حالا کشور و جامعه امروز ایرانی به سمت جدیدی رفته است که شاید بتوان نام آن را "سوژه به نرخ روز خور" گذاشت. نقش اصلی این وضع را شبکههای اجتماعی ایفا میکنند و در کمال تعجب بخش غالب رسانههای کشور نیز قدم در همین راه گذاشتهاند.
بسیاری از داستانهای امروزی شباهت بسیاری به خاطره دارند و تشخیص مرز بین این دو اغلب خیلیها را به اشتباه میاندازد. شاید یکی از دلایل آن، استفاده افراطی برخی از نویسندگان امروز از زاویه دید اول شخص مفرد باشد که در نگاه اول، اثر خلق شده را به یک خاطره به ظاهر واقعی بیشتر شبیه میکند تا داستان خیالانگیز که آن هم مختصات خاص خود را دارد.
آیا هر نوع نگاه به وقایع و رویدادهای بشری که به تبع به دلیل حضور نداشتن جمع زیادی از مردم در زمان وقوع، نیاز به بازخوانی و روایت دوباره دارد را باید خاطرهگویی بدانیم؟
روابطعمومیها میتوانند تغییر و تحول در سازمانها را به سود انتظارات و خواستههای مردم سمتوسو بدهند. راستی چرا نباید پرچم اصلاحات و تغییرات مثبت در هر سازمان و مؤسسهای در دستان روابطعمومی باشد؟