1
زهر و پادزهری برای ویرانۀ درون

جهان چیزی به ما بدهکار نیست

  • کد خبر : 9119
جهان چیزی به ما بدهکار نیست
انسان و جهان پیچیده‌ی ذهنی‌اش محل به‌هم‌رسیدن مجموعۀ وسیعی از باورهاست؛ باورهایی که رویکرد ما را به سه پرسش حیاتی و مهم در ساحت روانی‌مان روشن و مشخص می‌کند؛ «من کیستم؟ جهان چگونه جایی است؟ آدم‌ها چگونه موجوداتی‌اند؟» شاید ساده‌سازی و تقلیل‌گرایی باشد، اما انسان برآیند باورهایی است که در ذهن دارد. به عبارتی کیفیت انسانی ما تحت تأثیر صحت و درستی و البته فایده‌مندی باورهایی است که یا از محیط دریافت کرده‌ایم یا خود به دست‌شان آورده‌ایم. داشتن برخی باورها و البته فروریختن‌شان، ممکن است انسان را به مرحلۀ «شهر ویران‌شدۀ درون» برسانند.

▪️«ملوین لرنر»، روان‌شناس اجتماعی با «فرضیۀ جهان عادلانه» خودش مشهور است. لرنر باورمندان به جهان عادلانه را این‌گونه توصیف می‌کند: «کسانی که باور دارند اتفاق‌ها و رخدادهای زندگی هر شخصی پیامد اعمال و رفتار خود شخص است.» این امر در ظاهر پذیرفتنی و مطلوب به نظر می‌رسد. در چنین جهانی آدم‌ها کارما یا همان تبعات کارهایشان را خواهند پرداخت.

▪️ لرنر به سویۀ تاریک چنین باوری هم می‌پردازد. او به انسان‌هایی اشاره می‌کند که تمایل دارند قربانیان تجاوز جنسی، خشونت‌های مختلف و حتی بلایای طبیعی را مسئول وضعیت خود بدانند و سرزنش کنند! به عبارتی اشخاص برای فرار از احساس گناه ناشی از بی‌عملی و عدم توان یا تمایل برای کمک‌رساندن، به این سوگیری شناختی پناه می‌برند.

▪️همین موضوع را می‌توان به دنیای درونی هم نسبت داد؛ به جهانی آکنده از صداهای سرزنشگری و خودتحقیری. انسانی که خود را در کانونی‌ترین علت‌های گرفتاری و بدبختی‌های زندگی خودش می‌بیند، وقتی آوار رنج و مصیبت بر سرش هوار می‌شود، با باور به جهان عادلانه خودش را مسبب اصلی تمام رخدادها می‌بیند.

▪️سویۀ مثبت چنین باوری نیز ممکن است به همان نسبت خطرناک و ویرانگر باشد. سویۀ مثبت به خاصیت آینه‌وار خوبی و محبت و چیزهای مثبت و خواستنی اشاره دارد. ضرب‌المثل معروف «با هر دستی بدهی، از همان دست می‌گیری» و بسیاری از ضرب‌المثل‌های مشابهی که معتقدند خیر و خوبی به خود آدم برخواهد گشت، از همین باور کلی، از خاصیت برگشت‌پذیری خیر و خوبی به زندگی نشئت می‌گیرند.

▪️در جهان واقعیت گاهی خیر و خوبی‌کردن، به خیر و خوبی‌دیدن منجر نمی‌شود. باورمندان به جهان عادلانه، زمانی که با این قبیل واقعیت‌های آزاردهنده مواجه می‌شوند، وقتی چنین باورهایی فرو می‌ریزند، به شهری ویران‌شده‌ای تبدیل می‌شوند.

▪️شاید یکی از تکالیف اصیل رشد انسان، مواجهه‌ای واقع‌بینانه و منطقی با زندگی و ارتباطات انسانی است. مواجه‌شدن با این واقعیت که جهان نه‌تنها چیزی به ما بدهکار نیست، بلکه با شدتی البته آزاردهنده نسبت به حضور و وجود ما بی‌تفاوت است. به عبارتی عدالت را نمی‌شود در طبیعت کشف کرد، بلکه این ایده را می‌شود اختراع کرد و ساخت یا دست‌کم برای ساختنش یا نزدیک‌شدن به آن تلاش کرد.

🗞️ پاره‌ای از متن «زهر و پادزهری برای ویرانۀ درون» که در شمارهٔ ۱۶۱ ماهنامهٔ مدیریت ارتباطات به چاپ رسیده است.

🔻نسخهٔ چاپی ماهنامه را از دیجی‌کالا  و نسخه دیجیتال آن را از مگیران و طاقچه تهیه کنید. برای تهیه اشتراک با ۸۸۳۵۶۰۷۶ تماس بگیرید.

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=9119
  • نویسنده : سعید صدقی
  • منبع : ماهنامه مدیریت ارتباطات

برچسب ها

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.