12

دکتر محمدستاری‌فر از چرایی عدم موفقیت امیر کبیر در محدود کردن قدرت در ایران می گوید

  • کد خبر : 3301
دکتر محمدستاری‌فر از چرایی عدم موفقیت امیر کبیر در محدود کردن قدرت در ایران می گوید
معنا و مفهوم دولت در کشور ما با آنچه در کشورهای توسعه‌یافته از دولت تعریف می‌شود، کاملاً متفاوت است.

به گزارش ما آنلاین،  در دنیای غرب یعنی اروپای غربی و آمریکا، یک تفکرات و اصالت فکری وجود دارد که از قرن ۱۵ و از دوره رنسانس شکل گرفته است. این #رنسانس_فکری طی چالشی ۲۵۰ ساله، مبانی تفکر، #اندیشه و ارزش‌های #مردم را دگرگون کرده و مردم در این دوران به تدریج به تعریف جدیدی از دولت رسیدند. تا قبل از آن صندلی قدرت فردی بود –که ما اسم آن را دولت نمی‌گذاریم- و لویی شانزدهم یا فلان پادشاه و امپراطور که حکومت فردی داشتند، خود را خدا، پسر خدا و… می‌دانستند و می‌گفتند اقتدار ما از بالاست و صدر این جایگاه قرار گرفته‌ایم تا بر مردم فرمانروایی کنیم. مردم از قرن ۱۵ تا سال ۱۷۷۶ نگرش نوینی پیدا کردند و گفتند خودمان اختیار داریم، #حق داریم و #حکومت مال خودمان است. پس از آن ادبیات جدیدی مثل #روسو و… شکل گرفت که #ادبیات مردم را علمی‌تر و پایدارتر کرد. پس از این آگاهی عمومی بود که شاهد بودیم اولین‌بار در فرانسه، آمریکا و انگلستان به مفهوم امروزی دولت یعنی State رسیدیم که می‌گوید #دولت قراردادی است و دولت متعلق به یک نژاد، طبقه و آدم خاصی نیست، بلکه قدرت مربوط به #مردم است و این مردم هستند که قدرت را به فرد خاصی تنفیذ می‌کنند که این فرد، شخص خاصی نیست. فردی که انتخاب می‌شود، باید کارش را خوب انجام دهد و در قبال کارهایش پاسخگو باشد.

♦️ در آغاز قرن ۱۸ با پدیدهای جدید به نام State مواجه شدیم که قراردادی بود و در آن چیزی به‌نام #پادشاه، #امپراطور و #فرد وجود ندارد. در واقع از این دوران قدرت از فردی به قدرت اجتماعی و قانونی تبدیل شد.

♦️ یک قاعده کلی وجود دارد. می‌گویند آن دسته از کشورهایی که توانستند نسبت به قدرت آگاهی پیدا کنند، قدرت را محدود سازند و آن را قانونی کنند تا مردم بر اساس قانون، دولت را انتخاب کرده و بر آن نظارت کنند، به توسعه رسیدند. همان‌طور که اشاره شد، #انگلستان، #فرانسه و #آمریکا در این حوزه پیشگام بودند و با تأخیری
۵۰-۶۰ ساله #بیسمارک در #آلمان تعریف نوینی از دولت ارائه داد. در شرق نیز #امیر_کبیر در #ایران و #میجی در #ژاپن همزمان به‌دنبال ایجاد چنین تغییری بودند. امیرکبیر به لحاظ فردی از میجی بسیار بالاتر بود…
اما با این حال امیرکبیر موفق نبود اما میجی توانست در ژاپن تغییراتی ایجاد کند.

♦️ میجی و امیرکبیر هر دو می‌خواستند قدرت را قانونمند تعریف کرده و آن را محدود سازند. اینکه امیرکبیر موفق نبود به این دلیل بود که می‌خواست قدرت شاه یعنی #ناصرالدین_شاه را فقط محدود کند که او را کشتند. امیرکبیر دیدگاه کاملاً قانونی داشت و در تاریخ می‌خوانیم وقتی بر سر خزانه امیرکبیر و ناصرالدین‌شاه با یکدیگر دعوا می‌کنند، امیرکبیر از موضوع قانون حرف می‌زند ولی شاه از موضع فردی و در نهایت نیز قدرت فردی برنده می‌شود.

♦️ من و شما که امروز از دولت حرف می‌زنیم، می‌گوییم دولت متکی به فرد نیست بلکه متکی به #قانون است و پشت قانون نیز ترجیحات و #رأی مردم تجلی پیدا کرده است. از این رو است که در دنیا قانون اساسی‌ها براساس ارزش‌ها، سنت‌ها، تلقی‌ها و با توجه به آینده مردم و خواسته‌های خوب برای آنها تدوین می‌شود و پس از آن قدرت حول و حوش این قانون اساسی شکل می‌گیرد.

♦️ بنابراین من و شما در ادبیات علمی، حقوقی و قانونی می‌دانیم قدرت محدود است، ناشی از مردم است و طبیعتاً قدرت ناشی از طبقه خاص و آدم‌های خاص نیست. ما در ۲۰۰ سال گذشته به دولت‌هایی بر می‌خوریم که به دیدگاه‌های کلاسیکی حساسند و برای #امنیت، #دفاع، #بهداشت و… ارزش قائلند. پس از آن دولت‌هایی را می‌بینیم که می‌دانند گاهی مردم ممکن است #بیمار شوند، #بیکار شوند و… که حل این مشکلات بر عهده دولت است.

♦️ از دهه ۶۰ به این طرف نیز کم‌کم دولت‌های توسعه شکل می‌گیرند که می‌گویند ما باید مردم را رشد بدهیم و به پیشرفت مردم و کشور توجه کنیم؛ دولت‌هایی که می‌گویند می‌خواهیم «حکمروایی» کنیم. #حکمروایی خوب یا Good Governance می‌گوید دولت به آنچنان تکاملی می‌رسد که احساس می‌کند باید با مردم و بازار کار کند. این دولت می‌گوید من هر روز نظر مردم را می‌خواهم.

♦️ مردم که هر روز نمی‌توانند رأی بدهند. پس دولت می‌گوید من از شکل‌گیری نهادهای مدنی حمایت می‌کنم؛ نهادهای مدنی #کارگری، #روزنامه‌_نگاری، #فرهنگیان، #احزاب و…. دولت می‌گوید من از ذائقه این نهادهای مدنی، ترجیح مردم را می‌فهمم.

دولت می‌گوید بعضی مواقع از مردم مستقیم رأی می‌گیریم و بعضی مواقع که امکان رأی‌گیری مستقیم وجود ندارد، نظرات مردم را از این نهادهای مدنی می‌گیرم. دولت می‌گوید من از ذائقه این نهادهای مدنی، از ترجیحات مردم مطلع می‌شوم. در حکمروایی خوب دولت ترجیحات را از #بازار و #نهادهای_مدنی می‌گیرد؛ یعنی #کشور را بر مبنای سه‌جانبه‌گرایی و با مشارکت دولت به نمایندگی از نهاد قدرت و بازار و نهادهای مدنی به نمایندگی از مردم اداره می‌کند. در چنین شرایطی دولت هیأت مدیره‌ای اداره می‌شود و دولت می‌گوید من رئیس هیأت مدیره نیز نیستم و دستور کار را نیز من تعیین نمی‌کنم، بلکه بازار و نهادهای مدنی مسائل را می‌آورند روی میز، من مسائل را می‌فهمم و این مسائل را بر اساس تجربه، قانونی کرده و اجرا می‌کنم. این فرایند حکمروایی خوب است.

♦️ در بیست سال گذشته آن دسته از کشورهایی که این ماهیت را پیدا کردند، پشتوانه اجتماعی بیشتری ایجاد کردند. شاخص‌های #شفافیت، #آزادی_اقتصادی، بهبود فضای کسب و کار، احترام به #حقوق_بشر و… شاخص‌هایی هستند که دولت فهمیده نمی‌تواند با صندلی قدرت آنها را بهبود دهد بلکه این کار با سه‌جانبه‌گرایی و همکاری دولت، بازار و نهادهای مدنی میسر است. در این ساختار هر روز می‌شود رفراندوم برگزار کرد، یعنی ماهیت و فضایی شکل می‌گیرد که از طریق رأی مستقیم یا از طریق نهادهای مدنی و بازار، حکمروایی موجود اصلاح می‌شود. البته در چنین سیستمی کمتر پیش می‌آید که رفراندوم برگزار شود. در واقع تنها در شرایط اورژانسی مانند پیوستن به #اتحادیه_اروپا یا استعفای دولت، رفراندوم و رأی‌گیری برگزار می‌شود. در چنین جامعه‌ای فضای بهره‌گیری از رأی و نظر مردم، نهادهای عمومی و بازار وجود دارد که ابزاری برای رسیدن به توسعه و مشارکت همه مردم در مسائل مختلف است.

♦️ ما در ایران این ماهیت را نداریم. فرق ما با آنها این است که آنها متمدن شده‌‌اند اما ما متجدد شده‌ایم؛ یعنی ما پوشاکمان، موبایلمان، قانون محاسباتمان، قانون #تأمین_اجتماعی ما و… مثل آنهاست –مثلاً قانون تأمین اجتماعی را از #بلژیک آوردیم- اما مشکل اینجاست که همه این مسائل و قوانین آنها برگرفته از ارزش‌ها و تشخص آنهاست اما با ارزش‌های ما متفاوت است. مثلاً در همین بحث قانون تأمین اجتماعی، در بلژیک #کارفرما به کارگر خیانت نمی‌کند، اما در ایران #کارگر حاضر است سر سازمان تأمین اجتماعی کلاه بگذارد اما در پایان سی‌سال که بیمه بود، پول کلانی نیز بابت بازنشستگی دریافت کند. مگر می‌شود جو بکاریم و گندم برداشت کنیم؟ ما همه قوانینی که در اروپا وجود دارد، داریم، آخرین مدل ماشین اروپایی را داریم اما آن نظم و دموکراسی را نداریم. همین موضوع در خصوص قدرت نیز وجود دارد.

♦️ شما وقتی در ایران به قدرت نگاه می‌کنید، می‌بینید آن قانون اساسی وجود دارد، رأی هم هست اما مضامین و ماهیتی که آن‌طرف وجود دارد، نداریم. در واقع در کشور خودمان آن تحول و تکوین قدرت را نداریم.

♦️ در دوره قاجار، #قانون_مشروطه را آوردیم. بعد قانون را کنار زدیم و مملکت را دست قدرت دادیم. دوباره شکست خوردیم و در نتیجه #انقلاب کردیم و قانون جدیدی نوشتیم. ادبیاتی را پذیرفتیم که قدرت را از آن خدا می‌دانیم که به انسان تنفیذ شده است و هیچ اراده‌ای نمی‌تواند چیزی که #خداوند به انسان داده است را از او بگیرد که این موضوع در مقدمه قانون اساسی آمده است. بعد بر همین مبنا مردم تعیین کرده‌اند که چه نوع حکومتی را می‌خواهند و قانون اساسی توسط #خبرگان نوشته شد. یکی از بحران‌هایی که ما داریم، این است که به قانون اساسی تن نمی‌دهیم و دولت در دست عده‌ای قرار می‌گیرد که «دولت رانتیر» است. بعد نگاه می‌کنیم می‌بینیم در سایه همین قانون اساسی، در ظاهر باز قدرت دارد شکل می‌گیرد. در واقع در ۳۰ سال گذشته هیچ‌کدام از دولت‌ها نتوانسته‌اند به استانداردی از تعریف دولت جامه عمل بپوشاند.

♦️ معمولاً در دنیا مردم می‌خواهند از قانون فرار کنند ولی صندلی قدرت جلوی مردم را می‌گیرد و آنها را به قانون بر می‌گرداند اما در ایران همان‌گونه که در اجرای #برنامه چهارم دیدیم، برعکس است و عدم پایبندی دولت به قانون موجب دعوت به هرج و مرج می‌شود.

♦️ ببینید در طول برنامه ۳۳۰ میلیارد دلار در #اقتصاد خرج شد اما رشد اقتصادی به یک درصد رسید. چرا رشد اقتصادی ما این‌قدر کاهش یافته است؟ دلیل آن عدم پایبندی به قانون است. این یعنی اینکه مدیریت درستی بر اقتصاد اعمال نشد و اقتصاد را دچار هرج و مرج کردیم. نتیجه ایجاد هرج و مرج این است که واریزی به اقتصاد چهار برابر پیش‌بینی برنامه چهارم بود اما خروجی که همان رشد اقتصادی است، یک چهارم.

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=3301
  • نویسنده : محمدستاری‌فر

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.