به گزارش ما آنلاین، به دلیل همین ویژگی است که در علوم انسانی کمتر میتوان از «شرایط ثابت»، «قطعیتها»، «نظریه غالب» و… نام برد. در واقع در علوم انسانی به دلیل پیچیدگیهای رفتاری انسان، هیچگاه با یک نظر قطعی مواجه نیستیم و همواره برای حل بسیاری از مسائل، راهکارهای متعدد و مختلفی میتوان پیشنهاد داد. به همین سبب نیز در علوم انسانی «مکاتب» نقش مهمی ایفا میکنند و اگرچه همه این مکاتب به دنبال تحلیل پدیدهها، رفتارهای انسانی، واکنشهای او و در نهایت ارائه پاسخهای مناسب به پرسشها بر اساس دریافتهای قابل قبول خود هستند، اما تفاوت نگاهها و رویکردها از ویژگیهای ذاتی علوم انسانی است. بر مبنای همین ویژگی، همواره بیشترین اختلاف نظرها و بیشترین نقدهای اندیشهای در این حوزه صورت گرفته و گروهبندیهای فکری و ایدئولوژیکی شکل میگیرند. این تفاوت نگاهها و تحلیلهای گوناگونی که در حوزه علوم انسانی وجود دارد، زمینهساز پویایی و تحرک دانش در این عرصه است که این پویایی به تفکر عمیقتر و تلاش برای ارائه تحلیلهای واقعیتر، دقیقتر و مؤثرتر میانجامد.
در ایران نیز بخش عمده آنچه در حوزه علوم انسانی میگذرد مبتنی بر ریلهای جایگذاری شده در غرب است، گروهبندیها نیز بر اساس گروهبندیهای غربی تعریف میشوند -که البته در جای خود فی ذاته نکته منفی تلقی نمیشود- و نظریات مختلف، طرفداران و مخالفان خود را دارند و گاه شاهد هستیم که حتی این گروهبندیها به سطوح رسانهای نیز کشیده میشوند که نمونه بارز آن اختلاف نظر میان طرفداران اقتصاد لیبرال، اقتصاد چپ، نهادگرایان و… در اقتصاد است تا جایی که هر کدام از این گروهها به دنبال در اختیار گرفتن رسانههای بیشتری برای انعکاس افکار و اندیشههای خود هستند که البته طبیعتاً این تضارب اندیشهها در نهایت به توسعه بیشتر دانش در حیطه هر کدام از این مکاتب میانجامد.
در میان رشتههای علوم انسانی در ایران اما علوم ارتباطات وضعیت متفاوتی دارد. در اکثر شاخههای علوم انسانی، شاهدیم گروهبندیهای فکری و تئوریکی وجود دارد ولی در ارتباطات نه. اینجا چند سؤال مطرح است:
۱- هر ساله کتابهای زیادی در زیربخشهای مختلف علوم ارتباطات منتشر میشود اما چند نقد کتاب در این حوزه منتشر میشود؟ چرا کتابها نقد نمیشوند؟ آیا اصلاً کتاب تألیفی یک استاد، توسط اساتید دیگر دقیق خوانده میشود که نقد شود؟
۲- چرا سرانه مطالعه در میان فعالان حوزه ارتباطات و حتی دانشجویان و فارغالتحصیلان این رشته پایین است؟ سرانه مطالعه در حوزه ارتباطات آنقدر پایین است که بسیاری از شرکتهای توزیع کتاب، از توزیع کتابهای این حوزه خودداری میکنند. گشتی در مراکز فروش کتاب بهخوبی این موضوع را تأیید میکند که مخاطبان حوزههایی مانند روانشناسی، اقتصاد و… به هیچ وجه قابل مقایسه با تعداد مخاطبان کتب ارتباطی نیستند.
۳- چرا علیرغم رشد شتابان دانش ارتباطات در دنیا، همچنان اساتید معظم این حوزه در مصاحبههای متعدد عنوان میکنند در ایران نهادهای ارتباطی در حد پایینی قرار داشته، روابطعمومیهای ما سنتی هستند و فاصله زیادی تا رسیدن به نقطه مطلوب داریم؟
۴- چقدر در میان اساتید، فارغالتحصیلان و کارشناسان این حوزه برای ارائه مباحث جدید، بومی کردن دانش ارتباطات، ورود دانش غربی نوین، نگارش واقعی کتاب و نه صرفاً کپی کردن از دیگر کتب و مقالات موجود، رقابت وجود دارد؟ آیا رقابت معدود فعلی کمکی به ارتقای این حوزه میکند؟
۵- چرا اینقدر دانشجویان رشتههای ارتباطی از جزوهها و کتابهای ارائه شده در کلاسها گلایهدارند و مدعی قدیمی بودن اکثر آنها هستند؟
۶- در دنیا گروهبندیها و مکتبگراییها در حوزه ارتباطات نیز وجود داشته و بحثهای عمیقی پیرامون مباحث مختلف از جمله دلایل سیاستگذاریها، انتخاب روشهای انتقال پیام و… شکل میگیرد اما چرا در داخل کشور چنین فضاهایی حتی در سمینارهای علمی و پژوهشی این حوزه صورت نمیگیرد؟
علاوه بر اینها سؤالات متعدد دیگری نیز مطرح است که حکایت از عدم پویایی، نوآوری، تولید دانش، نگرش آیندهنگرانه در بومی کردن دانش ارتباطات و… دارد.
به نظر میرسد امروز ارتباطات در ایران در «موازنه سکوت» بین متخصصان این جمله بالاخص اساتید گرانقدر بهسر میبرد؛ «من سکوت میکنم، نقد نمیکنم و… تا تو نیز سکوت کنی؛ فضایی مسالمتآمیز برای آنکه هیچکدام در عدم توسعه دانش ارتباطات متهم نشویم».