آینده روابطعمومی با رویکرد پیشبین
پیشبینی؛ پیشنیاز تابآوری است
مکانیزم ماشه، بحران اقتصادی و نقش روابط عمومیها
روابطعمومی و تابآوری سازمانی؛ بازوی راهبردی سازمان در روزهای مبهم
تفکر معکوس؛ ابزار روابطعمومی پیشبین
از شعبه تا شبکه؛ از ارزیاب خسارت تا ارزیاب افکار عمومی
روابط عمومی پیشبین و اقتصاد توجه
راهبردهای روابطعمومی پیشبین؛ گذار از واکنشی به کنشی
ماهنامۀ مدیریت ارتباطات میتواند به ایجاد یک حافظۀ حرفهای و تاریخی برای فعالان حوزۀ ارتباطات کمک کند
شاید اغراق نباشد اگر بگوییم ما در عصر بحرانها زندگی میکنیم؛ بحران زیستمحیطی، بحران فاشیسم، بحران ترامپ، بحران سرمایهسالاری، بحران اخلاقیات و سرانجام بحران معنا و نیهیلیسم. چه ویژگیای عصر ما را بدل به عصر بحرانها کرده است؟ و رسانهها، بهعنوان کانالها و دریچههای ارتباط ما با واقعیت، کجای این بحرانها ایستادهاند؟
ما به دنیا آمدهایم که زندگی کنیم، ولی در عوض میمیریم. اما این حقیقت گریزناپذیر که تزلزلی ماندگار به زندگی روزمرۀ ما تحمیل میکند، نادیده گرفته میشود تا حس امنیتمان واژگون نشود و حتی سخت تلاش میکنیم تا به زیستن خویش رنگ ببخشیم. یکی از این تلاشها اقدام به مهاجرت است تا از گرفتاریهای سرزمین پدری فاصله بگیریم و رؤیاهای خویش را در جغرافیای دور جستوجو کنیم.
کنشها و واکنشهای انسانها به تحولات بیرونی، ناشی از برداشت آنها از موقعیت خود و دیگران، رفتار سایر بازیگران، ارزیابی روندها، همچنین تصور حسابگرانه از نتایج هر رفتار است. همۀ این تصورات با تحلیل اطلاعات دریافتی از جهان خارج شکل میگیرد که بهجز درصد اندکی از آن، که حاصل تجربه و مشاهدۀ مستقیم شخصی است، بقیه از طریق رسانهها دریافت میشود.
مسعود فروتن معتقد است: مردم همیشه حق دارند، برای اینکه تلویزیون و رادیو برای مردم دارند کار میکنند. مردم حق دارند، حتی اگر بابت دیدن برنامهها پولی هم پرداخت نکنند. حق دارند برای اینکه این تلویزیون، تلویزیون ملی ایران است و باید نظر مردم را جلب کند و برای مردم باشد. باید کاری کنیم که سراغ تلویزیونهای فارسیزبان دیگر نروند.
امروزه برقراری ارتباطات اثربخش با مخاطبان در سازمانهای تجاری یک الزام تلقی میشود، الزامی که منجر به سرمایهگذاری برندهای تجاری در فعالیتهای ارتباطاتی شده است و به نظر میرسد که این سازمانهای تجاری طی چند سال گذشته به بلوغ ارتباطاتی دست یافتهاند و یکی از رموز موفقیت در فعالیتهای جاری خود را برقراری ارتباطات اثربخش با مخاطبان و مشتریان سازمان میدانند.
درحال حاضر ساختارها و سازوکارهایی که در کشور برای مشورت و تصمیمسازی ایجاد شده است، نهفقط در ایجاد فضای گفتوگوی شهروندان و موکلان با حاکمیت دچار نقص است، بلکه در برقرار کردن ارتباط درست با موکلان خویش نیز عاجز است. تشکلهای صنفی و سندیکایی و سازمانهای مردمنهاد نیز در برقراری ارتباط درست بین شرکای اجتماعی خود و حاکمیت و ایفای وظایف نمایندگی توفیق چندانی نیافتهاند و غالباً خودشان به مجموعههایی هزینهساز برای اعضا یا مردم تبدیل شدهاند.
در دنیای کنونی دیگر کمتر جایی را میتوان یافت که اثری از تبلیغات تجاری یک شرکت یا یک محصول به چشم نخورد. امروز تبلیغات از مهمترین چیزهایی است که در دنیای ما وجود دارد. تبلیغات کمک میکند تا مصرفکنندگان از محصولات و خدمات موردنیاز و جدید موجود در بازار مطلع شوند.
فضای مجازی از حیث نوع مناسبات و رفتارهای اجتماعی، بهرغم برخی تمایزات و امتیازها، تفاوتی بنیادی با فضای عمومی ندارد و روزنامهنگاران و فعالان اجتماعی نیز بهجای طرد و ترک آن باید به آگاهیبخشی جامعه در آن مشغول باشند. هریک از رسانهها نیازمند معیارها و شیوهنامههای حرفهای مشخص و قابلبحث و اجماعی است که شکل حضور حرفهایها در این فضا را مشخص سازد. مرامنامهای نه دستوری و از بالا، بلکه مطابق با اصول اخلاق حرفهای و اقتضائات هر رسانه. در این میان اصل اساسی حقیقتگویی و انصاف است.
روابطعمومی، از زمان پیدایش تاکنون، بر اثر تحول در دانش بشری، نقشهای متفاوتی به خود گرفته است، اما اکنون توسعۀ همدلی، جلب مشارکت، برقراری تفاهم و سهیم کردن مخاطب در استراتژیهای اصلی سازمان را مدنظر دارد؛ رویکرد مهمی که میتواند این اهداف را تحقق بخشد، توسعۀ همدلی و همزبانی است.
افزایش جرم و جنایت در بسیاری از كشورها، بهویژه تكرار اعمال خشونتبار طی ماههای اخیر در امریكا، موجب شد یک بار دیگر و البته چون همیشه انگشت اتهام به سوی رسانه، بهویژه اینترنت، نشانه رود، با این تفاوت كه در ایام متأخر بخش زیادی از افكارعمومی كه همواره نگران گردش اطلاعات و ارتباطات و نشر و بازنشر محتوا در فضای برخط بود، این بار بیش از پیش پیرامون «وب تاریك» صحبت میکند.
یکی از بحثهای مهمی که دربارۀ اخلاق به معنای عام و بهتبع آن اخلاق صنفی وجود دارد، بحث ساختار-کارگزار است. در تبیین پدیدههای اجتماعی، نظریههای مختلف را بهلحاظ تأکید بر کارگزار یا ساختار، میتوان به چند دسته تقسیم کرد: نظریههای کارگزارمحور، نظریههای ساختارمحور و نظریههایی که سعی دارند راهحل بینابینی انتخاب کنند.
یکی از عواقب مهم بیتوجهی به توانمندسازی در زمینه سواد رسانهای، «تخریب خانوادهها» است. این موضوع بسیار مهم است و نیازمند ایجاد فضای گفتمانی وسیع در این رابطه هستیم. در طرح گفتمان بدیهی است که باید بین هژمونیکسازی و حاشیهرانی تفاوت قائل شد. خلق گفتمان مناسب نیازمند نوعی از «عدالتخواهی» در امر محتوای رسانهای است. سواد رسانهای بدون این عدالت محتوایی بیمعناست.