7

کار رسانه جنگ روایت‌ها نیست

  • کد خبر : 8626
کار رسانه جنگ روایت‌ها نیست
در انتهای پاییز سال ۲۰۲۲، بنیاد مانک، از چهار تن از روزنامه‌‌نگاران شاخص انگلیسی‌زبان دعوت کرد تا دربارۀ مسئلۀ «اعتماد به رسانه‌های اصلی» رودرروی یکدیگر سخن بگویند. مالکم گلدول، نویسندۀ پرآوازۀ کتاب استثنائی‌ها و روزنامه‌نگار ثابت نیویورکر، میشل گُلدبرگ، گزارشگر و ستون‌نویس نیویورک تایمز، داگلاس موری، نویسندۀ کتاب جنگ علیه غرب و مت تایبی، روزنامه‌نگار سرشناس حوزۀ اقتصاد و سیاست میهمانان این مناظره بودند. آنچه در ادامه می‌خوانید، متنی است که مت تایبی برای آغاز صحبت‌های خود در این بحث نوشته است.

به گزارش ما آنلاین،  مت تایبی، تی‌کی‌نیوز— در پایان هر فصل، تورنتو میزبان مجموعه‌ای از مناظره‌های جدی در حوزه‌های مختلف سیاست‌گذاری است که با نام مناظره‌های مانک شناخته می‌شود. در انتهای پاییز سال ۲۰۲۲، بنیاد مانک، برگزارکنندۀ این مناظرات، از چهار تن از روزنامه‌‌نگاران شاخص انگلیسی‌زبان دعوت کرد تا دربارۀ مسئلۀ «اعتماد به رسانه‌های اصلی» رودرروی یکدیگر سخن بگویند. مالکم گلدول، نویسندۀ پرآوازۀ کتاب استثنایی‌ها و روزنامه‌نگار ثابت نیویورکر، میشل گُلدبرگ، گزارشگر مشهور شبکۀ ام‌اس‌ان‌بی‌سی و ستون‌نویس نیویورک تایمز، داگلاس موری، نویسندۀ کتاب جنگ علیه غرب۱ و مت تایبی، روزنامه‌نگار سرشناس حوزۀ اقتصاد و سیاست و گزارشگر مجلۀ رولینگ استون مهمانان این مناظره بودند. آنچه در ادامه می‌خوانید متنی است که مت تایبی برای آغاز صحبت‌های خود در این بحث نوشته است.

«قرار بر این است: به رسانه‌های اصلی اعتماد نکنید». نام من مت تایبی است. سی سال است که گزارشگرم و در دفاع از این تصمیم دلیل می‌آورم: نباید به رسانه‌های اصلی اعتماد کنید.

من در عالم مطبوعات بزرگ شده‌ام. پدرم گزارشگر بود. همسرِ پدرم گزارشگر بود. پدرخوانده و مادرخوانده‌ام گزارشگر بودند. بچه که بودم، انگار هر بزرگ‌سالی که می‌شناختم در رسانه کار می‌کرد. حتی بازی‌هایم با میکروفون پدرم بود. به حیاط پشتی خانه می‌رفتم، پشت به عمارت می‌ایستادم و «پخش زنده» بازی می‌کردم:

چِت، من در نوروِلِ ماساچوست هستم، جایی‌ که آتش‌نشان‌ها در حال فرونشاندن یک آتش‌سوزی درجه‌سه‌اند …

من عاشق کسب‌وکار خبرم. توی خونم است. اما به عزایش نشسته‌ام. این کسب‌وکار خودش را نابودکرده است.

پدرم تکیه‌کلامی داشت: «گزارش همیشه فرمانده است». در آمریکا، اگر واقعیت‌ها به شما بگویند که جمهوری‌خواهان مقصرِ اصلیِ این یا آن فاجعه‌اند، شما همین را گزارش می‌کنید. اگر انگشت واقعیت‌ دمکرات‌ها را بیشتر نشانه رفته باشد، به همان جهت می‌روید. اگر معلوم شود که هر دو مقصرند، همین را می‌نویسید. طی تقریباً ده سالی که دربارۀ وال استریت و علل سقوط اقتصادی سال ۲۰۰۸ برای مجلۀ رولینگ استون تحقیق می‌کردم، از دید من تقریباً در بیشتر مواقع هر دو مقصر بودند. ما حق نداریم واقعیت‌ها را به‌نفع این یا آن جناح مصادره به مطلوب کنیم. کار ما این است که چیزها را همان‌طور که می‌بینیم شرح دهیم و الباقی را به خواننده بسپاریم.

اما حالا دیگر این کار را نمی‌کنیم. گزارش دیگر فرمانده نیست. به‌جای آن، روایت می‌فروشیم -این هم بخشی از مدل تجاری جدیدی است که روزبه‌روز به واقعیت‌ها بی‌اعتناتر می‌شود.

زمانی‌که فقط معدودی شبکۀ تلویزیونی وجود داشت، راهبرد تجاری شرکت‌های خبری هدف‌گیری تمام مخاطبان بود. برنامۀ خبری تلویزیونی‌ای که موقع شام پخش می‌شد طوری طراحی می‌شد تا همۀ خانواده آن را تماشا کنند، از عموی خُل‌وچل جناحِ راستی‌تان گرفته تا نوجوان خشمگین چپ‌گرا. این اسلوب معایب خودش را داشت. بااین‌حال، تلاش برای مخاطب قراردادنِ همگانْ مزایایی هم داشت. یکی از آن‌ها اینکه حس اعتماد بیشتری را القا می‌کرد. نظرسنجی‌های گالوپ۲ دو بار نشان دادند که والتر کرانکایت۳ از شبکۀ سی‌بی‌اس معتمدترین فرد آمریکاست. امروزه دیگر چنین اتفاقی نمی‌افتد.

پس از آنکه اینترنت با سیلی از صداهای تازه از راه رسید، بعضی از بنگاه‌های خبری فهمیدند ازلحاظ اقتصادی بصرفه‌تر است که، به‌جای آنکه دنبال تمام مخاطبان باشند، جمعیت خاصی را انتخاب کنند و بر آن مسلط شوند. چطور؟ ساده است. به مخاطبان اخباری را می‌خورانید که می‌دانید می‌پسندند. وقتی فاکس موفق شد تا محافظه‌کاران حومه‌نشین و روستاییِ اکثراً سفیدپوست و غالباً مسن را هدف بگیرد، خیلی زود سایر شرکت‌ها هم از آن تقلید کردند -رئیس فقید فاکس نیوز، راجر آیلز، به‌نحو مفتضحانه‌ای مخاطبانش را چنین توصیف کرد: «از ۵۵ساله تا زیرخاک‌رفته».

حالا همه این کار را می‌کنند. می‌خواهد فاکس باشد یا ام‌اس‌ان‌بی‌سی یا سی‌ان‌ان یا واشنگتن پست، تقریباً تمام بنگاه‌های رسانه‌ای غربی در کار شکار جمعیت‌اند. شاید این امر دربارۀ کانادا کمتر صادق باشد که در آن سُنت رسانه‌های عمومیْ قوی‌تر است، اما در ایالات‌متحده استاندارد همین است.

اسمش را بگذارید مدل «بهینه‌سازی مخاطب»: به‌جای شروع‌کردن با یک خبر و رفتن دنبال واقعیت‌ها، با چیزی شروع می‌کنید که مخاطبتان خوشش بیاید و پس‌پسکی به خبر می‌رسید. در این اسلوب، اکثریت چشمگیری از سازمان‌های رسانه‌ای ملی نیازهای این یا آن‌یکی «طرف» را برآورده می‌کنند. مثلاً، بنابر نظرسنجی چند سال پیشِ مرکز تحقیقاتی پیو، ۹۳ درصد مخاطبان فاکس به جمهوری‌خواهان رأی می‌دهند، حال‌آنکه بنابر پدیده‌ای که دقیقاً انعکاس همین است، ۹۵ درصد مخاطبان ام‌اس‌ان‌بی‌سی دمکرات‌اند.

همکاران ما که امشب در طرف مقابل‌اند نمایندۀ دو سازمان رسانه‌ای هستند که زمانی عظمت داشتند. میشل، نظرسنجی پیو می‌گوید که ۹۱ درصد از مخاطبان شما در نیویورک تایمز را دمکرات‌ها تشکیل می‌دهند. مَلکوم، آخرین آماری که توانستم برای نیویورکر پیدا کنم مال سال ۲۰۱۲ است و حتی آن‌موقع هم فقط ۹ درصد خواننده‌های این مجله جمهوری‌خواه بودند. تصور می‌کنم این عدد الان حتی کوچک‌تر هم باشد.

این نظام دوشاخه‌ای ازاساس غیرقابل‌اعتماد است. وقتی شما از قبل تصمیم می‌گیرید برای برآورده‌کردن نیازهای نیمی از مخاطبانتان باید از نیمۀ دیگر چشم‌پوشی کنید، از قبل انتخاب می‌کنید که بر کدام واقعیت‌ها تأکید کنید و کدام واقعیت‌ها را کم‌اهمیت جلوه دهید. به‌همین‌ترتیب، بنابر ملاحظاتی به‌جز حقیقت یا ارزش خبری، در انتخاب اخباری که پوشش می‌دهید یا خبرهایی که از آن‌ها احتراز می‌کنید گزینشی عمل می‌کنید.

این خبرنگاری نیست؛ سرگرمی سیاسی است و درنتیجه نمی‌توان اعتباری برای آن قائل شد.

حالا که سردبیران بیشتر نگران حفظ مخاطبانشان‌اند تا فهم صحیح امور، ویژگی معرّف سرتاسر این کسب‌وکار -از راست تا چپ- نادرستی است. ما حالا خیلی چیزها را اشتباه می‌فهمیم. این روزها، از نظر گزارشگران، دقتْ اهمیت کمتری از «جهت‌گیری» درست دارد؛ جهت‌گیری درستی که در رسانه‌های «اصلیِ» چپ‌میانه‌رو غالباً محدود می‌شود به داشتن دیدگاه‌های درستی مثل مخالفت با دونالد ترامپ یا ضدواکسن‌ها یا منکران انتخابات یا اعتراض به کامیون‌داران کانادایی یا هر کس دیگری که تلقی از او این است که اشتباه فکر می‌کند.

در تب‌وتابِ «پاسخ‌گوکردن ترامپ» یا مخالفت با چهره‌هایی مثل ولادیمیر پوتین، حفاظ‌های اخلاقی دور انداخته شده‌اند. ویرایش خاموش۴ رواج یافته است. بدون آنکه با افراد تماس بگیرند تا نظرشان را بشنوند، به‌شان اتهامات جدی وارد می‌کنند. گزارشگرانْ زیادی با سیاست‌مداران خودمانی می‌شوند و نتیجه‌اش می‌شود اینکه اطلاعات را یا کلاً بدون نسبت‌دادن به کسی گزارش می‌کنند یا آن را به منابعی چون مقامات بی‌نام یا «افراد آشنا با موضوع» نسبت می‌دهند. گزارشگران هم مثل دانشمندان باید بتوانند آثار همدیگر را در آزمایشگاه بازتولید کنند. اگر منابعِ بی‌نام بیش‌ازاندازه باشند این کار ناممکن می‌شود.

اتفاقی که چند هفته پیش افتاد این بود که در چکیدۀ خبری در یک خبرگزاری نوشته بود: «یک مقام اطلاعاتی ارشد ایالات‌متحده می‌گوید موشک‌های روسی وارد خاک لهستان که عضو ناتو است شده‌اند». این از آن نوع خبرهاست که اگر در فهم آن اشتباه کنی، ممکن است جنگ به پا کنی، اما آن‌ها به‌هرترتیب با استناد به منبعی بی‌نام قمار کردند. این رفتاری است بسیار خطرناک، حتی اگر خبرت درست باشد.

معلوم شد آن خبر اشتباه است، پدیده‌ای که متأسفانه دیگر نامعمول نیست. طی سال‌های زمامداری ترامپ، تعداد خارق‌العاده زیادی از «بمب‌های خبری» خراب‌کاری به بار آوردند. از «نوار ادرار» تا ماجرای آلفا سرور تا گمانه‌زنی مبنی بر اینکه ترامپ جاسوس روسیه است (که قبل از محبوبیت موسیقی دیسکو استخدامش کرده‌اند) تا گزارش‌های خلاف‌واقع دربارۀ هک‌شدنِ شرکتی خدماتی در ورمانت توسط روسیه تا گزارشی عاری از شواهد دربارۀ اینکه مدیر کارزار ترامپ، مخفیانه و بدون اینکه شناسایی شود، در سفارت اکوادور در لندن به دیدار ژولین آسانژی رفته که روی زمین کسی نیست که بیشتر از او پاییده شود، تلّی از گزارش‌های غلط انبار کرده‌ایم.

من طرفدار دونالد ترامپ نیستم. دربارۀ او کتابی نوشته‌ام با عنوان رئیس‌جمهور دلقکِ دیوانه۵. اما فهرستی جمع کرده‌ام از بیش از ۱۰۰ مورد از این «بمب‌های خبری» که کاملاً مفتضح‌اند، از «باونتی‌گیت»۶ گرفته تا مدعای ام‌اس‌ان‌بی‌سی مبنی بر اینکه اُلیگارش‌های روسی ضامن وامی برای ترامپ شده‌اند، تا انبوهی از اخبار دیگر که همگی مرا می‌رنجانند. خبرنگار خوب باید همیشه از بابت خطا شرمنده باشد. اذیت می‌شوم وقتی می‌بینم تعداد زیادی از همکارانم خجالت نمی‌کشند.

درضمن این پدیدۀ کاملاً جدیدی نیست. پس از افتضاح تسلیحات کشتار جمعی۷، رسانه‌های خبری آمریکا کلاهشان را قاضی نکردند. درعوض، افرادی را که فهم اشتباهی داشتند ترفیع دادیم و آن‌هایی را که اشتباه نکرده بودند اخراج کردیم.

این بهانه که «ما دست‌کم شبیه به برایت‌بارت۸ نیستیم» محلی از اعراب ندارد. یکی دیگر از این بمب‌های خبری را به خاطر بیاورید، همان‌یکی که گفته بود مایکل کوهن، وکیل ترامپ، علی‌الظاهر به پراگ رفته تا با هکرهای روسی دیدار کند. این خبر از پروندۀ جنجالی جاسوس سابق بریتانیایی، کریستوفر استیل، درآمده است. چندین بار تکذیب شده، ازجمله توسط مشاور مخصوصْ رابرت مولر، که قاطعانه اعلام کرد کوهن «هرگز به پراگ سفر نکرده است». بااین‌حال این داستان هنوز از یادها نرفته است.

از ام‌اس‌ان‌بی‌سی گرفته تا سی‌ان‌ان و مک‌کلَچی، شاهد این بودیم که بنگاه‌های رسانه‌ای پیشرو این ایده را جدی گرفتند که وکیل دونالد ترامپ به پراگ سفر کرده تا با «نمایندگان کرملین» دسیسه‌چینی کنند تا انتخابات را با استفاده از هکرهای رومانیایی دست‌کاری کنند، هکرهایی که به‌زعم استیل قرار بوده بعد از آن به بلغارستان عقب‌نشینی کرده و از آن کشور به‌عنوان «سوراخ موش» و «مخفی‌شدن» استفاده کنند. اگر این تئوری توطئه نیست، من دیگر نمی‌دانم تئوری توطئه چیست.

این ماجرا همان‌قدر جاهلانه است که ایدۀ تقلب در انتخابات ۲۰۲۰. من پا را فراتر می‌گذارم و می‌گویم حتی از آن هم ابلهانه‌تر است. دست‌کم آن‌یکی خلاقیت بیشتری دارد. هیچ خبرنگار واقعی‌ای بدون شواهد زیاد به چنین خبری حتی نزدیک هم نمی‌شود. باوجوداین، افراد پیشگام رسانه‌ای ما بدون هیچ شاهدی آن را باور کردند. چون آن‌ها مشغول خبرنگاری نیستند. روایت می‌فروشند و این روایت خوبی بود.

رسانه‌های خبری نباید «طرف» داشته باشند. مطبوعات باید از سیاست جدا دیده شوند، نه فقط به این دلیل که این جدایی عنصر مهمی برای اعتمادپذیری است، بلکه به این دلیل که رسانه تمام قدرتش را از این می‌گیرد که مستقل است. اگر یک ارگان خبری بیش‌از حد متصل به این یا آن حزب دیده شود، توانایی‌اش را برای بررسی و توقف قدرتمندان از دست می‌دهد. چطور می‌توانید بدون اعتبار «ترامپ را پاسخ‌گو» کنید؟

درست‌فهمیدنِ مسائل به‌اندازۀکافی سخت هست. به‌محض اینکه سعی کنیم در این شغل کار دیگری هم بکنیم، فرمان از دستمان درمی‌رود. تا زمانی‌ که به اصول برنگردیم، لایق اعتماد نیستیم، اعتمادی هم به‌مان نخواهد شد.

انتهای پیام

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=8626
  • منبع : ترجمان

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.