10

نگاهی به حضور سیاستمداران در رسانه‌ها

  • کد خبر : 2567
نگاهی به حضور سیاستمداران در رسانه‌ها
روزنامه‌نگاری در ایران همواره تابعی از شرایط سیاسی کشور بوده است؛ چه آن زمان که در رهگذر شرایط خاص کشور در بزنگاه‌هایی چون انقلاب‌ها یا فضای باز سیاسی پس از کودتای ۲۸ مرداد آزادی بی‌حد و مرز را تجربه کرده و چه آن زمان که در کودتای سیاه به یک‌باره با «بیانیه حکم می‌کنم» رضاخان همگی به محاق توقیف رفته‌اند.

به گزارش ما آنلاین، هرچه هست آنقدر بوده که امروز خیلی‌ها در تحلیل وضع روزنامه‌نگاران به مثل قدیمی اشاره می‌کنند و می‌گویند: آنها مرغ عروسی و عزایند. ماهنامه مدیریت ارتباطات در شماره سوم خود و به مناسبت ۱۷ مرداد -روز خبرنگار – به بررسی تأثیر حضور سیاستمداران در روزنامه‌ها پرداخته است.

ضعف‌ رسانه ملی در تکنیک‌هاست

آقای فضائلی از دیدگاه شما رسانه‌ها در ایران با سیاست چه نسبتی دارند؟

بستگی دارد که سیاست را چگونه تعریف کنیم؛ اگر سیاست به معنای تدبیر امور است و این واژه را در این حد کلی ببینیم، نه تنها در ایران که در همه جای دنیا فعالیت رسانه‌ها پیوندی ناگسستنی با سیاست خواهد داشت. به هر حال هر رسانه‌ای که در هر جا به راه می‌افتد، زمانی که کسی وارد رسانه‌ای شده یا آن را تأسیس می‌کند، به نوعی به دنبال تأثیرگذاری در حوزه‌های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی یا فرهنگی است. هر فردی که در رأس فعالیت‌ها و امور یک رسانه قرار می‌گیرد، می‌خواهد نقش‌آفرینی کند و این نقش‌آفرینی در هر حوزه‌ای که باشد، به نوعی با تدبیر امور یا سیاست ارتباط پیدا می‌کند.

ولی اگر منظور شما سیاست به معنای حوزه خاص است، باید بگویم آن هم یکی از حوزه‌هایی است که رسانه‌ها به آن می‌پردازند؛ مگر رسانه‌هایی که مشخصاً زمینه کاری و فعالیت خود را از سیاست جدا کرده و در زمینه‌های تخصصی دیگر مثل ورزش فعالیت می‌کنند.

مقصود از این پرسش، بررسی نسبت رسانه‌ها با خطوط سیاسی و به اصطلاح خط قرمزهایی است که توسط حاکمیت برای آنها تعیین می‌شود، نوع نگاهی که سیاستمداران به رسانه دارند.

فعالیت رسانه‌ها نه تنها در ایران که در همه جای دنیا با حاکمیت در ارتباط هست و همه حکومت‌ها درباره عملکرد رسانه‌ها اعمال نظر می‌کنند اما شیوه اعمال نظرها متفاوت است. در برخی از کشورهای دنیا که تجربه بیشتری در ارتباط با رسانه‌ها دارند، اعمال نظر بر فعالیت رسانه‌ها به صورت شفاف اعمال نمی‌شود و خودش را در جامعه علنی نشان نمی‌دهد و به همین دلیل آنها وانمود می‌کنند که خط قرمزی برای رسانه‌ها وجود ندارد اما واقعیت این است که آنها هم از نظارت خارج نیستند و در همین کشورهای غربی هر زمانی که از ناحیه رسانه‌ها احساس خطر کنند، جلوی فعالیت آنها را می‌گیرند.

نمونه‌ای را سراغ دارید که مثلاً در یکی از کشورهای غربی جلوی رسانه‌ای را به خاطر اینکه احساس خطر کردند، گرفته باشند؟

بله، قطع برنامه شبکه‌های سحر، المنار و العالم در برخی کشورها مثل فرانسه، طرح شکایت علیه پرس‌ تی‌وی در انگلستان، اعمال محدودیت‌های زیاد در موضوع هولوکاست در آلمان و… اما برخورد آنها با رسانه‌ها معمولاً غیرمستقیم است؛ در حالی که در کشورهایی مانند ایران اغلب اعمال نظرها شفاف و مستقیم است و در سیستم خود را نشان می‌دهد که البته صحیح نیست و باید برای آن تدبیر کرد.

شما ببینید همین غربی که این همه ادعای حقوق بشر و دموکراسی دارد، چقدر در پوشش اخبار ایران گزینشی عمل می‌کند و مدام برنامه‌ها و اخباری را تولید می‌کند که به مخاطب القاء کند رسانه‌ها در ایران آزادی ندارند، حقوق بشر رعایت نمی‌شود و… اما همین رسانه‌ها درباره کشورهای منطقه تقریباً هیچ خبری نمی‌دهند. مثلاًدرباره وضعیت رسانه‌ها در کویت یا عربستان که نه دموکراسی دارند و نه به حقوق بشر توجه دارند. چرا؟ چون این کشورها به لحاظ سیاسی تهدیدی برای منافع غرب نیستند، پس رسانه‌های غربی هم درباره آنها جریان‌سازی خبری منفی راه نمی‌اندازند. این رسانه‌ها مثلاً همین تلویزیون‌های فارسی زبان که خود را رسانه‌ای مستقل نشان می‌دهند، همه وابستگی سیاسی دارند.

بی‌بی‌سی فارسی را می‌گویید؟

همه از جمله بی‌بی‌سی فارسی که مشخصاً به وزارت خارجه انگلیس وابسته است. در همین اخبار اخیر آمده بود که بودجه همه بخش‌های دولت انگلیس کاهش یافته ‌جز بودجه بی‌بی‌سی، چرا؟ چون کمپانی بی‌بی‌سی کاملاً اهداف سیاسی انگلیس را تأمین می‌کند و نگاهی به فعالیت‌های این تلویزیون در سال گذشته و حوادث انتخابات هم نشان‌دهنده کارکردهای کاملاً سیاسی این رسانه و تمرکز بر گفت‌وگو با چهره‌های اپوزیسیون و مخالفان دولت ایران در برنامه‌ها و اخبار این شبکه است.

البته بی‌طرفی یک مفهوم نسبی است. مدیران تلویزیون‌های خارجی از جمله بی‌بی‌سی می‌گویند مسؤولان و مدیران ایران با ما گفت‌وگو نمی‌کنند وگرنه ما فرصت برابر برای آنها در نظر می‌گرفتیم….

هیچ رسانه‌ای بی‌طرف نیست و خود تأکید این رسانه‌ها بر اینکه بی‌طرف هستند، نشان‌دهنده دروغگو بودن این رسانه‌هاست و بی‌بی‌سی هم در رأس این دروغگوهاست. بی‌بی‌سی با مخالفان گفت‌وگو می‌کند تا کسب اعتبار کند و ژست بی‌طرفی بگیرد ولی با مدیریت حرفه‌ای پیام، نهایتاً مطلب مورد نظر خود را القاء می‌کند. این همه می‌گویند همه رسانه‌ها در کشورهای غربی و در آمریکا آزاد هستند اما این‌گونه نیست. نوع آزادی آنها به گونه‌ای است که مثلاً مخالفین در اتاقی ۵۰ بلندگوی استریو ۵۰ وات را در اختیار دارند و به آنها می‌گویند هر چه می‌خواهید بگویید اما در مقابل، موافقین این دولت‌ها در همان اتاق ۱۰۰ بلندگوی استریو ۵۰۰۰ هزار وات. به نظر شما صدای کدام‌یک شنیده می‌شود؟ مخالفان و منتقدان یا موافقان؟ زمانی میزان تحمل و انتقادپذیری حاکمیت در این کشورها روشن می‌شود که این صداهای مخالف بر صداهای موافق غلبه کنند. اگر صدایی توانست غالب شود و اینها تحمل کردند، مشخص می‌شود که آزادی در همین کشورهای غربی تا چه حد است.

نقش رسانه‌ها در ایجاد وحدت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

زمانی اختلاف‌نظر گروه‌ها با هم بر سر یکسری مسائل سلیقه‌ای است. در آن زمان نقش رسانه‌ها متفاوت است، اما وقتی مرزبندی‌های شما به یکسری اصول می‌رسد، اینجا دیگر وحدت معنا ندارد. یک جریانی می‌گوید اصل ولایت فقیه را قبول ندارد و یک جریانی می‌خواهد جانش را برای ولایت فقیه بدهد. این دو چطور می‌خواهند با هم به وحدت برسند؟

یک جریانی در سیاست خارجی مهم‌ترین آرمانش را مبارزه با رژیم صهیونیستی گذاشته و یک جریان دیگر در شعار و برنامه‌ها از این رژیم حمایت می‌کند. من معتقدم در سال گذشته مرز‌بندی‌ها بر سر اصول اساسی آنقدر شفاف شد که عملاً در مورد وحدت این دو گروه نمی‌توان صحبت کرد.

یعنی امیدوار نیستید در جامعه آرامشی ایجاد و وحدتی حاصل شود؟

آرامش و وحدت مسائل بسیار با ارزش و مهمی برای جامعه هستند ولی اصولی دارند. نمی‌شود هر وقت گروهی کم آورد، منادی وحدت شود. بله، با یک گروه‌هایی که حتماً به وحدت نمی‌شود ‌رسید، اصلاً در گذشته هم وحدت نداشته‌ایم. در حوادث سال ۸۸ و اتفاقات پس از انتخابات مرزبندی‌ها طوری در جامعه شفاف شد که جایی برای وحدت باقی نگذاشته است. شما اگر وقایع سال گذشته را بازخوانی کنید، می‌بینید علت اینکه یک عده از افراد با میانه‌روی نتوانستند نقشی ایفا کنند، به این دلیل است که در شرایطی که گذشت، اصولاً میانه ای وجود نداشت و جای میانه‌روی نبود. جهت‌گیری‌های کلان را می‌گویم، نه رفتار خرد را.

یعنی جای تندروی بود؟

این به معنای تندروی نیست. اگر شما به حمایت از ارزش‌ها، قانون اساسی، جمهوریت و مبانی نظام می‌گویید تندروی، بله، همه باید تندروی می‌کردند. حمایت از این ارزش‌ها عین اصولگرایی است. حالا شما می‌خواهید بگویید تندروی، حرفی نیست.

در همین فضایی که می‌گویید، عملکرد رسانه‌ها را چطور دیدید؟

رسانه‌ها هم در این فضا خط و ربط و مرزبندی‌های خودشان را مشخص کردند. هر کدام به یک نحوی عمل کردند که می‌توان هر کدام را بررسی کرد.

شما عملکرد رسانه‌های خارجی را بررسی کردید. نظرتان در مورد عملکرد رسانه ملی چیست؟

رویکرد کلی رسانه که پاسداری از نظام بود، کاملاً قابل دفاع است ولی در تکنیک‌ها و شیوه دفاع جای صحبت زیاد است. به نظر من اشکال در این بخش بود. رسانه ملی مطابق با شرایط تلاش کرد به شبهات مختلف مربوط به حوادث پس از انتخابات پاسخ دهد. هر چند از دیدگاه من در رسانه ملی ظرفیت‌هایی وجود دارد که تاکنون از آن استفاده نشده است. البته اگر شما پای صحبت مسؤولان صدا و سیما هم بنشینید، آنها هم در دفاع از عملکرد خود حرف‌هایی دارند که ممکن است پاسخ برخی انتقادها را بدهد.

مثلاً یکی از مهم‌ترین انتقادها نگاه یک‌طرفه صدا و سیما به حوادث پس از انتخابات بوده است….

همان‌طور که اول هم گفتم، رسانه ملی می‌توانست نه به لحاظ رویکرد، بلکه به لحاظ تکنیک طور دیگری برنامه‌ها را تولید و اخبار را پوشش دهد که این انتقادهایی که به نوعی الان در جامعه مشاهده می‌شود، رخ ندهد. البته عصبانیت مخالفین از همان جهت‌گیری‌های کلان رسانه ملی است، نه تکنیک‌ها. من معتقدم رسانه ملی باید چسبندگی خود را با رفتار و عملکرد همه بخش‌های نظام کم کند، در عین اینکه چارچوب‌هایی برای آن وجود داشته باشد. این فاصله گرفتن موجب می‌شود که ابتکار عمل برای رسانه ملی بیشتر شود و حساسیت‌ها از روی رسانه ملی برداشته شده و در عین حال مخاطبان به محتوا و برنامه‌های آن بیشتر اعتماد کنند. البته این نیازمند شرح صدر در بخش‌های مختلف کشور است.

مثلاً از نظر شما این فاصله گرفتن از حاکمیت را می‌توان طوری تعریف کرد که تلویزیون خصوصی داشته باشیم؟

درباره تلویزیون خصوصی محدودیت‌های قانون اساسی وجود دارد اما شاید بتوان مثل اصل۴۴ با تفسیری جدید مدیریت رسانه ملی را به گونه‌ای سازمان‌دهی کرد که با ضوابطی بخشی از رسانه ملی را واگذار کرد. به این ترتیب در عین پایبندی به قانون اساسی بخش‌هایی از صدا و سیما در اختیار سلیقه‌های گوناگون قرار می‌گیرد و این موضوع تضارب آرا را در جامعه افزایش می‌دهد.

این تضارب آرا یعنی چی؟ یعنی منتقدان هم می‌توانند مثلاً یک شبکه داشته باشند؟

گفتم که شاید بتوان با یک نگاه همه‌ جانبه و برنامه‌ریزی دقیق بخش‌هایی را به افرادی که نظام و قانون اساسی را در عمل و نه شعار قبول دارند واگذار کرد یا اجاره داد.

در این فضای رسانه‌ای کنونی آنهایی که عنوان منتقد را روی خود گذاشته‌اند، به لحاظ سیاسی به اصول و مبانی نظام پایبند نیستند، مشی و نگاه و اصول اینها مشخص است. اینها که منتقد نیستند، مشی ضد انقلاب و ضد اصولگرایی دارند (منظورم جریان اصولگرا نیست)؛ نه کسی آنها را می‌پذیرد، نه آنها چارچوبی را می‌پذیرند و خیلی بدیهی است که نمی‌توان امکانات رسانه‌ای کشور را در اختیار آنها قرار داد. کدام کشوری به دشمنانش این امکان را می‌دهد که از امکانتش استفاده و علیه‌اش تبلیغ کنند؟

با این تعریف از دشمنان می‌توان همه منتقدان نظام را در گروه دشمنان قرار داد…

حوادث بعد از انتخابات نشان داد که اینها جزو گروه منتقدان نیستند و همه مرزبندی‌ها مشخص شده است. کسی که می‌گوید جمهوری ایرانی، اصل ولایت فقیه را قبول ندارد و شعار «نه غزه، نه لبنان» می‌دهد، با نظام و قانون اساسی دشمنی ندارد؟ این منتقد است؟

نگاه فعلی به عملکرد صدا و سیما چگونه است؟

ببینید یک گروهی هستند که اصلاً برنامه‌های رسانه‌های ایران را قبول ندارند و شما هر چه بگویید آنها حرف خودشان را می‌زنند که ما با آنها کاری نداریم. گروه دیگری هم هستند که واقعاً انتقاد دارند و حرف‌های آنها را باید شنید. گروه مخالف نمی‌خواهند حرف کسی را بشنوند. خود آقای موسوی علی‌رغم رای آشکار مردم که همه نظرسنجی‌های پیش از انتخابات هم آن را تأیید می‌کرد، با آن شیوه اعلام کرد که پیروز شده است و حرف هیچکس جز خودش را قبول نداشت. رسانه ملی بعد از انتخابات هم به آقای موسوی گفت بیاید و مصاحبه کند و با مردم حرف بزند اما او نپذیرفت؛ شروطی گذاشت و نیامد.

برخی رسانه‌های نزدیک به دولت را نیز در فضای ایجاد شده مقصر می‌دانند و حتی گفته می‌شود برخی خبرگزاری‌ها پیش از پایان انتخابات از برنده شدن نامزدی خاص خبر داده‌اند.

من چنین خبری ندیدم…. من ندیدم. اینکه اینها پیش‌بینی کرده باشند که ایرادی ندارد، حتی یک کار حرفه‌ای است. به هر حال خبرگزاری خبرنگار دارد و خبرنگاران ارزیابی خود را ارائه می‌کنند. ولی آقای موسوی قبل از اتمام رأی‌گیری مصاحبه کرد و رسماً مدعی شد پیروز شده است، از کجا؟ برو ثابت کن!

در سال ۸۴ هم خیلی از رسانه‌ها پیش‌بینی کرده بودند آقای احمدی‌نژاد پیروز می‌شود. نظرسنجی‌ها هم نشان داده بود. این دوره هم نظرسنجی‌های صدا و سیما و حتی ایسپا هم در آخرین روزها نشان می‌داد که اقای احمدی‌نژاد با همین حدود رأی برنده می‌شود، خبرگزاری‌ها هم تحلیل خودشان را داده بودند.

آقای فضائلی! بیش از یک سال از انتخابات سال ۸۸ گذشته است، اما فضای رسانه‌ای کشور همچنان ملتهب است. جدا از عملکرد رسانه‌های بیگانه، به نظر می‌رسد حتی گروهی از رسانه‌های اصولگرا نیز تلاشی برای آرام شدن فضای سیاسی کشور ندارند. این روند را چطور می‌بینید؟

معنی ملتهب را نمی‌فهمم. به هر حال رسانه‌ها از هر دو طرف با شدت و ضعف مشغول فعالیت هستند و در هر دو طرف هم اشکالاتی وجود دارد. قرار نیست همه رسانه‌های منتسب به اصولگرایان یک‌جور عمل کنند. ما هم چنین ادعایی نداریم که همه آنها کاملاً در چارچوب اخلاق و به دور از تندروی‌ها فعالیت می‌کنند. البته انتظار از اصولگرایان بیشتر است.

ماهنامه مدیریت ارتباطات را از کیوسک های مطبوعاتی بخواهید.

لینک کوتاه : https://cmmagazine.ir/?p=2567
  • منبع : ماهنامه مدیریت ارتباطات

نوشته های مشابه

ثبت دیدگاه

دیدگاهها بسته است.