گفتن پیدا می‌شود که توسط رسانه‌ها گفته نشده باشد. علاوه بر این لزومی ندارد منتظر ایام نوروز باشیم که حاجی فیروز بیاید و حرفی بزند، حرفی که حتی روزنامه‌هایی که در فشار و تنگنا قرار دارند ۲۴ ساعته آن را تکرار می‌کنند. آن‌قدر قالب‌های متنوعی برای این نقش پیدا شده است که دیگر جایی برای دلقک‌ها باقی نمانده است، حالا کم‌کم این نقش در قالب مطبوعات، مطبوعات فکاهی و طنز ظهور و بروز پیدا می‌کند که با زبان شیرین طنز همان مباحث را دنبال می‌کنند. در حال حاضر وجود تلخک‌ها فقط یک نوع یادآوری است، یادآوری درباره اینکه یک موقعی یک حاجی فیروزی بوده است، یک موقعی ملیجک‌ها و تلخک‌ها وجود داشته‌اند.

 تلخک همنشین پادشاه بوده است و مانند وجدان گویایی عمل می‌کرده است. در عصر حاضر نقش این وجدان گویا را چه کسی ایفا می‌کند؟

این نقش را رسانه‌ها ایفا می‌کنند. رایزمن و مک لوهان دو دیدگاه متفاوت نسبت به نقش رسانه‌ها دارند. رایزمن معتقد است جامعه به جلو می‌رود و استفاده از یک رسانه یا شکلی از رسانه را ضروری می‌بیند و آن شکل از رسانه را به‌وجود می‌آورد ولی مک لوهان معتقد است در اصل این رسانه‌ها هستند که جامعه را به وجود می‌آورند یعنی رسانه‌ها یک گام از جامعه جلوترند.

آیا در مقایسه با تلخک یا هنرمندان حاضر در دربار یا ساختار قدرت، عکس‌العمل رسانه‌ها کندتر نیست؟ برای مثال یک تلخک درست در همان لحظه‌ای که حاکم درصدد تصمیم‌گیری بود و می‌خواست آن را به مرحله عمل در آورد، می‌توانست اعمال نفوذ کند ولی در دنیای حاضر ابتدا تصمیم گرفته می‌شود، بعد اعلام می‌شود و در مرحله آخر باید منتظر عکس‌العمل رسانه‌ها باشیم.

درباره کند بودن رسانه‌ها اصلاً با شما هم‌نظر نیستم. اتفاقاً این شخصیت‌ها بعد از ظاهر شدن آثار تصمیمات متوجه آن می‌شدند و قادر به ظهور و بروز عکس‌العمل بودند، ضمن اینکه اصلاً وسعت دیدشان تا این حد نبوده است، یعنی تحلیل اجتماعی آنها به آینده طوری نبوده که بتوانند آثار زیانبار یک تصمیم را ببینند. چون از ابزاری به نام تحقیق و تحلیل استفاده نمی‌کرده‌اند. چنین بینشی در آنها وجود نداشته است. ابزار آنها احساس بوده است. یعنی وقتی سیاستی اجرا می‌شد و آنها می‌دیدند که در اثر این سیاست بیچارگی و گرسنگی حاصل شده تازه عکس‌العمل نشان می‌دادند. من که شخصاً جایی نخوانده‌ام که اینها قبل از تصمیم یا حین تصمیم عکس‌العمل یا اعمال نظر آشکاری را به‌جا گذاشته باشند.

علاوه بر این، رسانه‌ها کارکرد بسیار بهتری داشتند و خیلی جلوتر حرکت می‌کردند. چون رسانه‌ها از ابزار تحقیق و تحلیل برخوردارند قبل از یک تصمیم آینده‌اش را پیش‌بینی می‌کنند و عکس‌العمل نشان می‌دهند و گاهی با همین عکس‌العمل مانع اعمال تصمیماتی می‌شوند که ممکن است جامعه را به نقطه بحران برساند. البته منظور من مطبوعات آزاد و رسانه‌های آزادی است که با داشتن حاشیه امنیت و تأمین لازم بتوانند از بروز مسائل منفی پیشگیری کنند نه مطبوعات محدودی که بعد از روی دادن اتفاقات و تصمیم‌گیری‌ها در مورد آن قلم فرسایی کنند.

 آیا این مطلبی که درباره محدود بودن وسعت دید تلخک‌ها عنوان کردید با این نکته که گفتید تلخک‌ها به نوعی روشنفکر بوده‌اند، در تضاد قرار نمی‌گیرد؟ آیا روشنفکر نباید بینش یا وسعت دید داشته باشد؟

من با تفسیری که امروز از روشنفکر می‌کنند موافق نیستم، به نظرم تفسیری که در نوشته‌های استاد مصطفی ملکیان می‌توان سراغ گرفت، درست‌تر است. روشنفکر کسی است که نسبت به درد و آلام مردم عکس‌العمل نشان می‌دهد و به دنبال کم کردن این درد و آلام است. البته روشنفکران امروزی اغلب به ابزار تحلیل و تحقیق مجهزند اما تلخک در قالب روشنفکری به علت اینکه از ابزار تحلیل و تحقیق برخوردار نیست، عکس‌العملی احساسی دارد، حس می‌کند و سعی می‌کند این حس را هنرمندانه منتقل ‌کند.

در ساختار شخصیت تلخک طنزی وجود داشته که تلخی واقعیت را تلطیف می‌کرده و مقاومت احتمالی را در برابر آن کم می‌نموده است، در حال حاضر جایگاه این طنز در مطبوعات ما کجاست؟

مطبوعات طنز نیز همین مسائل، مطالب و دریافت‌ها را در قالب طنز بیان می‌کنند، آنها به دو جهت از طنز استفاده می‌کنند، یکی برای اینکه مطالب بهتر خوانده شوند، جذاب‌تر شوند و تأثیر بیشتری داشته باشند و دیگر اینکه با داشتن رگه‌هایی از هنر بهتر بتوانند بین مردم و مخصوصاً بین توده‌ها نفوذ کنند. شما اگر جامعه ما را در نظر بگیرید، کمتر از ۱۰ درصد آن را نخبگان روزنامه‌خوان‌ تشکیل می‌دهند اما بالای ۲۰ درصد مردم مطبوعات طنز را می‌خوانند، حتی قسمت‌های طنز مطبوعات بیشتر از قسمت‌های جدی آنها خوانده می‌شود.

 دلیل گرایش روزافزون مردم به طنز سیاسی در جوامع مختلف چیست؟

طنز پاسخی است به محدودیت رسانه‌ها. در دوره‌هایی که رسانه‌های آزاد وجود دارد، طنز به شدت کم‌مشتری می‌شود. وقتی برای مطبوعات تحلیلی و تفسیری محدودیت ایجاد می‌شود، آنها به طنز پناه می‌برند، یعنی آن مطلبی که مطبوعات می‌نویسند و حکام خوب می‌فهمند، مطبوعات طنز می‌نویسند و حکام با تأخیر می‌فهمند. هر جایی که محدودیتی از این‌گونه وجود داشته باشد، طنز رشد بیشتری کرده است. شاید در حال حاضر ما مجله گل‌آقا نداشته باشیم و طنز ما به لحاظ رسمی محدود شده باشد ولی طنز در دنیای غیررسمی به بقای خود ادامه می‌دهد، برای مثال طنزی که از طریق پیامک‌ها منتقل می‌شود به اندازه ۱۰ تا هفته‌نامه گل‌آقا، کارکرد، حجم، سرعت و وسعت دارد.

 درباره نقش اطلاع‌یابی و اطلاع‌رسانی تلخک صحبت کردید، چگونه یک تلخک نقش ارتباطی خود را ایفا می‌کرده است؟

تلخک نسبت به چیزی که امروزه افکار عمومی نامیده می‌شود و نسبت به مسائل اجتماعی که رواج دارند، اطلاع‌یابی می‌کرد و آن را به شاه منتقل می‌کرد. مثلاً در دربار زندیه یکی از شاهان مهمانی بزرگی به افتخار ازدواج یکی از اهالی دربار ترتیب داده بود و از هند، کشمیر و جاهای دیگر نیز مهمانان عالی رتبه‌ای به این مهمانی دعوت شده بودند. سفره‌ای با غذاهای متنوع گسترانیده شده بود. وقتی که بزرگان سفره نشستند تا از این اطعمه و اشربه استفاده کنند، تلخک وارد شد، معلقی زد و خطاب به شاه و اطرافیان او گفت: « بخورید مرغ‌ها را! بخورید کباب‌ها را! گور پدر مردمی که پشت این دیوار از گرسنگی می‌میرند». در این صحنه، تلخک وضعیت اجتماعی دوران خود را با هنرمندی برای شاه ترسیم می‌کند که چگونه درست در زمانی که شاه سفره‌ای این چنینی می‌گستراند، مردم از گرسنگی در شرف مرگ‌اند و فقر بیداد می‌کند. اگرچه شاه در آن لحظه می‌خندد و بی‌تفاوت می‌نماید ولی قطعاً در خلوت خود روی حرف او فکر می‌کند و متوجه می‌شود بیرون از قصر اوضاع چگونه است.

وقتی با نگاهی غیر رویدادی به تاریخ می‌نگریم، نگاهی که به رویدادها بسنده نمی‌کند و درصدد بررسی عواقب و زمینه پدیده‌ها و رویدادها برمی‌آید، متوجه می‌شویم که این قبیل یادآوری‌ها در حداقلی‌ترین حالت ممکن موجب شده است که در سلسله‌های مزبور این نوع مجالس را از چشم مردم دور نگه داشته شوند تا باعث نشود گرسنگان کینه‌ای از حاکم به دل بگیرند.

 در پیشگفتار کتاب «چنین گفت زرتشت»، نیچه تصویری عجیب از تلخک ارائه می‌کند. در این کتاب دلقک و بندبازی وجود دارند که دلقک با ناشی‌گری و شیطنت باعث سقوط بندباز می‌شود و در عین حال که همه چیز از جمله مرگ بندباز را به هیچ می‌گیرد، به عنوان نمادی از آشوب و بی‌قاعدگی مطرح می‌شود. دومین تصویر تصویری است که «هاینریش‌بل» در کتاب «عقاید یک دلقک» به ما نشان می‌دهد. دلقکی به نام «شینر» به شدت نحوه تبلیغ مبلغان مذهبی را مورد نقد قرار می‌دهد. قرار دادن این دو تصویر در کنار هم انسان را گیج می‌کند، به نظر شما کدام تصویر از دلقک به واقعیت نزدیک‌تر است؟

هر دوی این تصاویر گویای یک امر واحداند. باید دید در داستان دلقکی که بندباز را به زیر می‌کشد، بندباز نماد چیست؟ بندباز نماد انحراف افکار عمومی از واقعیات زندگی است. امروزه هم به فردی که این کار را می‌کند، می‌گوییم فلانی بندباز است، یعنی نمی‌گذارد واقعیت عیان شود، مثلاً به آدم‌هایی که در همه دستگاه‌ها و دولت‌ها مقام و پست دارند، بندباز می‌گویند. امروزه نیز در ادبیات سیاسی ما به آدمی که مثلاً در دولت قبلی وزیر بوده، در دولت بعدی معاون وزیر بوده و در دولت فعلی هم کاره‌ای است، بندباز می-گویند یعنی وی این هنر را دارد که اطرافیانش را از وضعیت واقعی جامعه دور نگه دارد. بنابراین همه دوستش دارند و با او کار می‌کنند، به هر حال، دلقک بندبازی را که قصد دارد افکار عمومی را منحرف کند، به زیر می‌کشد. اگر ادامه این کتاب را بخوانید، متوجه می‌شوید چرا کتاب با این مقدمه شروع شده است. این کتاب در واقع به نقش آدم‌هایی که نمی‌گذارند واقعیات اجتماعی رخ بنماید، می‌پردازد. تصویر دومی هم که ارائه کردید مانند تصویر اول به دنبال آشکار کردن وضعیت اجتماعی است. در هر دوی این تصاویر کار دلقک نقد و آشکار کردن نکات پنهان زندگی اجتماعی است.

 دلقک متعلق به دورانی است که آن را دوره هنر نامیدید. در دوره‌های دیگر روابط‌عمومی چه اتفاقی می‌افتد؟

از سال ۱۹۱۸ تا ۱۹۵۰ دوره هنر- فن است که روابط‌عمومی از فن روزنامه‌نگاری، رادیو، تلوزیون، چاپ و… به‌ صورتی هنرمندانه استفاده می‌کند. دوره سوم از ۱۹۵۰ شروع شد که طی آن ادوارد برنیز، پدر روابط‌عمومی نوین، فلسفه اجتماعی مدیریت را به دو عنصر قبلی اضافه کرد و عنوان کرد: «روابط‌عمومی برای اینکه قادر به نفوذ باشد به هنر نیاز دارد، فن نیز برای آن لازم است، چرا که جامعه گسترش پیدا کرده است، ولی عنصر دیگری که باید لحاظ شود فلسفه اجتماعی مدیریت است. برنیز معتقد است هر سازمانی حتی حکومت نیز برای برآوردن یک نیاز به وجود آمده و وقتی آن نیاز تغییر شکل می‌دهد، سازمان هم باید تغییر شکل دهد. علاوه بر این، هر سازمان مدیری دارد که باید درباره سازمان به مردم اطلاع‌رسانی کند. یک نیاز سازمان به وجود می‌آورد، سازمان روشی برای رفع آن نیاز دارد که باید روش خود را برای رفع آن نیاز بیان کند و برای جلب حمایت مردم اثر وجودی خود را طی سال‌های گذشته به آنها بگوید، در نهایت برای اینکه مردم را به حیات این سازمان امیدوار کند باید برنامه‌های آینده‌ را نبه اطلاع آنها برساند.

 تلخکی کنار شاه وجود داشته که موارد مختلف را به او یادآوری می‌کرده است. ظاهراً فردی که به عنوان روابط‌عمومی در سازمان مشغول است باید همین فاصله را با مدیر حفظ کند و در ارتباط تنگاتنگ با او قرار گیرد.

دقیقاً. روابط‌عمومی باید نزدیک‌ترین فرد به مدیر باشد. وگرنه قادر به ایفای صحیح نقش نیست. ما در حال حاضر قدم در دوره سوم روابط‌عمومی گذاشته‌ایم که امتداد دو دوره قبل است. کسی می‌تواند در روابط‌عمومی به خوبی ایفای نقش کند که امتداد خود را بشناسد، شناخت امتداد یعنی کسب هویت. اگر نقش تلخک را در دوره اول روابط‌عمومی درک نکنیم، نمی‌توانیم به عنوان یک کارگزار روابط‌عمومی هویت خود را بشناسیم.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=5714
  • منبع : ماهنامه مدیریت ارتباطات

ثبت دیدگاه