لذت خواندن روزنامه قبل از چاپ را حدود یک دهه است که میتوان چشید. قبلاً اگر خبرنگار روزنامه یا حتی سردبیر هم صفحهای را میبست و امضای آخر مدیرمسئول هم پای کار بود، باز باید تا صبح فردا منتظر میماند تا خروجی کار را ببیند.
مقابل دکه ایستاده و کاغذهای روی هم را تماشا میکند، گاهی بیشتر خم میشود تا دقیقتر شود و گاهی در حالی که صاف ایستاده گردنش را طوری میچرخاند که تیترهای اریب را هم بخواند. دست آخر راهش را میکشد و میرود بیآنکه دست به جیب شود! میپرسم: «پس چرا نخریدی؟» وراندازم میکند و میگوید: «چرا بخرم؟ همهاش تکراری است!»
بیایید تصور کنیم که ده عنوان مجلۀ کودک در ایران وجود دارد. حالا با هم این مجلهها را ورق میزنیم: مقدمه، دو صفحه شعر، چهار صفحه داستان، دو صفحه مسابقه، یک صفحه گزارش (بدون رعایت اصول ژورنالیستی)، دو صفحه ایرانشناسی، دو صفحه محیطزیست (که مد این سالهاست)، دو صفحه آثار ارسالی، تقویم تاریخ، معرفی کتاب و....
حالا کشور و جامعه امروز ایرانی به سمت جدیدی رفته است که شاید بتوان نام آن را "سوژه به نرخ روز خور" گذاشت. نقش اصلی این وضع را شبکههای اجتماعی ایفا میکنند و در کمال تعجب بخش غالب رسانههای کشور نیز قدم در همین راه گذاشتهاند.
اگر میخواهید حضور شما برای دیگران قابل تحمل باشد، به این قانون طلایی توجه کنید: «فاصله را رعایت کنید.»